03-04-2015, 12:53 PM
به نام خداوند مهرگستر خیلی مهربان
"واما من اوتی کتابه بشماله فیقول یا لیتنی لم اوت کتابیه ﴿25﴾ ولم ادر ما حسابیه ﴿26﴾ یا لیتها کانت القاضیة ﴿27﴾ ما اغنی عنی مالیه ﴿28﴾ هلک عنی سلطانیه ﴿29﴾ خذوه فغلوه ﴿30﴾ ثم الجحیم صلوه ﴿31﴾ ثم فی سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه ﴿32﴾ انه کان لا یومن بالله العظیم ﴿33﴾ ولا یحض علی طعام المسکین ﴿34﴾ فلیس له الیوم هاهنا حمیم ﴿35﴾ ولا طعام الا من غسلین ﴿36﴾ لا یاکله الا الخاطوون ﴿37﴾ فلا اقسم بما تبصرون ﴿38﴾ وما لا تبصرون ﴿39﴾ انه لقول رسول کریم ﴿40﴾ وما هو بقول شاعر قلیلا ما تومنون ﴿41﴾ ولا بقول کاهن قلیلا ما تذکرون ﴿42﴾ تنزیل من رب العالمین ﴿43﴾ ولو تقول علینا بعض الاقاویل ﴿44﴾ لاخذنا منه بالیمین ﴿45﴾ ثم لقطعنا منه الوتین ﴿46﴾ فما منکم من احد عنه حاجزین ﴿47﴾ وانه لتذکرة للمتقین ﴿48﴾ وانا لنعلم ان منکم مکذبین ﴿49﴾ وانه لحسرة علی الکافرین ﴿50﴾ وانه لحق الیقین ﴿51﴾ فسبح باسم ربک العظیم ﴿52﴾"
"هم یا چه کسی داده شود نوشتارش به چپش باز می گوید ای کاش من نبوده داده می شد نوشتارم 25 هم نبوده آگاه شدم چه است رسیدگی ام 26 ای کاش آن بود پایان یافته 27چه بهره مند کرد از من داراییم 28 نابود شد از من انگیزانم 29 بگیریدش باز بند زنیدش 30 پس آتش سخت بچسبانیدش 31 پس در زنجیری غلافش هفتاد غلافی باز بپیچیدش 32چون او بود نباشد باور می کرد به خداوند خیلی بزرگ 33 هم نباشد می انگیخت بر خوراندن برجای مانده نیازمند 34 باز نیست تا برایش زمان همینجا گرم دوستی 35هم نباشد خوراکی جز از شوینده شده 36 نباشد می خوردش جز کج روها 37باز نباشد سوگند خوردم به چه می بینید 38هم چه نباشد می بینید 39چون آن تا برای گفته ء فرستادهء خیلی بزرگواریست 40هم چه آن به گفتهء سراینده ایست خیلی کمی چه باور می کنید 41هم نباشد به گفتهء فالگیری خیلی کمی چه بازگو می شوید 42چند فرستادنیست از پروردگار جهانیان 43هم گر چندگویی کند بر ما برخی گفته ها 44تا برای گرفتیم ازش به راست 45 پس تا برای پاره می کردیم ازش رگ دل 46باز چه ازتان کسی یکی درباره اش دیوارهایید 47هم چون آن تا برای بازگوییست برای بیمناکان 48هم چون ما تا برای می دانیم چون ازتان دروغ پندارگشته گانند 49هم چون آن تا برای دریغی بر رویگردانان است 50هم چون آن تا برای درستی یکدل شدن است 51باز پاکیزه بگرد به شناسه پروردگارت خیلی بزرگ52"
خداوند مرا نادان مکن که دوزخی هست خودپسند مکن که به اندیشه نیازمندان باشم پرت گو از چند جا مکن یکی گوی از سخنت کن که چشمهء برداشت هایم باشد بندهء خودت یگانهء پرتوان کن که بترسم ازت که کسی توان کمکم ندارد در زندگی بکارم نمی آید هم تو برای این در سنخت می ترسانی که برخی از ماها واپسین را دروغ دانند هم برای دریغ رویگردانان فرستادی اش هم این نوشتار برای یکدل کردنست که از پریشانی درآییم پاکیت ای پروردگار خیلی بزرگ مانند موسی درود خداوند برش باد کنم نه فرعون هم دوردسته شان
"واما من اوتی کتابه بشماله فیقول یا لیتنی لم اوت کتابیه ﴿25﴾ ولم ادر ما حسابیه ﴿26﴾ یا لیتها کانت القاضیة ﴿27﴾ ما اغنی عنی مالیه ﴿28﴾ هلک عنی سلطانیه ﴿29﴾ خذوه فغلوه ﴿30﴾ ثم الجحیم صلوه ﴿31﴾ ثم فی سلسلة ذرعها سبعون ذراعا فاسلکوه ﴿32﴾ انه کان لا یومن بالله العظیم ﴿33﴾ ولا یحض علی طعام المسکین ﴿34﴾ فلیس له الیوم هاهنا حمیم ﴿35﴾ ولا طعام الا من غسلین ﴿36﴾ لا یاکله الا الخاطوون ﴿37﴾ فلا اقسم بما تبصرون ﴿38﴾ وما لا تبصرون ﴿39﴾ انه لقول رسول کریم ﴿40﴾ وما هو بقول شاعر قلیلا ما تومنون ﴿41﴾ ولا بقول کاهن قلیلا ما تذکرون ﴿42﴾ تنزیل من رب العالمین ﴿43﴾ ولو تقول علینا بعض الاقاویل ﴿44﴾ لاخذنا منه بالیمین ﴿45﴾ ثم لقطعنا منه الوتین ﴿46﴾ فما منکم من احد عنه حاجزین ﴿47﴾ وانه لتذکرة للمتقین ﴿48﴾ وانا لنعلم ان منکم مکذبین ﴿49﴾ وانه لحسرة علی الکافرین ﴿50﴾ وانه لحق الیقین ﴿51﴾ فسبح باسم ربک العظیم ﴿52﴾"
"هم یا چه کسی داده شود نوشتارش به چپش باز می گوید ای کاش من نبوده داده می شد نوشتارم 25 هم نبوده آگاه شدم چه است رسیدگی ام 26 ای کاش آن بود پایان یافته 27چه بهره مند کرد از من داراییم 28 نابود شد از من انگیزانم 29 بگیریدش باز بند زنیدش 30 پس آتش سخت بچسبانیدش 31 پس در زنجیری غلافش هفتاد غلافی باز بپیچیدش 32چون او بود نباشد باور می کرد به خداوند خیلی بزرگ 33 هم نباشد می انگیخت بر خوراندن برجای مانده نیازمند 34 باز نیست تا برایش زمان همینجا گرم دوستی 35هم نباشد خوراکی جز از شوینده شده 36 نباشد می خوردش جز کج روها 37باز نباشد سوگند خوردم به چه می بینید 38هم چه نباشد می بینید 39چون آن تا برای گفته ء فرستادهء خیلی بزرگواریست 40هم چه آن به گفتهء سراینده ایست خیلی کمی چه باور می کنید 41هم نباشد به گفتهء فالگیری خیلی کمی چه بازگو می شوید 42چند فرستادنیست از پروردگار جهانیان 43هم گر چندگویی کند بر ما برخی گفته ها 44تا برای گرفتیم ازش به راست 45 پس تا برای پاره می کردیم ازش رگ دل 46باز چه ازتان کسی یکی درباره اش دیوارهایید 47هم چون آن تا برای بازگوییست برای بیمناکان 48هم چون ما تا برای می دانیم چون ازتان دروغ پندارگشته گانند 49هم چون آن تا برای دریغی بر رویگردانان است 50هم چون آن تا برای درستی یکدل شدن است 51باز پاکیزه بگرد به شناسه پروردگارت خیلی بزرگ52"
خداوند مرا نادان مکن که دوزخی هست خودپسند مکن که به اندیشه نیازمندان باشم پرت گو از چند جا مکن یکی گوی از سخنت کن که چشمهء برداشت هایم باشد بندهء خودت یگانهء پرتوان کن که بترسم ازت که کسی توان کمکم ندارد در زندگی بکارم نمی آید هم تو برای این در سنخت می ترسانی که برخی از ماها واپسین را دروغ دانند هم برای دریغ رویگردانان فرستادی اش هم این نوشتار برای یکدل کردنست که از پریشانی درآییم پاکیت ای پروردگار خیلی بزرگ مانند موسی درود خداوند برش باد کنم نه فرعون هم دوردسته شان