08-22-2012, 11:47 PM
من ۱۷ ساله بودم یه دوست دختر داشتم آمریکایی بودش ولی با خانواده توی تورنتو زندگی میکردند ، گفتم بیاد آخر هفته یه کباب درست کنیم( اون موقعها گوشت خوار بودم) ، خلاصه به ذهنم رسید یک شوخی بکنم باهاش رفتم مغازه ایرانی چشم گوسفند یه ۶-۷ تا گرفتم ، کردم به سیخ وقتی آمدش گفتم من میرم بیرون منقل اینها رو آماده کنم چشمها به سیخ هم آماده بیرون بود ، اومد یکدفعه دید سیخ ۵ تا چشم بهش داره کباب میشه جیغ کشید فرار کرد ، فکر کرد من آدم خوار هستم، ۱۰ دقیقه بعدش پلیس اومد من هنوز داشتم چشم کباب میکردم ، یدفه ۱۰ تا پلیس اسلحه کشیدن روی من ، خلاصه بیچاره وحشت کرده بود
"A Land without a People for a People without a Land"