09-11-2012, 05:17 PM
هرچه که خواستند مهربد گرامی. میتوانند یک جامعهی کاپیتالیستی داشته باشند، که در آن اشخاص برای دسترسی به منابع و منافع با یکدیگر تحت قوانین مشخصی رقابت میکنند و گروهی به سلامت قانونی این رقابت نظارت دارند، یا جامعهای یکسره اشتراکی که در آن مالکیت برافتاده و همهچیز متعلق به همهکس است! با یک تبصرهی بسیار مهم: عضویت شما در این جامعه انتخابی باشد، و شخصا مستقیما به ادارهی امور نظارت داشته باشید. تمام جوامع امروزی، به محض بدنیا آمدن یکسری قوانین را به شما تحمیل میکنند که باید تا ابد آنها را اجرا بکنید، اگر از آنها خوشتان نیاید، یا باید سالها مبارزهی سیاسی و فعالیت اجتماعی و فرهنگسازی مدنی کرده بکوشید آنرا تغییر بدهید، یا اینکه فلاکت و بدبختی ِ نقل مکان به منطقهی جغرافیایی دیگری که آن قانون در آنجا نیست یا به نحو دیگری تنظیم شده را بپذیرید. من طرفدار انتخابی شدن جوامع هستم. اینکه شما بتوانید مجموعه هنجارهایی که میخواهید تحت آنها به زندگی بپردازید را انتخاب بکنید، نه آنکه از بدو تولد به شما تحمیل بشود. برای این کار باید مقدما دولت را حذف کرد، زیرا ارگانیست مستقل از تمام اقشار اجتماعی، که منافع خود را به عنوان برپاکنندهی قانون در جامعه دنبال میکند، و هیچ راهی برای نه گفتن به آن نیست. دولتها هرگز اجازه نخواهند داد مرزهای جغرافیایی، با مرزهای حقیقی عوض بشوند. اتفاق دیگری که باید بیافتد، بلوغ فکری و اعتلای بسیار بنیادین فردیت در میان انسانهاست. چنین سیستمی بدون رضایت اکثریتی مطلق(بالای ۹۵٪)ممکن نخواهد بود، و چنین اکثریتی بدون آموختن این حقیقت که در برابر هر یک واحد آزادی، ده واحد مسئولیت بر دوش شما خواهد بود میسر شدنی نیست. آزادیخواه راستین میداند که مسئولیتی سنگین دربرابر تمام آزادیهایی که مطالبه میکند دارد، برای مثال، آزادی ِ از شر نیروی سرکوبگری همچون «پلیس»، مستلزم پایبندی نفر به نفر ما به حقوق اجتماعی و آزادیهای فردی دیگر اعضای جامعهای که در آن زندگی میکنیم است. نقض این آزادیها و حقوق، برابر با محرومیت ِ شخص ناقض از چنان آزادیای خواهد بود و قص علی هذا.. آگاهی، تنها مسیر رسیدن به آزادیست، و تنها انقلابی که میتواند حقیقتا ما را از شر دگمهای باستانی برهاند، انقلابیست مبتنی بر فردیت، تفاوتهای اجتماعی و عدم اتحاد ِ طبقاتی، ملی، سیاسی، قومی، فرهنگی، دینی و ... اگر بناست ما انسانها بخشی از آزادیهای فردی خود را برای زیستن در کنار یک دیگر فدا بکنیم، بگذارید آن آزادیها فقط به حداکثر میزان ممکن ضروری باشند، و هرگز امکان سوء استفاده از آنها وجود نداشته باشد، و از همه مهمتر، رها کردن آنها در اختیار اشخاص بالغ، عاقل و مطلع قرار گرفته باشد، نه آنکه به صرف بدنیا آمدن در کشوری، خانوادهای و یا فرهنگی خاص از بدو میلاد به آنها تحمیل شده باشد.
مشکلی که این نظام احتمالی خواهد داشت برخورد جوامعیست که برمبنی ارزشهای متضاد بوجود آمدهاند. این مشکل به زعم من(از آنجاکه من به «حقیقت» باور دارم، و به درستی نوعی از جامعهی فردمحور ِ مبتنی بر همیاری و زوال تدریجی مالکیت معتقدم)با پیشرفت زمان، شکست خوردن پروژههای گوناگون و ترک جوامع ناجور حل خواهد شد.
مشکلی که این نظام احتمالی خواهد داشت برخورد جوامعیست که برمبنی ارزشهای متضاد بوجود آمدهاند. این مشکل به زعم من(از آنجاکه من به «حقیقت» باور دارم، و به درستی نوعی از جامعهی فردمحور ِ مبتنی بر همیاری و زوال تدریجی مالکیت معتقدم)با پیشرفت زمان، شکست خوردن پروژههای گوناگون و ترک جوامع ناجور حل خواهد شد.
زنده باد زندگی!