10-21-2013, 07:32 AM
مزدك بامداد نوشته: رسش شما رتوریک هست: در پی دانستن چیزی نیست و خودش پاسخ خودش یا همان نگر شمارا در بر دارد
که از آن بیزاری[1] سخت و شگرفی درباره ی کمونیسم سهیده[2] میگردد.
البته که رتوریک بود، هنوز جستار را کامل نخوانده بودم و با برخی مواضع خارق العادهی شما آشنا نبودم. این روزها آدمهایی به «هیجانانگیزی» شما پیدا نمیشوند که از دستاوردهای خمرهای سرخ و ترور استالینی دفاع بکنند. معمولا رفقا زوزهی «هیچ کمونیست واقعی» سرمیدهند و آدمی را از فرط ملال خواب میکنند.
مزدك بامداد نوشته: یک همبود[3] هم مانند یک جاندار است که
در آن هر بخشی ، کاری را بدوش گرفته و این کار مغز هم همان کار دولت و فرمانروایی است. در سرمایه داری،
نمایندگان سرمایه داران یا با دیکتاور ارتشتاری[4] و دینی و یا با سامانه[5] پارلمانی سرمایه داری، دولت را پدید میاورند
که گرچه سرکوبگر است ولی همچنان رُل مغز و رهبری پیکر همبود را بازی میکند. ما هم خواهان کنار نهادن مغز
در همبود نیستیم بساکه مغز بهتر و خردمندانه تر و دادگرانه[6] تری را برای آن آرزو داریم. این مغز نوین در کشور
کمونیستی/کارگری، میکوشد که بهروزی[7] کارگران و نه سود سرمایه داران را آماج[8] خود نماید.
ما میتوانیم پیرامون چیستی دولت بدون توسل به تمثیل و زبان شاعرانه و … صحبت بکنیم، بدن و سر را رها بکنید. همینکه میپذیرید مدلی از دولت متصور است مستقل از سرمایهداری، یعنی «نهاد» دولت از سرمایهداری جداست. تا اینجا که اختلافی نداریم؟ همهی شواهد(برای مثال چیدمان درونی دولت، سلسلهمراتب مستقل از اقتصاد آن و تجربهی تاریخی)گواه استقلال اگزیستانسیالیستی دولت از باقی جامعه است.
مدل مورد پسند شما در عمل بدلیل نادیده گرفتن این اصل که دولت ساختمانیست متشکل از عناصر انسانی همواره فاجعهآمیز خواهد بود و سر از گولاک در میآورد. این نهادیست مبتنی بر تمرکز وسیع قدرت و ما امروز به طور علمی میدانیم که قدرت فساد میآورد(لینک). تنها چارهاندیشی مارکس، و هماکنون میبینیم که شما، برای این گرایش ذاتی دولت به کنترل حداکثری و فساد اعتماد به عناصر انسانی سازندهی آنست
Philip Zimbardo - WiKi
دولتی که ابزار تولید را در کنار ارتش و پلیس در اختیار دارد دارای قدرتی غیرقابل کنترل و چالشناپذیر است، و دولت غیرقابل کنترل در تکتک موارد تاریخی به فساد گرویده. به همین دلیل است که در لیبرال دموکراسی از روشهایی متعدد دولت را عامدانه ناکارآمد میکنند(مثل تفکیک قوا)، تا این عنصر انسانی را در آن کنترل بکنند و در صورت شکست این اهرمهای کنترل نیز پر شمار روشهایی را برای روز مبادا پیشبینی کرده باشند(مثل سوگند ارتش به قانون اساسی به جای دولت)تا قدرت دولت چالشپذیر و ساختمان آن قابل تغییر باشد که اگر کسی در این ساختمان، این نهاد قدرت، تصمیم به سوءاستفاده از آن قدرت گرفت مجموعهای هماهنگ از عوامل بازدارانده برپاد او وارد عمل بشوند.
در نظام سوسیالیستی برجستهترین اهرم قدرت در جامعه بدست دولتی داده میشود و از آنجاکه کنترل دولت سوسیالیستی از عهدهی شهروندان عادی خارج است زیرا بطور پیشفرض بخشی از این شهروندان دشمن یا دستکم مازاد بیرونی سیستم محسوب میشوند و «نیازمند» سرکوب هستند، و تصمیمگیری دربارهی اینکه آن بخش کذایی چقدر بزرگ است یا دقیقاً چه کسانی را شامل میشود برعهدهی خود دولت رها شده.
مزدك بامداد نوشته: اینکه در آروین[9]،
به دید شما، نومنکلاتور و هزاران بار! سرکوبگر شده هم نگر شماست، بسته به اینکه چه کسی سرکوب میشود!
1. خیر، در هر شرایطی برخی انواع از سرکوب مطلقاً غیرقابل پذیرش و فاقد وجاهت اخلاقی هستند، در مورد «هر کسی»، از جمله سرمایهسالاران مورد نفرت شما. مهم نیست که اجساد متعلق به چه کسانیست، گور دستهجمعی را از بدنهای انسانی پر کردن در ذات خود و اخلاقاً مذموم است.
2. حالا کمی بیشتر ما را سرگرم بکنید و برایمان توضیح بدهید که به نظر شما اکثر قربانیان هولدومور و گولاک چه کسانی بودند؟ بیشتر قربانیان انقلاب چین از کجا میآمدند؟ اکثریت کشته شدگان نسل کشی خمرهای سرخ لابد جاسوسهای ویتنام بودند؟
مزدك بامداد نوشته: از این گذشته، کنترل مردم برروی دولت بسته به تراز[10] آگاهی و فرزامی[11] هومنی[12] و دلیری شهروندی انهاست و جز این
هم در هیچ سامانه ای، هیچ گارانتی برای کنترل سرنوشت خود در دست نیست. بماند که بسیاری از سختی ها
و گره هارا هم سرمایه داری با جنگ های جهانی و جنگ سرد و دیگر کارشکنی ها به سامانه جوان و کم-آروین
کمونیستی پدید آورد و روی همرفته[13] میتوان این آروین نخستینی[14] را نیکو و هایسته[15] دانست.
خیر کنترل مردم به روی دولت بسته به میزان تناسب سطح آگاهی ایشان(هرقدر هم نازل باشد)با روشهای اتخاذ شده از سوی آن دولت برای کنترل است و الزاما نیازی به «فرزانگی» نیست، یک آمریکایی سیصد کیلیویی هم که به سختی دیپلم گرفته از آنجاکه حکومتشونده است و منطقاً و اخلاقاً باید به حکومت کننده اثرگذار باشد، هست. که میدانیم شما چنین حقی برای او قائل نیستید. عینی بودن یا نبودن این کنترل را به حمالان اجباری مدفون در سیبری بگویید.
یک عامل بسیار مهم دیگر برای کنترل دولت میزان وابستگی شما برای زنده ماندن به وجود آنست، چنانکه هرچه بیشتر بابت نان شب محتاج وجود آن باشید، کمتر آنرا به چالش خواهید کشید، فارغ از هر آنچه که مرتکب بشود. کشوری که در آن مردم جیرهخوار و حقوق بگیر دولت هستند هرگز دموکراتیک نخواهد بود، و کشوری که در آن کارکنان دولت حقوق بگیر و کارمند مردم هستند و چک حقوقشان از مالیات مردم امضا میشود هرگز دیکتاتوری نخواهد شد. سند: تاریخ بشر.
ضمنا دموکراسی بورژوایی حداقل کمتر از هر مدل سیاسی دیگری شهروندان خود را اعدام انقلابی میکند و کمتر از هر سیستم دیگری آدم میکشد.
زنده باد زندگی!