دفترچه

نسخه‌ی کامل: نگر شما درباره‌یِ پارسیگویی چیست؟
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19
زبان انسانی که واسه برنامه نویسی نیست.
میخوام به طرف بگم فردا ساعت 3 میدان شهدا باش.
خب الان مثلا از چندتا کلمهء عربی استفاده کردم چی شد؟

برنامه نویسی یه چیز دیگس.
ترکیبات و منطقی پیچیده داره و همه جاش با هم پیوند داره. دیتا از اینجا میره اونجا از اونجا میره ده جای دیگه ده جور پردازش میشه و خلاصه ارتباطات پیچیده و گسترده ای هست که باید بشه همه رو همزمان پیگیری و مدیریت کرد. یک جایی هم کوچکترین اشتباهی بکنی کامپیوتر که عقل و هوش و آگاهی نداره نمیفهمه و یا خطا میده یا اشتباه انجام میده.

ولی زبان و صحبت های عادی که اینطوری نیست.
صحبت ها و جملات ما که الگوریتم های گسترده و پیچیده و برنامه نیستن.
خیلی محدودتر و ساده تر هستن و محدوده های مستقل و کوچک خودشون رو دارن.
بعد تازه یه جایی هم اشتباه کنی طرف اغلب خودش میفهمه و منظور رو درست میگیره یا اگر ابهام داشته باشه خب میتونه همون موقع یا بعدا بپرسه. آدم هوشمنده، کامپیوتر بدون عقل و شعور نیست که!

حالا باز بگی در فلسفه و یا متون حقوقی و قانونی به مشکل میخوریم، خب یه چیزی. ولی اونم اکثرا با راههای دیگه میشه رفع ابهام و حل کرد بنظرم. یکیش همین اصطلاحات عربی!! حالا اصطلاح فارسی هم بخواید خاص اون مورد خب میشه ساخت. ولی واقعا با کلماتی مثل «ساعت» و «عقل» و «شاهد» و «شهود» و امثالهم چه مشکلی هست؟
folaani نوشته: زبان انسانی که واسه برنامه نویسی نیست.
میخوام به طرف بگم فردا ساعت 3 میدان شهدا باش.
خب الان مثلا از چندتا کلمهء عربی استفاده کردم چی شد؟

استفاده نکردن از کلمات عربی در درک بهتر زبان بهتون کمک میکنه گرامی . همینکه شما زبان خود را خوب و درست بشناسید در یادگیری زبانهای دیگر یک سر و گردن از همه جلوتر هستید .

بعد ما فقط کمالت عربی رو استفاده میکنیم و تازه اون هم اشتباه ! مثلن :

استغمال دخانیات ممنوع .

این جمله هر سه تا کلمه اش عربیست ولی هیچ عربی نمیفهمه شما چی گفتید !!

مساله بعدی اینه که در زبان عربی هر حرفی صدای خودش رو داره و با همون صدا تلفظ میشه ولی در این زبانی که ما به آن حرف میزنیم شما تمام اینها : صدا ، ثدا ، سدا را میخوانید سدا .

اینکه زبان ما پارسیست و پارسی یک زبان هندو اروپایی است خودش باعث میشود در صورتی که آشنایی درست و کافی با آن داشته باشید در درک باقی زبانها هندو اروپایی بهتر عمل کنید . و فکر نمیکنم نیازی به توضیح باشه که زبانهای هندو اروپایی مهم ترین زبانهای دنیا هستند .

همین وجود داشتن کلمات عربی باعث میشه که بچه ها در دوران تحصیل نتونند زبان خودشون رو درست یاد بگیرند ! در دروسی مثل زبان فارسی که هدف آموزش این زبان است از ماضی برای تعریف گذشته ، از مستقبل برای آینده ، از مضارع برای حال یا آینده ، از واژه خاص برای گرداندن انواع فعل (که خود گرداندن را صرف کردن میگویند) ، برای تعریف جایگاه های افراد از اول شخص مفرد ، دوم شخص مفرد و ... ، برای فعل هایی که به مفعول نیاز دارند از متعدی ، برای آنهایی که لازم ندارند از لازم ، خود فعل که من هم گفته ام برای کارواژه و مفعول برای کارگیر و چمیدونم معین و امر و ...

فقط همین یک تکه که در دستور زبانمان برای آموزش گرامر باید به جای فارسی از عربی استفاده کنیم را در نظر بگیرید ! خودتان میفهمید چرا میانگین (قدیمها میگفتند معدل) نمرات دانش آموزان و درکشان در رابطه با درسی زبان مادریشان ! انقدر پایین و افتضاح است .

من با مهربد که انقدر سفت و سخت گرفته موافق نیستم ، ولی با جایگزین کردن کلمات های عربی با کلمه هایی که دست کم تمام ایرانیان مفهوم آنها را میدانند با واژه های عربی برای شروع موافقم .

به نظر من اینکه به یکباره بیاییم و این همه واژه های جدید رو بکنیم توی مخ مخاطب طرف نه تنها خوشش نمیاد بلکه بدش هم میاد . ولی در عین حال موافقم که این مزخرفات عربی رو از زبانمان بیندازیم بیرون . کوچکترین دلیلی وجود ندارد که ما به گذشته بگوییم ماضی !!!

تعداد کلمه های عربی که برابر پارسی آن را همه ایرانیان یا دست کم اکثر ایرانیان میدانند هم کم نیست . بنگرید به فایل پیوست شده .
sonixax نوشته: من با مهربد که انقدر سفت و سخت گرفته موافق نیستم ، ولی با جایگزین کردن کلمات های عربی با کلمه هایی که دست کم تمام ایرانیان مفهوم آنها را میدانند با واژه های عربی برای شروع موافقم .

چه کنم, آتاویِ[sup][aname=rpa34df][[/aname][anchor=pa34df]1][/anchor][/sup] بالایی دارم (:





----
[aname=pa34df]1[/aname]. [anchor=rpa34df]^[/anchor] â+tâv+i::Âtâvi || آتاوی: استعداد Dehxodâ aptness
iranbanoo نوشته: اما من توجه به جنبه ی فرهنگی آن را می ستایم:
تا چندی پیش در انتهای هر نوشته-نامه-فکس- و...در ادارت مینوشتند:---و من الله توفیق---!!
اما حالا با یک تحول فرهنگی گویا متحول شده و هر آن نامه یا فکسی که در یافت کنیم و چنین عبارت مزخرفی را در انتهایش ببینیم کلی به نویسنده میخندیم و شاید طعنه ای چیزی هم به او بزنیم:))
بنا براین ملیت نظرم نبود.شاید چیزی در راستار نوشتار شما در باره ی کارکرد اندیشه و زبان که در هم میهن خواندم.
اینکه استفاده بردن از یکسری واژگان بی انکه خود بدانیم چه قدر در نوع نگرش و اندیشه ی ما تاثیر میگذارد.

:e303:




iranbanoo نوشته: خوب جدای از این مسائل اما فکر میکنم دستور زبان عرب هم چندان خالی از نکات مثبت نیست:
همان واژه ی شکر:
تشکر=سپاس
شاکر=سپاسگزار
مشکور=سپاسیده(؟)

من مشکور تاکنون نشنیده بودم, ولی مشکور از دهخدا میشود: پسندیده, ستوده: مشکور | لغت نامه دهخدا

سپاسیده نیز پس درست است; هتا درست‌تر از دهخدا (:



iranbanoo نوشته: این قالب ها میانبر هاییست برای قابل فهم کردن واژگان.

نه زیان بیشتری میرسانند تا سود. کالبد‌ها[sup][aname=rpa2e22][[/aname][anchor=pa2e22]1][/anchor][/sup] کارایی چندانی ندارند و میانبری هم نیستند و مایه‌یِ رخداد همپوشانی میان واژگان میشوند.
ما هماکنون نیز این دشواری را تا اندازه‌ای در خود پارسیک با برخی کارواژگانِ[sup][aname=rpaef18][[/aname][anchor=paef18]2][/anchor][/sup], بنمونه:
زیستن —> زی

که بُنِ کنون آن چنانکه میبینید 'زی' میشود, اکنون اگر بخواهیم چهره‌یِ ناگذرای[sup][aname=rpafd9f][[/aname][anchor=pafd9f]3][/anchor][/sup] کارواژه را بسازیم:
پرید —> پر —> پراندن
زیستن —> زی —> زیاندن

یک همپوشانی با کارواژه‌یِ دیگر «زیان» که «زیاندن / زیانیدن» باشد خواهیم داشت که ناخواستنی است.
با این همه شمار این همپوشانی به خودی خود اندک است و پذیرفتنی, بویژه اینکه نیاگان[sup][aname=rpa7a65][[/aname][anchor=pa7a65]4][/anchor][/sup] ما در همین نمونه از چهره‌یِ دگرسته‌ای[sup][aname=rpaee04][[/aname][anchor=paee04]5][/anchor][/sup] نیز برای «زیستن» سود برده‌اند:

زیستن —> زیو[sup][aname=rpaeaa7][[/aname][anchor=paeaa7]6][/anchor][/sup] —> زیواندن[sup][aname=rpac31d][[/aname][anchor=pac31d]7][/anchor][/sup]




iranbanoo نوشته: گرچه ایراد هایی هم دارد.مثل :محدود کردن گستره ی واژگان.
و در مقابل ایرادی که هست و بسیاری از خوانندگان نوشتارهای شما بیان میکنند این است که در فهم سریع نوشتارهای شما دچار مشکل می شوند.که البته شاید بخشی از آن به خاطر این است که به گوش ما نا آشنا بیاید اما دایره ی واژگان بزرگتر است و استفاده از بسیاری از میانبر ها و قالب های( آسان کن) مانند همین قالب های عربیک چندان بد نیستند.

کالبد‌هایِ تازیک[sup][aname=rpa5ce1][[/aname][anchor=pa5ce1]8][/anchor][/sup] را باید دورریخت, اگر برنامه‌ریز ِ رایانه بودید اینجا به شما میگفتم «بمهر ساختار زبان را hack نکنید ((:».
هک[sup][aname=rpa7d63][[/aname][anchor=pa7d63]9][/anchor][/sup] در برنامه‌ریزی به کثیف کاری‌ای میگویند که شما گاه انجام میدهید تا کارتان راه بیافتد, ولی هر برنامه‌ریزِ درخوری
میداند که بلند-زمان[sup][aname=rpa9b48][[/aname][anchor=pa9b48]10][/anchor][/sup] هر هکی پیامد‌هایِ ناگوار[sup][aname=rpa1105][[/aname][anchor=pa1105]11][/anchor][/sup] و ناشناخته‌ای دارد و باید در زودترین زمانیکه شدنی بود آنرا از سر وا کرد.

در هیچیک از دیگر زبان‌هایِ هندواروپایی نیز ما نمیبینم که با ریشه‌یِ واژه بازی کنند, تنها به آن
وند‌هایِ گوناگون میچسبانند, برخی از این وند‌ها زمانیکه پرکاربرد بودند خودبه‌خود بریخت نیمه-کالبد نیز درمیایند:

[عکس: 70.jpg]

پس اگر من هماکنون به شما بگویم یک کارواژه‌ای[sup][aname=rpa7214][[/aname][anchor=paef18]2][/anchor][/sup] داریم به نام «اوباشتن[sup][aname=rpa9320][[/aname][anchor=pa7214]12][/anchor][/sup] —> اوبار», شما فردید[sup][aname=rpaccc5][[/aname][anchor=pa9320]13][/anchor][/sup] من در واژه‌یِ اوبارپذیر را بخوبی میگیرید, بی اینکه هرگژ این واژه را پیشتر شنیده باشید!


پ.ن.
هتا واژگان بسیار پیش پا افتاده‌ای مانند آسمان نیز بهمین شیوه برساخته[sup][aname=rpab11d][[/aname][anchor=paccc5]14][/anchor][/sup] شده‌اند: آس+مان = آسمان:

٭٭٭ آسمان

یکی از واژگان زیبای پارسیک «آسمان» است که از دو بخش آس+مان ساخته شده است.

واژه‌یِ «آس» در پارسیک کهن به چم[sup][aname=rpa97af][[/aname][anchor=pab11d]15][/anchor][/sup] گرد و سنگ بوده است و همچنان نشانه‌هایی از آنرا در واژه‌هایی همچون "آسیاب" و "خراس" میتوان یافت:

خراس | لغت نامه دهخدا
نقل قول:... آسیای بزرگی را گویند که آنرا با چارپاگردانند نه با آب ...

پسوند مان نیز از «مــانِــسْتـَن» میاید که همان مانند بودن باشد, پس رویهمرفته آسمان میشود سنگْ مانندِ بزرگی که پرگیر[sup][aname=rpa1a84][[/aname][anchor=pa97af]16][/anchor][/sup] ما را فراگرفته:

[عکس: 102.jpg]

نگرش نیاگان[sup][aname=rpa38dd][[/aname][anchor=pa7a65]4][/anchor][/sup] ما به آسمان


از پسوند «مان» در واژگان امروز نیز بسیار بهریده‌ایم[sup][aname=rpa36cc][[/aname][anchor=pa1a84]17][/anchor][/sup]:
گـُـفتمان
پُــرسمان[sup][aname=rpae8e5][[/aname][anchor=pa38dd]18][/anchor][/sup]
دودمان
کهرمان[sup][aname=rpae5a6][[/aname][anchor=pa36cc]19][/anchor][/sup]
زادمان[sup][aname=rpa48b3][[/aname][anchor=pae8e5]20][/anchor][/sup]
گزیدمان[sup][aname=rpa714a][[/aname][anchor=pae5a6]21][/anchor][/sup]
...





iranbanoo نوشته: کمااینکه وقتی نوشتار شما و آلیس را خوب نگاه میکنم میبینم شما دچار این محدودیت ها نیستید و از ابزارهای متنوعی برای بیان اندیشه هایتان بهره میبرید.

ایشان هم آتاو[sup][aname=rpae7b8][[/aname][anchor=pa48b3]22][/anchor][/sup] هستند!







----
[aname=pa2e22]1[/aname]. [anchor=rpa2e22]^[/anchor] Kâlbod || کالبد: قالب Dehxodâ, Ϣiki-En template || کالبد: تن جاندار Dehxodâ body körper
[aname=paef18]2[/aname]. ^ [anchor=rpaef18]آ[/anchor] [anchor=rpa7214]ب[/anchor] kâr+vâže::Kârvâže || کارواژه: فعل Dehxodâ verb
[aname=pafd9f]3[/aname]. [anchor=rpafd9f]^[/anchor] nâ+gozar+â::Nâgozarâ || ناگذرا: لازم; ردنشدنی Ϣiki-En intransitive
[aname=pa7a65]4[/aname]. ^ [anchor=rpa7a65]آ[/anchor] [anchor=rpa38dd]ب[/anchor] Niyâg || نیاگ: جد Dehxodâ, Ϣiki-En ancestor
[aname=paee04]5[/aname]. [anchor=rpaee04]^[/anchor] Digarestan <— Degarestan || دیگرستن: تغییر کردن Ϣiki-En to change
[aname=paeaa7]6[/aname]. [anchor=rpaeaa7]^[/anchor] Zistan <— Zividan
[aname=pac31d]7[/aname]. [anchor=rpac31d]^[/anchor] Zivânidan <— Zivândan || زیوانیدن: زنده کرده; چهره‌یِ گذرایِ «زیستن/زیویدن» Ϣiki-En, Ϣiki-En to resuscitate; to vitalize
[aname=pa5ce1]8[/aname]. [anchor=rpa5ce1]^[/anchor] tâz+ik::Tâzik || تازیک: عربی Ϣiki-En, Dehxodâ, en.wiktionary.org arabic
[aname=pa7d63]9[/aname]. [anchor=rpa7d63]^[/anchor] Hakidan || هکیدن: تمیز دادن to distinguish
[aname=pa9b48]10[/aname]. [anchor=rpa9b48]^[/anchor] Boland-Zamân || بلند-زمان: مدت طولانی long-term
[aname=pa1105]11[/aname]. [anchor=rpa1105]^[/anchor] Govâštan || گواشتن: هضم کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to digest
[aname=pa7214]12[/aname]. [anchor=rpa9320]^[/anchor] u+bâštan::Ubâštan || اوباشتن: بلع کردن; بلعیدن; فروبردن Dehxodâ, Ϣiki-En, Ϣiki-En to ingurgitate; to swallow; to devour
[aname=pa9320]13[/aname]. [anchor=rpaccc5]^[/anchor] far+did::Fardid || فردید: منظور Ϣiki-En, Ϣiki-En, Ϣiki-Pâ purpose; intention
[aname=paccc5]14[/aname]. [anchor=rpab11d]^[/anchor] bar+sâxtan::Barsâxtan || برساختن: جعل کردن Dehxodâ, Ϣiki-En to coin || برساختن: به انجام رسانیدن to develop | || برساختن: آموزش دادن; تعلیم دادن to instruct; to construct
[aname=pab11d]15[/aname]. [anchor=rpa97af]^[/anchor] Cam || چم: معنی; چرایی Ϣiki-En, MacKenzie meaning
[aname=pa97af]16[/aname]. [anchor=rpa1a84]^[/anchor] par+gir::Pargir || پرگیر: پیرامون, محیط environment
[aname=pa1a84]17[/aname]. [anchor=rpa36cc]^[/anchor] Bahridan || بهریدن: بهره جستن; استفاده کردن Ϣiki-En to utilize; to use
[aname=pa38dd]18[/aname]. [anchor=rpae8e5]^[/anchor] pors+mân::Porsmân || پرسمان: مساله Dehxodâ, Ϣiki-En problem
[aname=pa36cc]19[/aname]. [anchor=rpae5a6]^[/anchor] kahr+mân::Kahrmân <— Kahremân || کهرمان: قهرمان Ϣiki-En hero
[aname=pae8e5]20[/aname]. [anchor=rpa48b3]^[/anchor] zâd+mân::Zâdmân || زادمان: نسل Ϣiki-En generation
[aname=pae5a6]21[/aname]. [anchor=rpa714a]^[/anchor] gozid+mân::Gozidmân || گزیدمان: انتخابات Ϣiki-En election
[aname=pa48b3]22[/aname]. [anchor=rpae7b8]^[/anchor] â+tâv::Âtâv || آتاو: مستعد Ϣiki-En, Ϣiki-En, Dehxodâ apt; talented
folaani نوشته: ببین عزیزم آخه بنظر من اصلا این قیاس زبان برنامه نویسی و زبان انسانی قابل فهم نیست که دقیقا یعنی چی، ربطش چطوریه و چقدره.
شاید اصلا بیشتر مغلطه باشه تا واقعیت.

الان من با زبان فارسی میخوام چکار کنم آخه. فرمول ریاضی رو با فرمول ریاضی مینویسن. برنامه نویسی رو هم با زبان برنامه نویسی. حالا شما میخواد زبانت چینی باشه، عربی باشه، فارسی و عربی آمیخته باشه، به کار و تخصص شما زیاد ربطی پیدا نمیکنه.
مگر اینکه بگی مثلا فلسفه شاید.
تازه اونم میشه خب توضیح داد و پانوشت گذاشت و رفع ابهام کرد و حتی اصطلاحات و واژه های مورد نیاز رو برحسب نیاز تعریف کرد.
این چه ربطی داره به اینکه گیر بدیم به دوتا واژه و ترکیب عربی که توی فارسی هست و بخوایم اونا رو ریشه کن کنیم!

کاربرد زبان انسانی واسه من اینه برم مغازه بگم شیرکاکائو بده، این قیمتش چنده، و با مردم صحبت کنم و اینها. در اینها هم مشکل خاصی نمیبینم. بقدر کافی همین فارسی هم قوی و غنی هست. حالا چه واژه عربی باشه و چه فارسی، آدم میشناسه و میتونه بگه و مردم هم متوجه بشن. البته بعضی وقتا طرف کمبود سواد داره که خب این رو فکر نمیکنم با ابداع واژه های جدید فارسی بشه کامل حل کرد. حداقل در مدت عمر ما که فکر نمیکنم به دردی بخوره!!

پیش‌پی‌های[sup][aname=rpa97cb][[/aname][anchor=pa97cb]1][/anchor][/sup] ما ساده هستند:
زبان و اندیشه با یکدیگر پیوند دارند.
زبان و اندیشه با یکدیگر می‌اندرکنند[sup][aname=rpaf4ac][[/aname][anchor=paf4ac]2][/anchor][/sup].

اگر اینها را میپذیرید, پس این سخنان که چرا زبان امان را بهتر کنیم یا چرا پارسیک (Python) از تازیک[sup][aname=rpa6fb9][[/aname][anchor=pa6fb9]3][/anchor][/sup] (VB) بهتر است بیمعنی میباشند:

یکی از کارکرد‌هایِ زبان (یکی از کارکرد‌هایِ مهادین[sup][aname=rpab81d][[/aname][anchor=pab81d]4][/anchor][/sup] آن) در گفتگو با دیگران است, همان خواربارفروشی رفتن, ولی همه‌یِ کارکرد آن گفتگو نیست.





folaani نوشته: من اگر بخوایم یک کتاب تخصصی کامپیوتر و برنامه نویسی هم بنویسم به زبان فارسی، بازم مشکل خاصی نمیبینم. البته ترجیح میدم خیلی از اسمها و اصطلاحات رو از همون انگلیسی هاشون استفاده کنم و نه برگردان اونا به فارسی. هم بخاطر اینکه بنظر بنده فهم و درک اونا دشوارتره و هم اینکه در کاربردهای واقعی انگلیسی کارایی بیشتری داره (بخصوص که با منابع و محیطهای تخصصی و انگلیسی بیشتر سروکار داریم) و هم این برگردانها هم لزوما زیاد دقیق و صحیح نیستن.
اتفاقا سر دقیق نبودن این برگردانها تازگی با مدیر ارشد سایت برنامه نویس بحث داشتم؛ در اینجا میتونی ببینی: آیتم اشتباه در دوره های برنامه نویسی (امنیت)
احتمال و آمار اشتباه و ضعف در برگردان اصطلاحات تخصصی بالاست.
برگردان اونا هم نیاز به تخصص گسترده و دقیقی داره هم در فیلد تخصصی مورد نظر و هم در هر دو زبان مبداء و مقصد. کار سخت و حساسیه بیشتر از اونچه که بنظر میاد.
بخاطر همین من ترجیح میدم خیلی جاها از کلمهء اصلی انگلیسی استفاده کنم.

زبان انگلیسی زبانی است بسیار توانا و هتا زیبا و چنانکه گفتم هتا انگلیسیِ من بهتر از پارسیک ام میباشد, ولی
من (و بسیاری استادان دیگر که گاه تا ٧ زبان هم میدانند, مانند مزدک) همچنان پارسیک را میپسندم و از آن یک سر و گردن بالاتر است.

"پارسی"ِ کنونی در همانندی[sup][aname=rpad011][[/aname][anchor=pad011]5][/anchor][/sup] با انگلیسی هرآینه زبانی است شلم شوربایی و به درد همان لای جرز میخورد! (:





----
[aname=pa97cb]1[/aname]. [anchor=rpa97cb]^[/anchor] piš+pey::Pišpey || پیشپی: فرض Ϣiki-En premise
[aname=paf4ac]2[/aname]. [anchor=rpaf4ac]^[/anchor] andar+kardan::Andarkardan || اندرکردن: تعامل داشتن/کردن Ϣiki-En to interact
[aname=pa6fb9]3[/aname]. [anchor=rpa6fb9]^[/anchor] tâz+ik::Tâzik || تازیک: عربی Ϣiki-En, Dehxodâ, en.wiktionary.org arabic
[aname=pab81d]4[/aname]. [anchor=rpab81d]^[/anchor] meh+âd+in::Mehâdin || مهادین: اصلی Ϣiki-En, Ϣiki-En principal; main
[aname=pad011]5[/aname]. [anchor=rpad011]^[/anchor] Hamânandidan || همانندیدن: همانندی کردن; تشبیه کردن to make similar
من خودم بسته به جایی که در آن می‌نویسم یا کسی
که با وی همسخن هستم ، اندی واژگان عربی را کم و
بیش بکار می‌بندم ؛ اینگونه بهتر است چون هم خوانندگان
را با سره‌گویی فرزام نمیازاریم و هم اینکه داد کسانی مانند
فُلانی و امثالهم برنمی‌خیزد !
ترجیح میدهم مطلب سختی را با ادبیات جلال آل احمد بخوانم و متوجه شوم، تا اینکه مطلب ساده ای را به زبان پارسیک بخوانم و چیزی از آن نفهمم!

خودم!
سامان نوشته: ترجیح میدهم مطلب سختی را با ادبیات جلال آل احمد بخوانم و متوجه شوم، تا اینکه مطلب ساده ای را به زبان پارسیک بخوانم و چیزی از آن نفهمم!

خودم!

ساده یا آسان؟
Mehrbod نوشته: ساده یا آسان؟

با توجه به مفهوم گفته، ساده و آسان یک چیز را میرسانند. یعنی مطلبی که پیچیدگی ندارد.
سامان نوشته: با توجه به مفهوم گفته، ساده و آسان یک چیز را میرسانند. یعنی مطلبی که پیچیدگی ندارد.

خب دگرسانی همین است, ما پارسیک سخن میگوییم تا بدانیم دگرسانی میان ساده و پیچیده, دشوار و آسان و چیزهای همانند چیست, زیرا نمونه‌وار:
فرایند خواندن کاری‌ست آسان, ولی بسیار پیچیده.
بیدار ماندن پس از ٢٤ ساعت هم کاری‌ست ساده, ولی بسیار دشوار.


پارسیک هم بسیار ساده است, ولی برای مغز خوگرفته به تازیک دشوار (شما).
برخی نوشته‌های چرند به "پارسی" هم بسیار پیچیده هستند, ولی دریافت‌ اشان آسان.


پارسیگر
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19