11-24-2013, 02:51 PM
نه همایون جان, پارسیگ چیز سختی ندارد, سختترین و ناآشناترین واژهای که در همین گزاره به کار بردهایم
چیست؟
همین واژهیِ «پارسیگ» بوده. خب این واژه از کجا آمده؟ پارس را که ما نساختهایم, پسوند -یگ را هم
که ما از خود امان در نیاوردهایم, هتّا خود پارسیگ را هم ما نساختهایم و همین ایرانیان و همین مردم ساختهاند که؟
اکنون من میخواهم بدانم, بازآموزی اینکه آری ما در زبان امان یک
پسوند -یگ هم داریم این اندازه دشوار است که خواننده اینجا وابماند؟
بروشنی, نه.
این هموندان کوروش بیخدا و میلاد (sonixax) ب.ن. هر دو تا اندازهیِ بالایی انگلیسی میدانند
و هتّا میلاد را من بیشتر از اینها میشناسم و در برخی زمینههای بیرون از اینجا همواره هوش سرشاری از
وی هم دیدهام و آشنا و خودآموخته به چندین زبان برنامهریزی هست و آلمانی را هم در کنار انگلیسی میداند.
خب اکنون زمانیکه همچو کسانی میایند اینجا مینالند که نوشتههایِ من برایشان سخت و دشوار است و
هتّا یکی میگوید من دیرزمانی است دیگر نمیخوانم, چون 'سخت' شده و فرااندازه پارسیگ شده, پیش خودتان چه باید بیاندیشید؟
آیا براستی اینها هوش اشان نمیرسد و آیا براستی چند تا واژه و بنواژه (≈٤٠٠) این اندازه دشوار هستند, یا اینکه نه,
آنجا دارند بیانگیزگی و بیگرایشی خودشان را به دستآویز «ما نوشتههایت را نمیخواهیم بتوانیم بخوانیم, چون ما
'میدانیم' ایرانیان همگی از بیخ 'کودن' هستند (کودنانی که نمیتوانند دریابند 'ž' همان 'ژ' است و etc.) و به این
زودیها هم نخواهند توانست (برو ٢٠٠ سال دیگه بیا!), پس ارزش زمانگذاری ندارد و بیراهه است», لامیپوشانند؟
پس روند اندیشهیِ مرا دنبال نموده باشید, این ناله و گلایهها بیخود هستند و نه از سر
نیکخواهی و فربودگرایی, بساکه دستآویزی برای همان تنبلی و سُستمنشی خودشان هستند.
فرهیختهای که هم توان و هم اندک زمان نیازین را دارد, ولی بجای شکستن خشکی توده و هامهیِ مردم به آن دامن میزند و زیر
نام "واقعبینی" میخواهد مردم را کودن جا بزند (آنهم مردمیکه خود اشان همین زبان شگرف را از بیخ و بن آوردهاند) و نمیدانم با روشهایِ
زمان پورسینا میخواهد هر ١٠ سال یکبار, ١٠ تا واژه به واژهنامهیِ مردم بیافزاید (آنهم در جهانیکه هر دمک چند هزار واژه در انگلیسی و ...
برساخته و دورانداخته میشوند و جهانیکه هر ١٠ سال دانش پزشکی ما دارد ≈دوبرابر میشود) را دیگر نباید نیکخواه و "واقعبین" دانست, هوشمند
تنبل و سنگاندازی باید دانست که چون خود اش انگیزه و "حس" دگرش ندارد, میخواهد دیگران را هم از جنب و جوش و برونرفت از این خمودگی بازدارد!
پارسیگر
چیست؟
همین واژهیِ «پارسیگ» بوده. خب این واژه از کجا آمده؟ پارس را که ما نساختهایم, پسوند -یگ را هم
که ما از خود امان در نیاوردهایم, هتّا خود پارسیگ را هم ما نساختهایم و همین ایرانیان و همین مردم ساختهاند که؟
اکنون من میخواهم بدانم, بازآموزی اینکه آری ما در زبان امان یک
پسوند -یگ هم داریم این اندازه دشوار است که خواننده اینجا وابماند؟
بروشنی, نه.
این هموندان کوروش بیخدا و میلاد (sonixax) ب.ن. هر دو تا اندازهیِ بالایی انگلیسی میدانند
و هتّا میلاد را من بیشتر از اینها میشناسم و در برخی زمینههای بیرون از اینجا همواره هوش سرشاری از
وی هم دیدهام و آشنا و خودآموخته به چندین زبان برنامهریزی هست و آلمانی را هم در کنار انگلیسی میداند.
خب اکنون زمانیکه همچو کسانی میایند اینجا مینالند که نوشتههایِ من برایشان سخت و دشوار است و
هتّا یکی میگوید من دیرزمانی است دیگر نمیخوانم, چون 'سخت' شده و فرااندازه پارسیگ شده, پیش خودتان چه باید بیاندیشید؟
آیا براستی اینها هوش اشان نمیرسد و آیا براستی چند تا واژه و بنواژه (≈٤٠٠) این اندازه دشوار هستند, یا اینکه نه,
آنجا دارند بیانگیزگی و بیگرایشی خودشان را به دستآویز «ما نوشتههایت را نمیخواهیم بتوانیم بخوانیم, چون ما
'میدانیم' ایرانیان همگی از بیخ 'کودن' هستند (کودنانی که نمیتوانند دریابند 'ž' همان 'ژ' است و etc.) و به این
زودیها هم نخواهند توانست (برو ٢٠٠ سال دیگه بیا!), پس ارزش زمانگذاری ندارد و بیراهه است», لامیپوشانند؟
پس روند اندیشهیِ مرا دنبال نموده باشید, این ناله و گلایهها بیخود هستند و نه از سر
نیکخواهی و فربودگرایی, بساکه دستآویزی برای همان تنبلی و سُستمنشی خودشان هستند.
فرهیختهای که هم توان و هم اندک زمان نیازین را دارد, ولی بجای شکستن خشکی توده و هامهیِ مردم به آن دامن میزند و زیر
نام "واقعبینی" میخواهد مردم را کودن جا بزند (آنهم مردمیکه خود اشان همین زبان شگرف را از بیخ و بن آوردهاند) و نمیدانم با روشهایِ
زمان پورسینا میخواهد هر ١٠ سال یکبار, ١٠ تا واژه به واژهنامهیِ مردم بیافزاید (آنهم در جهانیکه هر دمک چند هزار واژه در انگلیسی و ...
برساخته و دورانداخته میشوند و جهانیکه هر ١٠ سال دانش پزشکی ما دارد ≈دوبرابر میشود) را دیگر نباید نیکخواه و "واقعبین" دانست, هوشمند
تنبل و سنگاندازی باید دانست که چون خود اش انگیزه و "حس" دگرش ندارد, میخواهد دیگران را هم از جنب و جوش و برونرفت از این خمودگی بازدارد!
پارسیگر