دفترچه

نسخه‌ی کامل: جوک
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20
اینهم تلاش من، کمی زور زدم تا افعال بیشتری در آن بچپانم :

Trying to leave, saw him coming to take a seat, told him let me go see is he coming or going or what? Heard him say: I don't want to come, go away and let me sleep
Ouroboros نوشته: اینهم تلاش من، کمی زور زدم تا افعال بیشتری در آن بچپانم :

Trying to leave, saw him coming to take a seat, told him let me go see is he coming or going or what? Heard him say: I don't want to come, go away and let me sleep


این داستان سر درازی دارد 21

این را هم یکی از دوستان به آلمانی آورد:

نقل قول:Wollte gerade gehen, als ich ihn kommen und hinsitzen sah. Ich dachte ich gehe und frage ob er mitkommen möge. Er erwiderete jedoch " Ich will nicht mit. Geh einfach und lass mich schlafen!
اینهم فرانسه‌اش:

Quand j'ai voulu partir, je l'ai vu venir de s'asseoir, et je lui ai dit laissez-moi aller le découvrir, il est viens ou quoi? c'est alors que je l'ai entendu dire: Je ne veux pas venir, va-t'en et laisse-moi dormir
ایتالیایی:


Ho voluto partire quando l'ho visto a sedere. Gli ho detto: vorrei andare a trovare(scoprire?)se viene o non. È stato allora che l'ho sentito dire: non voglio venire con te, andare via e lasciami dormire
:e106:E105
[عکس: 124.jpg]

امام جمعه خوانسار:امریکا لازم نیست ایران را تحریم کند ، فکری به حال دلار خودش بکند که هر روز گران نشود 13 24
بچه رو به مادرش : مامان چرا بابا کچله ؟؟؟
مادر : بخاطر اینکه بابات خیلی فکر میکنه!
بچه : پس چرا موهای تو اینقدر بلنده ؟؟؟
مادر : خفه شو پدر سگ !!

21
بعد از مرگم ننویسید جوان ناکام ...Sad

بلکه بنویسید : دو سه بار نصفه نیمه .
ولی با استرس...:)))

آرشیا


24



استاد میگه چرا سمت راست کلاس همیشه شلوغ تر از سمته چپه !؟

گفتیم چون وایرلس اینور بهتر آنتن میده !

دچار یاس فلسفی شد :دی

21



یارو داشت رد می شد، دید دارن یه نفرو میزنن. پرسید:
چرا میزنیدش؟ گفتند: فلان فلان شده ادعای پیامبری میكنه.

گفت: بزنیدش، من اونو نفرستادم
:))))))

21
رویا های من سكسی اند !

چون ....
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
هیچوقت جامه ى عمل نمی پوشند :| 21





دیالوگی كه امروز تو تاكسی شاهدش بودم (بین ۲ دختر) :

+موبایلت داره زنگ میخوره گلم
-اَه پیداش نمیكنم!!
+نكنه خونه جا گذاشتیش؟!!

من رو به راننده :|
راننده رو به من :|
یارو پشت خط :|
موبایل :|
آمپر بنزین :|

24
انقدر تو اشعار گفتن و میگن :" ای ساربان ! آهسته ران..."
انگار كه شترهای صدر اسلام 180 تا می رفتن ... :e530:
والا به قرعان!!!!!

21



دانشگاه قبول شدم، روزای اول نتوستم کلاس برم(مریض بودم) استاده شاکی شده: این دیگه کیه از روز اول شروع کرده به غیبت باید حذف شه. بابام هم شاکی رفته دانشگاه با مدیر گروه صحبت کنه رفته میگه" آقای استاد به نظر شما دانشگاه مهم تره یا جنگ امام حسین تو صحرای کربلا؟" استاده هم میگه خوب معلومه این چه سوالیه؟
بابام هم گفت: خوب آدم حسابی امام سجاد چون مریض بود نرفت تو جنگ شرکت کنه که اونقدر مهم بود حالا انتظار داری بچه من که مریضه بیاد دانشگاه، که اونقدر مهم نیست

E105




اینکه پولمون بی ارزش ترین پول دنیاست خودش ناراحت کننده است، از اون ناراحت کننده تر اینه که همین پول بی ارزش هم ما نداریم

24




اونقدر که مار تو آستینمان پرورش داد بودیم
قارچ پرورش داده بودیم
الان یکی از کارآفرینای نمونه ی کشور بودیم واسه خودمان !
.
24
خوبی گشت ارشاد اینه که حسود و بی ذوق نیست،
صاف تو چشات زُل میزنه و میگه امروز چقد خوشتیپ شدی بیا بریم 21


ایرانسل عزیز:
یا به پدربزرگ و مادربزرگهای ما اس ام اس نده یا اگر میدی لطف کن خودت براشون توضیح بده یعنی چی 24




نصف شبی یارو زنگ زده میگه شما؟؟؟
گفتم ببخشید گوشیمو اشتباه برداشتم :| 21





پسر : بابا من عاشق یه دختری شدم و میخوام باهاش قرار بذارم ...

پدر: چه خوب ... اون دختره کی هست ؟؟

پسر : دختر همسایه سمت راستی ...

پدر : ای وای چه بد من آرزو میکردم اینو نگی. من باید یه مطلبی رو بهت بگم پسرم .. ولی تو باید به من قول بدی که به مادرت نگی ....
دختر همسایه سمت راستی در حقیقت خواهر توئه ....

پسره خیلی ناراحت شد ...

دو ماه بعد دوباره اومد پیش پدرش و گفت : بابا من عاشق یه دختری شدم که از قبلی خیلی بهتره ...

پدر: چه عالی ... اون دختره کی هست ؟؟

پسر : دختر همسایه سمت چپی ...

پدر : ای وای .... کاش اینو نمیگفتی. چون اون دختر هم خواهر توئه ...

این اتفاق چند بار دیگه هم واسه پسر افتاد و آخرش پسره با گریه و ناراحتی رفت سراغ مادرش.

پسر : مامان من خیلی از دست بابا عصبانیم ... من عاشق 6 تا دختر شدم ولی با هیچکدوم نتونستم قرار بذارم ... چون بابا پدر اونا هم بوده ...

مادر پسرشو بغل کرد و گفت : عزیز دلم , تو با هر کسی بخوای میتونی قرار بذاری . چون اون پدر تو نیست ....

:)))))

24
همیشه دوس داشتم یه دوس دختره چادری داشته باشم تا وقتی من میبینه یه هوو هوول بشه چادرو بکشه رو سرش بگه خاک به سرم اقامون اومد

حال معنوی عجیبی داره :|


[عکس: 137.jpg]

24
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20