Alice نوشته: در جستار بغلی بحث رمان ها و نهیلیسم شد. من فعلا دچار سندروم افسردگی ناشی از نهیلیسم افراطی
شدم و شدیدا به آثار صادق هدایت و اوج نگاه نهیلیستی او علاقهمند شدهام. چند داستان کوتاه دارد که مغز
آدمی را مچاله میکند:
سه قطره خون، بُن بست، سگ ولگرد، زنده بگور. اینها را فعلا بخوان (چند صفحه بیشتر نیستند) بعد باهم
نقد میکنیم. لعنتی سمبولها و توصیفات دقیق و شاهکاری دارد که نظیر آن در ادبیات ایران کم یافت میشود.
این روزها بدجوری روانم را مشغول کرده است...
رمان نهیلیستی فرقش با یک اثر فلسفی نیهلیستی این است که رماننویس دستش خیلی بازتر است و براحتی میتواند بر روان خواننده تاثیر بگذارد. به ویژه در مورد نیهیلیسم که بیش از آنکه یک نگرش فلسفی و ایدهئولوژیک باشد، یک حالت روحی روانیست. زمانیکه فیلسوف با استدلال سر وکار دارد و باید سخن خویش را بر پایههای معتبر فلسفی بنا نهد که شاید به چند کتاب هم بیانجامد، رماننویس با یک داستان کوتاه تاثیری بس بیشتر بر خواننده میگذارد. کسانی که صادق هدایت و امثالهم میخوانند و به او شیفتگی دارند، پیش از خواندن کتابش خود را برای یک اثر نیهیلیستی نابودگر آماده کردهاند تا تائیدی بر نگرش روانی آنها از سوی یک شبهفیلسوف همچون هدایت گذارده شود و خیالشان راحت شود.
این کتابهایی که گفتی را 10 سالی هست خواندهام. صادق هدایت را خیلی دوست دارم و او را بهترین رماننویس و از برجستهترین روشنفکران ایرانی میدانم. اما فیلسوف؟ نه! کامو را هم با اغماض زیاد فیلسوف به حساب میآورند، هدایت خیلی دست بالا شاید در حد کافکا باشد.
یک پرسش:
برای بودن و نبودنِ خود، ما میتوانیم تصمیم بگیریم، اما تنها برای تصمیم بودن است که خودمان میتوانیم قضاوت داشته باشم. با این چه میکنید؟
undead_knight نوشته: من کلا با کار کردن برای بقیه مشکل دارم،آقای خودم میمونم و سرور خودم:)))
میدونی که میگن چی رو بخور ولی منت قصاب رو نکش!؟:)))
پس تو مامور خوبی برای ام آی سیکس و موساد و سیا نمیشوی! همان فمنیست بمانی بهتر است
===============
من بروم قدری روی این امتحان میانترم کار کنم :e108:
روزتان بخیر دوستان تا بعد.