09-04-2015, 11:04 PM
Mehrbod نوشته: در راستای ستیز با تکنولوژی, خب سنتگرایی گزینهیِ کمی همراهتریست; دستکم
سنت نکتههایِ بجایی را دربارهیِ اینکه چرا هر چیز نویی به باید خوب نیست و چگونه
هر چیز نویی پیامدها (بهتر بگوییم, بدآمدها)ی پنهان و دیرآشکار نیز با خود دارد, آگاه است.
در این باره درست میگویید و بایستی افزود, سنتگرایی روشی ناکارآمد است و بیشتر کارکرد افیون دارد تا کاربرد راستین,
ولی «انسان زیاده انسانی» اگر همان انسان مدرن باشد باز دورنمای خواستنیای دربر ندارد.
یکبار دیگر, نگرش نیچه فرا-اندازه اوهامگونه و وهمپرستانه بوده است. چیزیکه او ابرمرد میدیده و
پُلی که او میخواسته ابرمرد فردا از آن بگذرد — لابُد از راه تکنولوژی و خردگرایی و .. —> نُوینگرایی — راه
به ناکجاآباد میبرد و این نکته در زمان خود نیچه به اندازهیِ امروز روشن و پیدا نبود.
ازینرو نگرش نیچهاین که دلاورانه پیش برویم و همهیِ ساختارها را به زیر بکشیم و ابرمرد فردائین را پدید بیاوریم
همان است که امروز در ناخودآگاه آدم مدرن به چشم میخورد و هر کس که از راه میرسد میخواهد «جهان را تغییر بدهد».
مهربد گرامی، سخن من در کانتکست «فنآوری» و آنچه شما از هر سو
به آن میتازید، نیست و هتا من میان گفتمان «سنت و مدرنیته» و
«ستیز با گسترش تکنولوژی» هنوز ارتباط شفافی درک نمیکنم-
شما میتوانید در مورد هر چیز نظر بدهید که چه اندازه در پیشبرد
مبارزه علیه تکنولوژی یاریدهنده است-.
سخن من بیشتر خطاب به کسانیست که «فرهنگ» را چنان تبدیل
به امر خطیری کردهاند که آن را شبیه برخوردهای کیهانی قادر به
از بین بردن کلیت جامع بشری تبدیل کردهاند. چه کسی گفته فرهنگ
چنین توانمند است؟ و چطور ممکن است چنین قدرتی را به فرهنگ
نسبت داد و از آن سو توان بالای آن در انعطافپذیری را کوچک شمرد؟
من این را خوب میدانم که فرهنگ است که عامل پیروزی ملتی بر
ملتی دیگر میشود و گاه فرهنگ قالب، فرهنگ مقلوب را به کلی نابود
میسازد؛ اما هرگز از خاطرم نخواهد رفت که خود فرهنگ در اشکال و
رنگهای گوناگوناش توان فراوانی برای باززایی دارند.
از سویی تمامِ اینها بدان معنیست که فرهنگهای گوناگون حتما
قابل قضاوت و هتا رتبهدهی هستند؛ توان بالاتر برای تولید مدنیت
درخشانتر مسلم است که موجب برتری فرهنگی یک ملت میشود
از این منظر فرهنگ «اسلامی» یا «داعشی» صد البته فروتر از
فرهنگ اروپایی یا ایرانیست. آنچه که فرهنگ ایرانی در هنر
و ادبیات میتواند تولید کند، و آنچه فرهنگ غربی در گسترهی
عقل و خرد میتواند تولید کند (یعنی هر آن چیزی که مایهی تعالی
اندیشه و روح حیات بشریت است و زندگی او را از بندگی غریزه
خارج میسازد) هرگز از فرهنگ «داعشی» دیده نخواهد شد.
کاملا مشخص است که این سخنان از مغز کسی تراویده است
که زندگی غریزی و نباتی جامعه انسانی برای او آنقدر حداقلی است
که تقریبا برابر با نیستی انسان است. بنابراین آنچنان غیرقابل درک
نیست عدم توانایی ما از درک یکدیگر. چرا که من انسان را همچنان
موجودی فرهنگی میدانم.
از سویی سخن بر ترس از آگاهی و لذت بردن از جهل است. مرا هرگز
با این مرام همسویی نبوده است؛ سرگشتگی دانایی را، اگر
وجود داشته باشد، هزار بار بیش از هراس از آن ترجیح میدهم.
اکنون تصور کنید جامعهای را با این ایدهئولوژی تربیت کنید. رقتانگیزتر
از این آیا ممکن است؟
سخن پیرامون این موضوع بسیار است مهربد، اما اکنون باید تکرار کنم که
موضع من و شما کاملا جدا از هم هستند. سخن من پیرامون امر فرهنگیست.
آنچه اکنون در عراق و سوریه در حالِ رخ دادن است ربطی به تکنولوژی ندارد.
ننگ جنازهی آن کودک سوری فراری که پریروز از آبهای مدیترانه خارجاش کردند
را تکنولوژی بر پیشانی ما ننهاده است، معلول فرهنگ است.
ضمن اینکه آنچه شما میگویید، یعنی به دور ریختن تکنولوژی و بازگشت به زندگی
بدوی، من هیچ مشکلی با آن ندارم، نقد من در مورد امکانپذیری آن است؛ غیر
از این آنچه شما میگوئید، مبتنی است بر اگاهی بشریت از اینکه تکنولوژی بیش از
آنکه مفید باشد، عامل ضرر است و به همین خاطر آن را از زندگی خود خارج کرده
و به زیست بدوی روی آورند؛ در مقابل اما دوستان ِ طرفدار ِ بازگشت به سنت، خواهانِ
باز مقدس کردن جهالت بوده و دادن عصا به دست آنکه میبیند! متوجه این تفاوت بنیادین
هستید؟ و آیا من نظر شما را درست بیان کردهام؟
این تناقض عظیم کلبیمسلکی، تنها یک تناقض کلامی نیست، بلکه واقعا حفرهی بزرگیست:
آگاه بودن از اینکه ناآگاهی بهتر است! این احتمالا خود آگاهی عظیمیست؛ و در قبال آن
جز اینکه خود را غرق در هراسی فاسد کردهاید چه دست خواهید آورد؟!
کسشر هم تعاونی؟!