10-18-2012, 07:03 PM
Ouroboros نوشته:
«یک آنارشیست حقیقی نمیتواند پاسدار تکنولوژی باشد»
به گمانم ایشان اشارهای داشتند به وجوه اسارت آور ِ تکنولوژی. من زمانی مخالف هرگونه اقتداری بودم، و حتی «عشق» را در جایگاهی ارتباطی مبتنی بر فاعل و مفعولی که بیتردید در آن طرفی دلداده و طرفی دلبر میشود، مردود برمیشماردم.. دیگر چنان نیستم، و انتخاب آگاهانه و مبتنی بر سنجشگری ِ موشکافانهی سطحی معقول از اقتدار را میپذیرم.. زمانی عضو باندی بودم هفت هشت نفره، که در آن حتی «نام»ها را هم تحمیلی وحشیانه از سوی خانواده میدانستیم و اسامی مستعاری برای خود برگزیده بودیم، من امیر۲۵۹۱ را برگزیدم چراکه همینطور بخاطر سپردن مشتی عدد رندم دشوار بود و کسان به وقت صدا زدنم اذیت میشدند... جالب است که ما برای ضدیت با تحمیلها و فرار از حلقههای بستهی اجتماعی به دور هم جمع شده بودیم، اما یکدیگر را وادار به کارهایی عجیب همچون نامیدن اعداد چهار رقمی بعد از اسامی قلابی میکردیم ... به هر حال، از آن امیر۲۵۹۱ امروز چیزی بیشتر از یک نام باقی نمانده، و دیدهام که آگاهی نه فقط به آزادی در مفهوم مبتنی بر لاابالیگری ِ آن(که مورد پسند امیر۲۵۹۱ بود)نمیانجامد، هر آزادی ِ عینی و راستینی، دهها برابر مسئولیت با خود همراه خواهد داشت.
این امیر۲۵۹۱ میپرسد آیا به راستی وابستگی به تکنولوژی آزادیهای عینی ما را محدود میکند؟ و اگر چنین است، خوب که چه؟ در جهانی که سالیانه چهار هزار کودک زیر ۱۲ سال از گرسنگی میمیرند ما فرصتی برای اندیشیدن به اثر احتمالی غذاهای ارگانیک بر «روح کشاورزی سنتی» نخواهیم داشت. چنانکه هیچ پدری که فرزندش سرطان گرفته، وقت دفاع از حقوق هزاران حیوان کوچولو و بامزهای که هر ساله برای آزمایشهای پزشکی سلاخی میشوند نخواهد داشت و.. آنارشیستها نیز همچون باقی مردم سودازدهاند و باید کمی به دنیای واقعی کشانده بشوند..
این برآمده از دو فرض غلط است، اول آنکه انسان بدوی، به هر طریقی یا با هر توصیفی از واژه، «آزادتر» از انسان مدرن بوده. که مهمل است، انسان بدوی هم به مانند ما محیط خود را به شدت تحت تاثیر قرار میداده و ویران میکرده و در بند محدودیتهای به مراتب بیشتری بوده. پیشفرض غلط دوم، اینست که گویا ما حق انتخابی در اینباره داریم و اگر مثلا اراده بکنیم، میتوانیم دوباره به دوران شیرین معصومیت ِ سابق بازگشته، همهی آنچه بدست آوردهایم را فراموش بکنیم.. چنانکه فرانسیس بیکن کبیر گفت، یکبار که از این رودخانه رد بشوید، دیگر خیس شدهاید.
کلا پست شما برآمده از این فرض غلطه که زندگی بدوی لزوما به معنای انسان بدوی هست.
اگه چهار هزار کودک سالیانه در اثر گرسنگی میمیرن به خاطر اینه که عده ای صاحبن و عده ای دیگر بنده، به خاطر جهان طبقاتی هست. انسان آگاه با زندگی بدوی همه چی رو حل میکنه. اگر تمام انسانها به این درک برسن که میتوونن بر طبیعت (قانون انتخاب طبیعی منظورمه) غلبه کنند و آنارشیسم حقیقی رو بپذیرن، مشکلات گرسنگی و فقر و مرگ در اثر این عوامل تمام میشه. (البته میدونم خیلی غیرواقع بینانه اس).
همچنان معتقدم که با رسیدن تمام انسانها به آخرین پله هرم نیازهای مازلو این رویا به حقیقت خواهد پیوست.