دفترچه

نسخه‌ی کامل: جوک
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20
جاکائیل کیست؟

فرشته ای است که در بهشت برای مومنین حوری جور می کند![عکس: 10.gif]
ریدم تو جنس چینی!

(حضرت ابراهیم وقتی چاقو سر اسماعیل رو نمی برید!)
دو نفر رو میخواستن اعدام کنن به اولی میگن قبل از مرگت چه آرزویی داری ؟ میگه دوست دارم قبلش خانوادمو ببینم ، بعد به اونیکی میگن تو چه آرزویی داری ؟ میگه نذارید اون خانوادشو ببینه E404 (آخه آدم انقد ک...)
هیچوقت یادم نمیره یه بار معلممون یکی رو گرفت مث الاغ زد از کلاس انداخت بیرون بعدش پشیمون شد گفت :آخه بچه ها شما چرا منو اذیت میکنید که مجبور شم بزنمتون ؟؟؟ شما مثل بچه ی خودم میمونید حالا برید اون دوستتون رو که زدمش صدا کنید بیاد تو! آقا پسره که اومد تو ؛معلمه بهش گفت:چرا آخه اذیت میکنی ؟؟؟ چرا کاری میکنی که مجبور شم بزنمت ؟ چرا آخه ؟ هااااااااا ؟ چرا آخه ؟؟؟ یهو دوباره شروع کرد پسره رو زدن! پسره بدبخت سری دوم از سری اول بیشتر کتک خورد ..!
SAMKING نوشته: هیچوقت یادم نمیره یه بار معلممون یکی رو گرفت مث الاغ زد از کلاس انداخت بیرون بعدش پشیمون شد گفت :آخه بچه ها شما چرا منو اذیت میکنید که مجبور شم بزنمتون ؟؟؟ شما مثل بچه ی خودم میمونید حالا برید اون دوستتون رو که زدمش صدا کنید بیاد تو! آقا پسره که اومد تو ؛معلمه بهش گفت:چرا آخه اذیت میکنی ؟؟؟ چرا کاری میکنی که مجبور شم بزنمت ؟ چرا آخه ؟ هااااااااا ؟ چرا آخه ؟؟؟ یهو دوباره شروع کرد پسره رو زدن! پسره بدبخت سری دوم از سری اول بیشتر کتک خورد ..!

تا دوران دبستان یک مقداری زور معلمها میرسید ! ولی بعدش اگر دست روی شاگردها بلند میکردند یا از والدینشون مثل سگ کتک میخوردند یا از خود دانش آموز .
من این صحنه رو بارها و بارها دیدم :))
هیچ وقت یادم نمریه که ناظم دبیرستان یکی از بچه ها رو زد طرف کمربند مشکی داشت زد خوار مادر ناظم رو .... :)) مدرسه غیر انتفاعی هم بود خایه نداشتند اخراجش کنند .
توی ایران چرا همه همدیگرو با فامیلی صدا میکردند تو مدرسه؟E417
Theodor Herzl نوشته: توی ایران چرا همه همدیگرو با فامیلی صدا میکردند تو مدرسه؟

اگر به اسم کوچک همدیگه رو صدا میزدند یعنی دوست صمیمی بودند .
اگر به فامیلی صدا میزدند یعنی فقط با هم هم مدرسه ای یا همکلاسی بودند .

یک جور فرهنگ و اعلام موضع بود .
راست میگی‌ ، من اصلا یادم نبود ، توی دبستان ۲-۳ نفر رو که بیرون مدرسه هم دوست بودیم رو به اسم کوچیک صدا میزدم ، بقیه با فامیلی! راستی‌ کسی‌ قلعه بازی میکرد توی حیاط مدرسه؟ من یادم رفته چجوری بود بازی ، ولی‌ یادم هست خیلی‌ کیف میدادE105
ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺑﺮﻭﺳﻠﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﺴﺮﺵ، ﻭﻗﺘﯽ
ﺧﻮﻧﺪﻡ ﺑﯽ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻡ ﮔﺮﻓﺖ . ﻭﺍﯼ ﺑﺮ ﻣﺎ
ﮐﻪ ﻇﻮﺍﻫﺮ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﭼﺸﻢ ﻭ ﺩﻟﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ.
ﺣﺘﻤﺎ ﺑﺨﻮﻧﯿﺪ . . .
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
李小龍 遗嘱曾头市晁盖中了毒
箭,神医安道全也回天无力,终于
命丧黄泉。弥留之际,原本“已自
言语不得”的晁盖忽然醒了过
来,“转头看着宋江”,谆谆嘱咐
道:“ 贤弟保重。若哪个捉得射死
我的,便教他做梁山泊主!”这便
是晁盖的“临终嘱咐”,也是晁盖的
惟一遗言。 晁盖这遗言好没道
理。晁盖这“梁山泊主”是怎么当上
的?不是世袭的,不是选举的,也
不是指定的,而是林冲火并了王
伦,众人拥戴的。说白了,他
这“第一把交椅”,是林冲从王伦手
里夺了来推让给他的。他现在坐不
了啦,理应还给林冲和众人,由林
冲和众人再作商量,岂可视为己
有,私相授受?林冲火并王伦时曾
骂王伦说:“这梁山泊便是你的?
”当然不是。于是王伦便只好掉脑
袋,而晁盖也才得以当寨主。那
么,梁山泊不是王伦的,便是晁盖
的么?显然也不是。梁山泊根本就
不属于哪一个人。既不是他王伦
的,也不是你晁盖的。王伦活着尚
且不能独霸,你晁盖人都快死了,
岂能再管谁当家谁做.
ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻓﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘﻢ
از مسی پرسیدند از همگروه شدن با ایران مثل سگ پشیمونی یا مثل خر کیف می کونی؟! [عکس: 12.png]
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20