02-24-2013, 10:08 PM
مارکس مدعی بود روش او علمیست، و در زمان او علم محدود به مشاهده و نتیجهگیری بود نه بیشتر، بر این مبنی او تحت چهارچوب پذیرفتهی علم دوران خود عمل میکرده. روش او را اما امروز میدانیم که علمی نبوده.
اما، بخش بسیار مهمی از آثار مارکس نوشتههای انتقادی هستند و انتقاد از سیستمهای بسته و قابل تعریف نیازی به «علمی» بودن ندارد مگر آنکه انتقادی علمی باشد. میتوان از خود علم انتقاد فلسفی کرد، یا از جامعه انتقاد اقتصادی کرد، یا به فلان کنش گروهی انتقادی اخلاقی داشت و ... خلاصه آنکه بخش بسیار مهمی از نوشتههای او انتقاد از سیستم سرمایهداری یا دستگاه فکری دیگر فیلسوفان از طریق روشی غلط بوده که به نتیجهگیریهای درست ختم میشده. مارکس خود گمان میکرد که انتقاد او جنبهی علمی دارد، زیرا مبتنی بر مشاهدهی دقیق یک پدیده و نتیجهگیری منطقی از آن بود، اینکه ما امروز با پیشرفت تجربهی علمی میدانیم متدولوژی دانشیک نیاز به وجوه قدرتمندتری جهت اثبات عینی پیشفرضهای خود دارد به این معناست که علمی بودن بخش انتقادی آثار مارکس زیر سوال میرود نه درست بودن آن.
اما، بخش بسیار مهمی از آثار مارکس نوشتههای انتقادی هستند و انتقاد از سیستمهای بسته و قابل تعریف نیازی به «علمی» بودن ندارد مگر آنکه انتقادی علمی باشد. میتوان از خود علم انتقاد فلسفی کرد، یا از جامعه انتقاد اقتصادی کرد، یا به فلان کنش گروهی انتقادی اخلاقی داشت و ... خلاصه آنکه بخش بسیار مهمی از نوشتههای او انتقاد از سیستم سرمایهداری یا دستگاه فکری دیگر فیلسوفان از طریق روشی غلط بوده که به نتیجهگیریهای درست ختم میشده. مارکس خود گمان میکرد که انتقاد او جنبهی علمی دارد، زیرا مبتنی بر مشاهدهی دقیق یک پدیده و نتیجهگیری منطقی از آن بود، اینکه ما امروز با پیشرفت تجربهی علمی میدانیم متدولوژی دانشیک نیاز به وجوه قدرتمندتری جهت اثبات عینی پیشفرضهای خود دارد به این معناست که علمی بودن بخش انتقادی آثار مارکس زیر سوال میرود نه درست بودن آن.
زنده باد زندگی!