05-21-2015, 12:55 AM
Dariush نوشته: موضوع مهم دیگری که مهربد پیوسته به آن اشاره میکند، آزادی انسان در طبیعت است که تکنولوژی بسیاری از آنها را
گرفته است؛ من فقط اشارهی کوتاهی بکنم به اینکه مهربد غافل از این است که خود طبیعت محدودیتهای بسیاری را بر انسان
تحمیل میکرده و تکنولوژی چیزی نیست جز تلاش انسان برای فائق آمدن بر محدویتهایی که طبیعت بر انسان تحمیل میکرد.
مثلا شما اگر در کوهپایههای زاگرس زندگی میکردید، فصل پائیز و زمستان ناچار بودید برای فرار از دست سرما و نمردن، به دشتهای
پست ِ مریوان مثلا کوچ بکنید، و وقتی که هوا گرم شد، دوباره برگردید به خانهی ییلاقی خویش در کوهپایهها؛ اکنون شما میتوانید یک خانه
در هر کدام از این مناطق که خواستید داشته باشید و در همانجا سکنی داشته باشید و یا آنکه همچنان دو خانه داشته باشید.
شما اگر نوک ِ کیرتان را زنبور نیش میزد و گوشت ِ اضافه میآورد و راه خروج منی از آن بسته میشد، نمیتوانستید
صاحب فرزند شوید؛ آنگاه با خود میگفتید «آخه من چقد میتونم بدبخت باشم که یه زنبور منو مقطوعالنسل کنه»، انوقت
بود که میرفتید پیش ِ جادوگر قبیله تا شما را درمان کند، او نیز در ظاهر برایتان یک وردی میخواند، در خفا اما با زنتان یک جماعِ
حسابی میکرد! چند ماه دیگر که شکم زنتان باد میکرد، شما خوشحال میشدید که درمان شدهاید، اما چند سال که میگذشت
و فرزندتان هر چه بیشتر به رئیس قبیله شبیه میشد، بیشتر بر شگفتی شما افزوده میشد و وقتی این شگفتی تبدیل به آن
یقین کشنده و ویرانگر میشد، دیگر به این نتیجه میرسیدید که از فرطِ بدبختی خودکشیلازم شدهاید!
من بیش از این روده درازی نمیکنم که این بحث را بیش از این نیز نشاید؛ شما خود میتوانید با مشاهده در زندگی شخصی خود
و محدودیتهایی که طبیعیت بر انسان ِ بدوی اعمال میکرد و امروز دیگر وجود ندارند، به قضاوت این بحث بنشینید.
undead_knight نوشته: مطلق گرایی مزخرف! :))
آیا شما توانایی این رو دارید که در طبیعت "چرخش الکترون به دور هسته" یا "گرانش" رو متوقف کنید!؟ البته که ندارید ولی چرا این ناتوانی "کمبود آزادی" به نظر نمیاد، چون طبیعی هست!؟
آیا چیزهایی که مثال میزنم زیادی"بزرگ" هستند؟!البته، دقیقا مثل مثال های تو در مورد تکنولوژی.فرقش اینجاست که که در حق طبیعت داری تبعیض قائل میشی و اون آزادی هایی که به طور طبیعی از ما سلب شده رو به حساب نمیاری.
اینها هم نبود آزادی به شمار میروند, ولی نخست شمار اینها اندک است,
و دوم و بخش مهمتر, در برابر این پدیدههای طبیعی آدم نخستنی بیدفاع نیست. برای نمونه, آدم
نخستینی اگرچه نمیتواند زمینلرزه را کنترل نماید (امروزین هم این را نمیتواند), ولی میتواند خانه و شیوهیِ زندگی
اش را بگونهای بچیند که در برابر این پدیده آسیب نبیند. یا او میتواند برای نمونه از کوههای آتشفشان دوری جوید, یا
میتواند در برابر جانوران گوناگون راههایِ ایستادگی خود را در بیاورد. در حقیقت اگر به کتاب The Technological Slavery نوشتهیِ تئودور کازینسکی
مراجعه نمایید, بخشهایِ بسیار خوبی — همراه با ریفرنسهایِ پُرشمار و معتبر — میابید از زندگی نخستینی و همین نکته
که برای یک نمونه روشن, چگونه سرخپوستان تیرههای نخستینی بی هیچ ترس و هراسی یک تنه به جنگل میروند/میرفتهاند, بی اینکه جانوران درنده
بسوی آنان بیایند و در همسنجی و مقایسه با یک شهروند سیویلیزهیِ امروزین چه اندازه خودگردان, خودایستا و آزاد میباشند.
هر آینه و بوارونه, در جهان امروز آزادی از سوی سیستم تکنولوژیک و مهرههایِ او که همان فندسالاران/technocrats,
دیوانسالاران/beuroucrats, سرمایهداران, پژوهشگران, دانشمندان, کارخانهداران و ... باشد تعریف و مرزمندی میشود و این مرزهای آزادی نیز پیوسته در دگرگونی میباشند, آنهم از سوی ناشناسان و بیگانگانی که کس تنها دسترسی نایکراست و میانجیوار به آنان دارد.
برای نمونه اگر شهروند شهرمند و سیویلیزه امروز نخواهد گرمایش زمین, پارگی لایهیِ اوزون و یا بهمان قانون تصویب
شده از سوی دیوانسالاران ناشناس یا پژوهشگران گمنام و دور دربرگیرندهیِ زندگی او نشود و شرایط زیست او را
برای همیشه دگرگون نکند, در عمل هیچ راه و چارهای ندارد بجز پذیرش و ناتوان بودن; هنگامیکه همین کس در
یک تیرهیِ نخستینی و در یک گروه کوچک تواناییهایِ بسیار بیشتر و ملموستری دارد و میتواند در برابر تک تک تصمیمهایِ سیاسی
تیرهیِ خود بیایستد, یا همانجور که بالا گفتیم در برابر انگشتشمار پدیدههایِ طبیعی سراسر بی دفاع نباشد و دربارهیِ آنها چاره بیاندیشد.
سرانجام نکتهیِ دیگری که دربارهیِ آزادی نبایست فراموشید این است که آزادی تنها در انجام
آنچه میخواهند نیست, بساکه در بخش بسیار بزرگتری در نیانجامیدن آنچه نمیخواهند, است.
.Unexpected places give you unexpected returns