02-07-2013, 12:45 AM
Mehrbod نوشته: توانستن = من پس از چند روز سرانجام توانستم کار را بیانجامم —> من پس از چند روز سرانجام توان کردم کار را بیانجامم / من از پس چند روز توان یافتم کار را بیانجامم.
نامیدن = من شما را پیشتر آلیث نامیدهام —> من شما را پیشتر آلیث نام کردهام / من شما را پیشتر آلیث نام گذاشتهام.
مانستن = پیچیدگی و همزمان سادگی پارسیک به هیچ زبان دیگری نمیماند.
اینها که کارواژههای ساختگی نیستند ، فَردید من از «کردن، شدن و ...» کارواژهسازی ِ برساخته بود !
به مهر اگر میتوانید برای آنان پادنمونه بیاورید ! (چون خودم ژرفاندیشی نکردهام و دلاستوار نیستم،
به هر روی اینجا که میدان زورچپانی اندیشهها نیست ، جایگاه هماندیشی است)
Mehrbod نوشته: از آنجاییکه در پارسیک ما کمابیش همه کارواژهها را به دو چهرهی گذرا/ناگذرا داریم، چهرهی پیشانگاشتیک
آنها ناگذرا است که بیشتر زمانها همان «شدگی» باشد، چهرهی گذرا نیز بیشتر زمانها «کردگی» کار باشد:
شدن پیشانگاشت
پیریدن = پیر شدن (شدگی) / پیرانیدن = پیر کردن (کردگی)
یافتن = یافت شدن / یابانیدن = یافت کردن
چریدن = چریده/چران شدن / چرانیدن = چران کردن[/color]
رفتن = رفت شدن / روانیدن = رفت کردن
جداییدن = جدا شدن / جدایانیدن = جدا کردن
کردن پیشانگاشت
بررسیدن = بررسی کردن / بررسانیدن = به بررسی واداشتن
اندیشیدن = اندیشه کردن / اندیشانیدن = به اندیشه واداشتن
گذرا و ناگذرا بودن باز پیوندی ندارد ؛ چون آماج من کارواژههای ساختگی بود !
نه بنواژههایی که از پیش در زبان تنیده شدهاند (جز جداییدن) ؛ چند نمونه باز
برای چنین کارواژههایی :
باوریدن = باورن کردن (آلیسجان بباور که ... => آلیسجان باور کن که...)
واغیدن = واغ واغ کردن (هاپو واغید => هاپو واغ واغ کرد...)
آروینیدن = آروین کردن (و نه آروین شدن، این را خودت پیشنهاد داده بودی)
همآغوشیدن = همآغوشی کردن
جدا از همهی اینها مهربُدجان ؛ کارواژهی «پیرش» برای منی که با زبان پارسی
آشنایی بسنده دارم گنگ است ! نخست که گفتی "پیرش" اگر چم آن را درون
کمانک نمیاوردی به هیچ روی درنمیافتم که پیر شدن، پیر کردن، پیر ماندن و
بر روی هم فردید شما چیست از این واژه ! ( شاید اصلاً درنمیافتم که بنواژنام است)
Catwoman: from here, Bane's men patrol the tunnels. And they're not your average brawlers
Batman: Neither am I
Batman: Neither am I