10-12-2012, 01:02 AM
Ouroboros نوشته: تقلیل دادن ِ توأم با تحریف ِ نوشتهی دیگران به دو خط، و سپس ادعای اینکه این دو خط قبلا پاسخ گرفتهاند و ایراداتی که میگویی دیگر وارد نیستند و ... نوشتهی من همان بود که نوشتم مهربد گرامی، و تفاوتی هست بنیادین میان «نباید تغییر بدهیم» با «چرا باید تغییر بدهیم» ..
نوشته شما چیزی بیشتر از همان اگر پارسی سخن بگوییم "حافظ و .. " از دست میروند نبود!
Ouroboros نوشته: پارسینویسی کاریست درخور توجه و عنایت که به گسترهی لغات این زبان میافزاید، اینکه برای بسیاری چیزها چند واژه که بیشینهی مردم با آنها آشنا هستند وجود داشته باشد ویژگی ِ بدی نیست،
همسو (موافق)
Ouroboros نوشته: اما تبدیل کردن آن به رسالتی ایدئولوژیک و تکفیر آنها که به پیروی از شما سرهنویسی نمیکنند،
وابسته به ما نیست
Ouroboros نوشته: یا هر نوعی از تلاش برای «عربیزدایی» و خالی کردن فارسی از چهارده قرن تجربهی مکتوب، متشکل از برجستهترین متون ادبی، فرهنگی و هنری ِ تاریخ بلاهتیست درخور خنده.
پاسخ:
Mazdak نوشته:
۴- زبان "فارسی" به انگیزه ی واژه های عربی ، زبانی فاخر است و بی آنها، لخت و برهنه و "الكن" !---
پاسخ:---
فردوسی با سرودن شاهنامه پاسخی در خور به این سخن بیهوده داده است، با كمترین كاربرد واژه های تازی، بالاترین شاهكار زبان پارسی را آفریده كه سرشار از پنداره و گوهر است. رودكی و بلعمی و دیگران هم نوشته های پارسی كمابیش سره دارند كه گویایی توانایی زبان پارسی بوده. ولی گروهی تازی پرست و شیفتگان به دشمنان پیروزمند ، جامه ی باشكوه خودی زبان پارسی را از تنش درآوردند و جامه ی بیگانه ی تازی را بر او پوشانیدند. ( چرا كه از دید روانی، مردم شكست خورده، دشمن پیروزمند را در روان ناخودآگاه خود برتر از خود دانسته و میكوشند خود را به آنها ببندند، كه این هم همواره بجا نیست.)
آماج ما هم بیرون كردن این جامه ی ناجور و ناروا و بدرد نخور بیگانه است كه ما پس از پوشیدن آن، هیچ دستاورد اندیشه و دانش و فند و .. نداشته ایم كه شایان یادآوری باشد و جز آفتابه به جایی نرسیده ایم، چنان كه میبینید، و پوشانیدن دوباره ی جامه ی خودمان است كه با آن، برترین اندیشه ها از "منشور حقوق بشر" كوروش و خردگرایی زرتشت گرفته تا سوسیالیسم مزدك و اندیشه ی مانی و پند بزرگمهر و دانشگاه گـُندی شاپور و شاهنامه را پدید آورده و هزار سال، همواره یكی از دو كشور نیرومند جهان، در كنار یونان/روم بودیم.
پس اینهم باز سخن بیهوده ی كسانی است كه شیفته ی این جامه ی بیگانه اند و چنان می نمایند كه ما پیش از این وام جامه ی زورچپان، برهنه و بی زبان ( عجمی و الكن!) بوده ایم.
--٢-ب--
با پارسی سازی، حافظ و خیام را از دست میدهیم !؟
یكی دیگر از سفسته های دشمنان پارسی سازی این است كه گویا با پارسی سازی، حافظ و خیام (!) و سعدی و .. را از دست می دهیم چون آنها چند درسدی واژگان تازی بكار برده اند كه یاوه ای بیش نیست. هم اكنون هم برای خواندن سعدی نیاز به واژه نامه است. پارسی سازی ، كنار نهادن واژگان تازی، در گفتار روزانه و در دانش و فرهنگ و نوشتار است و نه ناروا (ممنوع) كردن آن . روشن است كه كسی كه فقه می خواند بخواند، یا چامه های پر از واژگان عربی، میتواند این واژگان را برای كار خودش یاد بگیرد. نه اینكه به وارونه، به انگیزه ی اینگونه كاربرد های اندك مانند فقه و چند تا دیوان، زبان پارسی را از مدرن شدن و زایا شدن بازداریم. در كشور های اروپایی هم ادبسار "كلاسیك" كه واژه های كهن لاتین و .. دارد، جای خودش را نسكخانه ها و موزه ها دارد و كسی را از خواندن آنها بازنداشته اند. روشن است كه اگر اندیشه ی درخشانی در دیوان ها باشد، خود بخود رو میاید و بر سر زبانهاست، هرچند كه واژگان تازی در ان بكار رفته باشد، وگرنه نمی توان مرده را بزور زنده نگه داشت.
-----------
Ouroboros نوشته: نه فقط زبان برجستهترین بزرگان ادبیات این کشور فارسی(و نه پارسی)بوده، بلکه همهی پویایی زبان ما برآمده از همین قابلیت جذب و هضم ِ لغات بیگانه درخود، بدون از دست دادن تواناییهای پیشتر موجود در آنست.
پاسخ پویایی زبان و وامواژگان:
Mazdak نوشته:
پاسخ:
وام واژه، چنان كه از نامش پیداست، واژه ای بوده كه یك زبان نداشته و ناچار آنرا وام گرفته، آنهم از راه داد و ستد فرهنگی و دانشیك و فندی. مانند تلویزیون، كامیون، سماور، ...
واژه ای كه جای یك واژه همسان را گرفته باشد ( مانند تشكر كه جای سپاس را گرفته و این واژه را بیرون كرده) وام واژه نیست و از راه دادو ستد فرهنگی هم نیامده، بساكه زورواژه است كه با شمشیر آمده و با زبان و كلك چاپلوسان بیگانه پرست گسترش یافته.
از این گذشته، ۷۰% زبان ما واژه های تازی اند، پس این دیگر داد و ستد فرهنگی نبوده، "یورش" بیابانی بوده است.
پس این سخن هم سفسته ی سنجش نابرابر ( قیاس مع الفارق) است.
Ouroboros نوشته: مدافعان جنبش تازهپای ِ عربیزدایی باید برای ما توضیح بدهند بازگشتن به زبانی مرده که چند ده قرن از هر پیشرفت و ایده و چیز جدیدی که وارد زبان شده محروم بوده و به فراموشی سپردن زبان حافظ و سعدی و مولانا چگونه بناست به پیشرفتهای مورد ادعای ایشان یاری برساند و یا به مهار زبانپریشی موجود در میان ایرانیان منتج بشود؟!
همان بند 4 که بالا پاسخ داده شد.
Ouroboros نوشته: و دیگر اینکه چه امتیاز ویژهای برای سرهنویسی هست که زبان فارسی ِ کنونی فاقد آنست، و مشتی واژگان مندرآوردی یا منسوخ میتوانند آن فقدان را بزدایند؟
Mazdak نوشته:
١- زبان، زبان است دیگر چه این، چه آن ، آماج تنها پیوند میان مردم است:---
پاسخ:---
آماج یك حاجی، رفتن به مكه است. او هم میتواند از هواپیما و هم از شتر برای اینكار بهره بجوید، هر دوی این ابزار، او را به مكّه می رسانند. پس آیا آن دو ابزار یكسان و هم ارزش اند؟ پاسخ، نه می باشد. در باره ی زبان ها هم همین سخن رواست. كارآیی و توانایی رسانه ای و پرمایگی و آسانی و یا سختی ، زیبایی و .. هر زبانی برابر زبان دیگر نیست. پس این گزاره كه " زبان زبان است، چه این و چه آن" یك سفسته بیش نیست، چرا كه ویژگیهای مهند زبانها را به فراموشی میسپارد. مانند اینكه بگوییم كه موش و نهنگ (وال) یكسان هستند چون هر دو بچه میزایند.
Ouroboros نوشته: چالش اینست که از روی شکمدرد باید بجای یوکاریوت که واژهای مانوس، دقیق و عینیست میباید بگوییم «هوهسته» و خودمان را مچل بکنیم یا از روی سردرد؟ اگر زبان هدفی بجز انتقال معنا ندارد، اصالت با واژههای بیشتر شناخته شده است. فقط یک تبصره در اینباره برای من پذیرفتنیست، زمانی که معادل احتمالی ِ مایهی تدقیق معنا میشود، مثلا فرگشت بجای تکامل، که اینجا هم دخیل کردن وابستگیهای ایدئولوژیک بیمعناست، و کاربرد تطور بجای تکامل نیز همان کارکرد را خواهد داشت.
خب این دیگر دشواری ما نیست این وندها (affixes) را کسی نمیداند و ج.ا. آموزش نمیدهد.
"هو" پیشوند نیک/خوب است، مانند:
هو+منش -> هومن: کسی که منش نیک دارد.
دُژ+منش -> دشمن: کسی که بدمنش است.
دُژ+منش -> دشمن: کسی که بدمنش است.
هسته هم که روشن است، پس Eu+karyote بزیبایی هر چه بیشتر میشود هو+هسته.
بفرمایید ما برای چه باید این واژه زمخت "یوکاریوت" که هیچ چَمی ندارد و هیچ چیزی به ذهن نمیاورد را، در برابر واژه زیبایی همچون «هوهسته» فرابگیریم!؟
بماند که چندینه بستن آن هم روال ندارد:
تنها: Eukaryote
چندینه: Eukarya !!
چندینه: Eukarya !!
هنگامیکه واژه زیبای برساخته با زبان مادریامان:
تنها: هوهسته
چندینه: هوهستهها / هوهستگان.
چندینه: هوهستهها / هوهستگان.
.Unexpected places give you unexpected returns