10-12-2012, 12:34 AM
Alice نوشته: بله ؛
بیشینه آثار ادبی و ستُرگ ما فارسی است ؛ تازی زدایی چیزی بیشتر از کمرنگ کردن تدریجی آنان نیست ؛
بینگارید همه مردم پارسی بگویند ؛ آنگاه نوادگان ما چگونه حافظ و سعدی بخوانند ؟
پارسی گویان هیچ فرنود استواری جز مشتی آوند پوچ و تهی که بیشتر جنبه ی برچسب "ما فرهیخته ایم" را ندارند ؛
نقل قول:یكی دیگر از سفسته های دشمنان پارسی سازی این است كه گویا با پارسی سازی، حافظ و خیام (!) و سعدی و .. را از دست می دهیم چون آنها چند درسدی واژگان تازی بكار برده اند كه یاوه ای بیش نیست. هم اكنون هم برای خواندن سعدی نیاز به واژه نامه است. پارسی سازی ، كنار نهادن واژگان تازی، در گفتار روزانه و در دانش و فرهنگ و نوشتار است و نه ناروا (ممنوع) كردن آن . روشن است كه كسی كه فقه می خواند بخواند، یا چامه های پر از واژگان عربی، میتواند این واژگان را برای كار خودش یاد بگیرد. نه اینكه به وارونه، به انگیزه ی اینگونه كاربرد های اندك مانند فقه و چند تا دیوان، زبان پارسی را از مدرن شدن و زایا شدن بازداریم. در كشور های اروپایی هم ادبسار "كلاسیك" كه واژه های كهن لاتین و .. دارد، جای خودش را نسكخانه ها و موزه ها دارد و كسی را از خواندن آنها بازنداشته اند. روشن است كه اگر اندیشه ی درخشانی در دیوان ها باشد، خود بخود رو میاید و بر سر زبانهاست، هرچند كه واژگان تازی در ان بكار رفته باشد، وگرنه نمی توان مرده را بزور زنده نگه داشت.
Alice نوشته: چرا زبان ما زبان شعر و سرود و زیبایی ست ؟
برای اینکه زبان نیایی ما به خودی خود توانایی زایش بالایی دارد ؛ و آمیخته شدنش با عربی بر این نیرو افزوده و این زبان را پرمایه و درخور شعر و آواز ساخته است ؛
دستگاه واژه سازی زبان ما با آمایش زبان عربی توانی بیش از اندازه یافته است ؛
و این همان چیزی ست که حد و مرزه فصاحتِ آثار ادبی مان را بی کرانه ساخته است ؛
دروغه.
ما چیزی به نام وامواژه داریم که از دادوستد فرهنگی میاید، چیزی هم به نام "زورواژه" داریم که از زبان بیگانه خود را به واژگان خودی زورچپان میکند.
مگر ما واژه برای درود و بدرود و روز خوش و روزگارتان نیک و بامداد نداشتهایم که بجایش سلام و خدافظ و وقت بخیر و صبح آمدهاند؟ پس
این چه جور توان گرفتنی است که خودی را میویراند و بجای آن مینشیند؟ بیشتر که به تازش و تهاجم میخورد؟
بیخود که به عربی تازی (تازیک) نمیگویند!
Alice نوشته: گفتم بیشینه ؛ مثلاً ما در ریاضیات چیزی به نام درازا و ژرفا ( پهنه و بلندا و گنجا و ... ) نداشتیم ؛ تنها طول و عمق ( مساحت و ارتفاع و حجم و...) بودند !
برای همین هم هست که در دانش هیچ پخی نیستیم. من هنوز هم در دریافت متساوی الاضلاع و نمیدانم راس و اینها دشواری دارم.
به امید اسپاگتی، زیر سایه پارسی اینها هم درست میشود.
Alice نوشته: پارسی گویی سره چه بهکردی دارد ؟ هیچ ؛ تنها پس رفت است
اینجا پاسخ داده شده: ساختارشناسی زبان پارسیک - صفحه 2
واژهای به نام هوهسته که در زبان پارسی کهن نیست، ولی برای "Eukarya" برساخته شده و بخوبی هم کار میکند.
این دیگه چه جور پسرفت پیشرفتهای است آلیس جان؟ :e405:
.Unexpected places give you unexpected returns