09-22-2012, 05:59 AM
ازدواج از بنیاد پیوندیست برپایهی تکهمسری که در آن دو طرف به هم تحت قوانین و رسوم قبیلهای تعهد میدهند که تا پایان عمر باهم باشند. پیرامون اینکه انسانها تکهمسری را در چه مرحلهای از فرگشت خود به عنوان الگوی اصلی ارتباط جنسی میان زن-مرد برگزیدند اختلاف نظر هست، شماری یافتههای نسبتا جدید تاریخ این دگرگونی در روند همسرگزینی را تا دورهی استرالوپیتکوس افرینسیس(بیش از ۳ میلیون سال قبل)عقب بردهاند، برخی محققان تاریخ آنرا تا بیستهزار سال پیش هم جلو کشیدهاند.. وانگهی برپایهی مدارک فسیلی یافت شده و همینطور زیستشناسی قیاسی به نظر میرسد برای زمانی بسیار طولانی این روش تنها منحصر به نرهای قویتر در یک گروه برای سلطه بر بهترین مادهها جهت اطمینان از خودی بودن بچهها و دور نگاه داشتن دیگر نرها بوده(شاید تا دورانی نزدیک به صد هزار سال قبل!).
پیرامون دلیل گرایش انسانها به تکهمسری در مراحل متاخر فرگشت اختلاف نظر هست، لئونارد شیلین برای مثال معتقد است که زنان از آغاز به تبادل غذا و مراقبت با سکس اقدام ورزیدهاند، و تکهمسری تنها روش ممکن برای مردها بوده تا بتوانند از رقابت مداوم با نرهای جوانتر، قویتر و زرنگتر پرهیز بکنند، و نیز برای زنان تنها راه ممکن برای اطمینان از بهجا ماندن مرد پس از حاملگی، و کمک در پروسهی به دنیا آمدن/بزرگ کردن بچه بوده.
شماری دیگر از محققان این تئوری را مطرح کردهاند نخستین ازدواجها پیوندهایی تحمیلی توسط قبیله/گروه/خانواده بودهاند تا پیوندهای میان اعضای جامعه را محکمتر کرده، از نبرد مداوم نرها بر سر تصاحب زنان جلوگیری کنند و نیز امکان گسترش بیشتر گروه از بعد اقتصادی و امنیتی را تضمین بنمایند. در این مدل پیمانبستن نه عملی خودآگاهانه و از روی منفعت متقابل فردی بلکه تحمیلشده از بالا به پائین و در جهت پاسداری و اعتلای جمع بوده.
هرچه که دلیل بوده، به محض بوجود آمدن زندگی مبتنی بر کشاورزی و تقسیم وظایف کاری زن و مرد باعث بوجود آمدن قواعد سخت آمیزشی میشود و ما از این به بعد شاهد اهمیت پیدا کردن و ارتقای جایگاه خانواده در ابعادی یکسره مبالغهشده هستیم. به نحوی که طی چند هزار سال بعدی، سکس خارج از ازدواج بدل به یک تابو و حتی جرم قانونی شده، تنها هدف ازدواج هم به تولید مثل محدود میشود.
به نظر میرسد در نخستیها میان سایز خایههای نرها و رفتار جنسی ارتباطی مستقیم هست، به این ترتیب که هرچه بیضهها بزرگتر باشند، میزان و کیفیت اسپرم تولید شده بیشتر است، و در پی آن بیبند و باری جنسی بسیار فراوانتر مشاهده میشود. شامپانزهها که سیستمی مبتنی بر بیبند و باری ِ مطلق دارند در تناسب با جثه دارای بیضههایی تا ده برابر بزرگتر از انسان هستند، و بطور میانگین روزانه تا پانزده برابر بیشتر اسپرم تولید میکنند. دلیل اینست که چیزی مانند ازدواج میان آنها وجود ندارد و این یعنی شامپانزههای ماده با هر تعداد مرد که بتوانند میخوابند بنابراین نرها نیاز دارند برای باقی ماندن در رقابت و تداوم نسل مقداری بسیار بیشتر اسپرم تولید کرده، و به دفعات بیشتر با شمار بیشتری سکس داشته باشند. مادهها هم از این روش به اینصورت نفع میبرند که سردرگمی پیرامون خودی بودن بچهها باعث میشود هر نری با هر بچهای به مثابهی فرزند خودش رفتار بکند، و از آنجاکه روی شامپانزههای نر برای باقی ماندن پس از سکس نمیتوان حساب باز کرد، این تنها روشیست که به کار میآید.
نکتهای که به باور من جای بحث و گفتگوی فراوان پیرامون ریشههای فرگشتیک، بایستگیهای اجتماعی و دیگر خساتگاههای احتمالی آن وجود دارد «چندشوهری» در میان انسانهاست، که حتی هنوز هم در برخی نقاط تبت و هند جریان دارد، و شماری از باستانشناسان معتقدند که برای چند صد سال در دستکم دو برهه از تاریخ هموسپینزها نوع غالب همسرگزینی بوده. شاید در آینده بیشتر در اینباره نوشتم.
پیرامون دلیل گرایش انسانها به تکهمسری در مراحل متاخر فرگشت اختلاف نظر هست، لئونارد شیلین برای مثال معتقد است که زنان از آغاز به تبادل غذا و مراقبت با سکس اقدام ورزیدهاند، و تکهمسری تنها روش ممکن برای مردها بوده تا بتوانند از رقابت مداوم با نرهای جوانتر، قویتر و زرنگتر پرهیز بکنند، و نیز برای زنان تنها راه ممکن برای اطمینان از بهجا ماندن مرد پس از حاملگی، و کمک در پروسهی به دنیا آمدن/بزرگ کردن بچه بوده.
شماری دیگر از محققان این تئوری را مطرح کردهاند نخستین ازدواجها پیوندهایی تحمیلی توسط قبیله/گروه/خانواده بودهاند تا پیوندهای میان اعضای جامعه را محکمتر کرده، از نبرد مداوم نرها بر سر تصاحب زنان جلوگیری کنند و نیز امکان گسترش بیشتر گروه از بعد اقتصادی و امنیتی را تضمین بنمایند. در این مدل پیمانبستن نه عملی خودآگاهانه و از روی منفعت متقابل فردی بلکه تحمیلشده از بالا به پائین و در جهت پاسداری و اعتلای جمع بوده.
هرچه که دلیل بوده، به محض بوجود آمدن زندگی مبتنی بر کشاورزی و تقسیم وظایف کاری زن و مرد باعث بوجود آمدن قواعد سخت آمیزشی میشود و ما از این به بعد شاهد اهمیت پیدا کردن و ارتقای جایگاه خانواده در ابعادی یکسره مبالغهشده هستیم. به نحوی که طی چند هزار سال بعدی، سکس خارج از ازدواج بدل به یک تابو و حتی جرم قانونی شده، تنها هدف ازدواج هم به تولید مثل محدود میشود.
به نظر میرسد در نخستیها میان سایز خایههای نرها و رفتار جنسی ارتباطی مستقیم هست، به این ترتیب که هرچه بیضهها بزرگتر باشند، میزان و کیفیت اسپرم تولید شده بیشتر است، و در پی آن بیبند و باری جنسی بسیار فراوانتر مشاهده میشود. شامپانزهها که سیستمی مبتنی بر بیبند و باری ِ مطلق دارند در تناسب با جثه دارای بیضههایی تا ده برابر بزرگتر از انسان هستند، و بطور میانگین روزانه تا پانزده برابر بیشتر اسپرم تولید میکنند. دلیل اینست که چیزی مانند ازدواج میان آنها وجود ندارد و این یعنی شامپانزههای ماده با هر تعداد مرد که بتوانند میخوابند بنابراین نرها نیاز دارند برای باقی ماندن در رقابت و تداوم نسل مقداری بسیار بیشتر اسپرم تولید کرده، و به دفعات بیشتر با شمار بیشتری سکس داشته باشند. مادهها هم از این روش به اینصورت نفع میبرند که سردرگمی پیرامون خودی بودن بچهها باعث میشود هر نری با هر بچهای به مثابهی فرزند خودش رفتار بکند، و از آنجاکه روی شامپانزههای نر برای باقی ماندن پس از سکس نمیتوان حساب باز کرد، این تنها روشیست که به کار میآید.
نکتهای که به باور من جای بحث و گفتگوی فراوان پیرامون ریشههای فرگشتیک، بایستگیهای اجتماعی و دیگر خساتگاههای احتمالی آن وجود دارد «چندشوهری» در میان انسانهاست، که حتی هنوز هم در برخی نقاط تبت و هند جریان دارد، و شماری از باستانشناسان معتقدند که برای چند صد سال در دستکم دو برهه از تاریخ هموسپینزها نوع غالب همسرگزینی بوده. شاید در آینده بیشتر در اینباره نوشتم.
زنده باد زندگی!