Anarchy نوشته: پس استناد به چنین آماری و نتیجه گیری اینکه مرد ها قربانی هستند به طور مطلق ، هرگز صحیح نیست !!
چه کسی همچو نتیجهگیری کرده؟! من تا جایی که خاطرم هست چند بار پیش از اینهم گفتهام که هرگز مشتاق نیستم سر مقام پُر نان و آب «قربانی» در جامعه با کسی گلاویز بشوم و مردان را به هیچ عنوان «قربانیان بیگناه» دیگران نمیدانم. اینجا هم هدف تنها نشان دادن اینست که هرچند اکثریت مطلقی از قربانیان خودکشی مرد هستند(اینرا که میتوانیم از آمار برداشت بکنیم؟)، هیچ اقدام انحصاری بسندهای برای رسیدگی به آن بصورت جنسیتی صورت نمیگیرد، و هیچ مرجع اختصاصی برای جلوگیری از خودکشی مردان وجود ندارد، و هیچ لایحهای، هیچ کجا برای مبارزه با آن تنظیم نمیشود و ... بله از این دومی میتوان نتیجه گرفت که مردان دور انداختنی هستند و مرده و زندهی آنها تنها زمانی مهم است که به «جامعه» نفعی میرسانند، و از آنجاکه مردانی که خودکشی میکنند اغلب در میان این مردان مفید نیستند کسی به آنها چنان که باید اهمییتی نمیدهد. و من از تمام اینها نتیجه میگیرم که چون مرد نمیباید عواطفی داشته باشد، اگر داشت نمیباید آنها را مطرح بکند، و اگر کرد باید شرمنده باشد بخش بزرگی از مردان کمکی که شایستگی آنرا دارند دریافت نمیکنند و ... نتیجهگیریهای دیگری هم از اینها میشود کرد، مثلا اینکه اگر آمار مرگ و میر بر اثر خودکشی در زنان چهار برابر مردان بود راهی برای ربط دادن آن به مردسالاری و عوارض ناشی از آن پیدا میکردند، اما وقتی مشکلی تا این حد مردانه است باز هم کسی برای آن وجوهات جنسیتی قائل نمیشود و جرئت نمیکند بگوید شاید فشارهای زندگی بر مردان سنگینتر است(یا حداقل بر آنها سنگینی بیشتری میکند)، یا اینکه چرا برای برطرف کردن شکاف جنسیتی ناموجود میان درآمد زن و مرد یک جنبش وسیع میلیونی وجود دارد که اینطرف جهان هم برای خود طرفدار و حامی پیدا کرده، اما هیچکس از برطرف کردن
این شکاف جنسیتی صحبتی نکرده و نمیکند و نتایج دیگری که میتوان از اینها گرفت...
اما همهی اینها به این معنی نیست که مردان «قربانی» هستند، یا اگرهم باشد، به این معنی نیست که آنها در این قربانی بودن خودشان نقشی فعال و داوطلبانه نداشتهاند و هر وقت تصمیم بگیرند نمیتوانند آنرا یکسره دگرگون بکنند(حتی در مقیاسی فردی).