نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گفتمانهای پیشرفته پیرامون پارسیک
#21

Sotude نوشته: ای بابا!!!! دیگر نمی دانم چه بگویم! هر چه می گویم این 10 گروهی که نام بردید بی روال هستند، شما باز هم بر روالمند بودن آن پا می فشارید!!!!

من برای شما سیستم روالمند آنرا آوردم، این سیستم کجایش با:

To Visualize —> Visualized (regular)
To Back —> Backed (regular)
To Burn -> Burnt (irregular)
To Wirte —> Written (irregular)


یکی است؟

همینجوری به پندار نادرست خودتان چون سرچشمه کارواژه یک چیز دیگر بوده، بیخود به آن برچسب ناروالمند زده‌اید و یکسره روی «آموزیدن» بجای «آموختن» پافشاری میکنید!



Sotude نوشته: برادر و دوست گرامی! گویا پنداره ی من از بنواژه ی بی روال با پنداره ی شما در این زمینه، از زمین تا آسمان دگرسان است!!!E40c
از نگر من، بنواژه ای (در زبان های inflectional) روالمند است که هر دو بن کنونه و گذشته را در خود جای داده باشد، برای نمونه:
خوردن --> (بن گذشته) خورد --> (بن کنونه) خور
پوشیدن --> (بن گذشته) پوشید --> (بن کنونه) پوش
(با پوزش!) گوزیدن --> (بن گذشته) گوزید --> (بن کنونه) گوز
باز هم با پوزش!) شاشیدن --> (بن گذشته) شاشید --> (بن کنونه) شاش
روبیدن (روالمند شده ی رفتن، در واژه نامه هم می باشد!!) --> (بن گذشته) روبید --> (بن کنونه) روب
فش(ا)ردن --> (بن گذشته) فش(ا)رد --> (بن کنونه) فش(ا)ر
خریدن --> (بن گذشته) خرید --> (بن کنونه) خر (دور از جان!)
و ...
و اکنون بنواژه های بی روال که از نگر شما "حساب و کتاب" دارد:
(با پوزش!) ریدن --> (بن گذشته) رید --> (بن کنونه) رین (حال اینکه با "idan" پایان پذیرفته ولی روالمند نیست!)
گفتن --> (بن گذشته) گفت --> (بن کنونه) گو(ی)
هستن (است)/بودن --> (بن گذشته) بود --> (بن کنونه) هست/می باشد --> دستوری(obligation or imperative) باش --> (ریخت سوم) گشته/گردیده/شده !!!!!!
و ....

این نوشته را ویرایش کردم

آری، پنداره شما از کارواژگان ناروالمند نادرست است. روالمند = قاعده‌مند.

چنانکه در زیر میبینید کارواژه «آموختن» 100% روالمند است، ولی چون به چشم شما کمتر خورده می‌گمانید که نه، حتما باید "-ایدن" باشد تا بگوییم روالمند!!

-xtan —> -z
Tâ/xtan -> Tâz
Bâ/xtan -> Bâz
Su/xtan -> Suz
Du/xtan -> Duz
Sapu/xtan -> Sapuz
Pardâ/xtan -> Pardâz
Navâ/xtan -> Navâz
Âmu/xtan -> Âmuz





Sotude نوشته: (با پوزش!) ریدن --> (بن گذشته) رید --> (بن کنونه) رین (حال اینکه با "idan" پایان پذیرفته ولی روالمند نیست!)
گفتن --> (بن گذشته) گفت --> (بن کنونه) گو(ی)
هستن (است)/بودن --> (بن گذشته) بود --> (بن کنونه) هست/می باشد --> دستوری(obligation or imperative) باش --> (ریخت سوم) گشته/گردیده/شده !!!!!!

آفرین، این چندتا کارواژه‌ای که آوردید بدرستی ناروالمند هستند، هر چند «هستیدن» را نادرست گفتید:
هستیدن —> هست

"بودن (باش)" ناروالمند است، ولی "آمودن (آمای)" روالمند است.

"گفتن (گوی)" ناروالمند است، ولی "رُفتن (روب)" روالمند است.




پ.ن. اینکه بتوانیم از «بن کنون» به گذشته و آینده برسیم هم سخن بی معنی‌ای است و فرنود ناروالمند بودن دیگر کارواژگان نیست.

در پارسی که شما را وادار نکرده‌اند بگویید «آموختم»، اگر «آموز» در دست داشتید و نمیدانستید ریشه درست «آموختن» است،
میتوانید بگویید «آموزیدم»، اگر هم هوشی فراتر از شامپانزه‌ها داشتید و میدانستید «آموختن» است، میتوانید بگویید «آموختم» :e405:

در این میان ما هم از این ویژگی زیبای زبان مانند همیشه سود برده و دو واژه زیبای «ساختمان» و «سازمان» را از هر دو چهره میسازیم.
در کنار آن، اگر جایی هم میخواستیم با واژگان بازی کنیم، بجای "ایدم ایدن ایدی" هر از گاهی یک «آموختم ایدی" میگوییم و زبان را زیبا نگه میداریم.

اکنون باز دوباره بکوشید برای شامپانزه‌ها زبان را ساده کنید که
اگر سد سال دیگر با مهندسی ژنتیک زبان باز کردند بتوانند پارسی هم بسخنند 4

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#22

Sotude نوشته: شوند ناپسندی زبان گفتاری (نه هر زبان گفتاری، زبان گفتاری که تا این اندازه با نوشتار دگرسان است!!!!) را 100 بار گفتم!!

1. فراگیری زبان را برای ناپارسی زبانان دشوار و دشوارتر می کند
2. فراگیری زبان را برای پارسی زبانان خردسال دشوار می کند
3. نگارش را در میان دانش آموزان و هتا دانشجویان سست (ضعیف) می کند
4. "سبب" کاهش توان نوشتاری در میان توده های مردم می شود
5. به آهستگی "سبب" بی ادب شدن مردم می گردد "آبو بریزین همونجا که میسوزه!!!!"
و ...

همه‌اشان نادرست بود:
1- انیرانی‌ها اگر پارسی بیاموزند برای این نیست که با احمدی نژاد میخواهند گفتگوی دانشیک کنند، برای این است که میخواهند نوشته‌های
باستانی و یا چکامه‌های خیام و ادبسار ما را خوانده یا با فرهنگ ایرانی آشنا شوند، که خواه ناخواه نیاز به یادگیری کارواژگان درستی مانند «آموختن» و .. هم دارد.

2- یادگیری پارسی برای خردسالان دشوار است؟ این را از کجای آستینتان در آوردید؟ به کودک زبانی یک میلیون بار سخت‌تر از پارسی هم
بدهید مانند بلبل یاد میگیرد. من نمیدانم شما را چرا مغز آدم را با شامپانزه یکسره یکی میگیرید!؟ کودک خردسال نتواند زبان یاد بگیرد!!!!

3- بیخود است. چینی‌ها با آن نگارش بیخودشان وانمانده‌اند، ما با یک دبیره لاتین مانند (UniPers: A New Alphabet for Persian) هیچ دشواری‌ای در نگهداری سیستم دوگانه گفتاری/نوشتاری نخواهیم داشت. با همین تازیک هم نداریم، ولی چون فرهنگ آن نیست مردم سرخود گفتاری را به نوشتاری کشانده‌اند.

4- باز هم بیخود است.شیوه نگارش پارسی روی دبیره لاتین سخت نیست، هر کس هم نمیتوانست بجای "میتونم" بنویسد "میتوانم"!! خود میتواند یک روزنامه برداشته و در یکی دو ساعت آنرا بفراگیرد. روی هم رفته هم ما نمیاییم بار اندیشیک خودمان را سنگین کنیم چون میان 70 میلیون یک هزارتایی
آدم نمیتوانند "درست" بنویسند! راه درست این است که آن هزارتا "درست" بنویسند و اندیشه ما و 69 میلیون و اندی آدم سبک بماند!

5- این دیگر چه بود!؟ زبان گفتاری چه پیوندی به «سبب بی‌ادبی شدن» مردم دارد!!؟



Sotude نوشته: پس اکنون که زبان نوشتار پارسی، دشوارتر و بلندتر و درازتر است، بیایید "کلّاً" آن را از بیخ و بن بزنیم!!!!!!!!! این شوند خوبی نیست!! این زبان نوشتار است که واژه سازی می کند، این زبان نوشتار است که زبان را پویا می کند، این نوشتار است که بر جای می ماند (البته با "شرایط" (circumstance) کنونی، نمی گمانم زبان نوشتار پایداری و پابرجایی چندانی داشته باشد، دست کم تا 100 سال آینده!!)، این زبان نوشتار است که چامه سرا می سازد، این زبان نوشتار است که در میان کشورهای دیگر شناسانده می شود و "به عنوان" (as پارسی؟!) زبان "رسمی (official پارسی؟!)" به دیگران آموزانده می شود و ...

شما گویا نمیتوانید دریابید که دوگانگی سیستم چه سودمندی‌هایی دارد. زبان پارسی یک زبان پیشرفته است و خود را در بند "یک سیستم" خشک و سرد

مانند انگلیسی نمیکند. برای اینکه بهتر این فلسفه را دریابید، در پارسی ما برای نمونه به دو شیوه چندینه (جمع) میبندیم:
پسوند چندینه همیشگی "ها": درخت‌ها؛ مهربد‌ها!
پسوند چندینه دگرگزین "ان": درختان؛ مهربدان!

اکنون اگر ساخت زبان را به کوته‌اندیشانی که اسپرانتو می‌سخنند میدادیم، بیگمان میگفتند چرا دو راه چندینه بستن داشته باشیم؟ یکی افزوده است! دورش بیاندازید!!

زبان پارسی ولی برای بار سوم، در کنار سادگی به زیبایی نیز بها میدهد. پس شما میتوانید اگر نیازتان بود بجای "یاخته‌ها" گاهی هم بگویید "یاختگان".

همین دوگانگی را دستگاه‌های گفتاری و نوشتاری هم داریم. در پارسی شما میتوانید با زیرپا نهادن قانون‌ها و با آشوبناکی هر چه بیشتر در
زبان گفتاری "بیاندیشید"، سپس زمانیکه اندیشیدید و خواستید آنرا برای دیگران هم بازگویید، آنرا بریخت استاندارد نوشتاری در بیاورید.

بکوشید این را دریابید:
1- اندیشیدن آزاد و بی‌قانون در زبان گفتاری
2- نگارش قانونمند و سخت در زبان نوشتاری

+ در زبان گفتاری هم زمانیکه شما میخواهید "جدی" باشید، زبانتان رسمی و به نوشتاری نزدیک میشود:

ستوده گرامی، میخواستم از شما اینو بپرسم که برای چی این اندازه به ساده کردن زبان گرایش دارید؟

چنین گزاره‌ای در زبان گفتاری امروز، زمانیکه بخواهیم "رسمی" باشیم بکار میرود.



Sotude نوشته: شما باز هم چامه و چکامه و نوشتارهای "ادبی" را با نوشتار "رسمی و معیار" پارسی درهم آمیختید!
پارسی "معیار" --> "من پارسی را می پرستم" یا (با اندکی چشم پوشی از معیار!) "پارسی را من می پرستم"
نوشته های "ادبی" --> می پرستم پارسی را من؛ پارسی را من می پرستم؛ می پرستم من پارسی را؛ من می پرستم پارسی را
آن دو گزاره ی پایین که نوشتاری نبود دوست من، گفتاری بود --> که 2 به توان n ،حالت دارد E410

این قانونها که زبان باید اینجور و بهمان باشد ویژه خشک‌اندیشان و ملا نقطی‌ها است!

زبان پارسی سیستم چندگانه داشته و هرگز این ساختار زیبا و خم‌پذیر خود را در "سیستمی یگانه" فرو نبرده و نمیبرد.

پس هم زبان نوشتاری، هم زبان گفتاری هر دو به 2 به توان n ریخت آمودنی بوده و این
از ویژگی‌های شگرف و خواستنی پارسی است، بجای خشکاندن و بدریختن کردن زبان بروید یک کار سودمند بیابیید!




Sotude نوشته: درباره ی ناکارآمدی دبیره با شما سخت همراستا هستم. من اگر به خوانایی نوشته هایم "لطمه" نمی خورد، دل استوار بشاید به جای "وَ" از " اُ " یا "اود" بهره می گرفتم.

E00e

آری، در یک دبیره درست نوشتار و گفتار باز هم به یکدیگر نزدیک میشوند. این دبیره عربی بدردنخور زبان را در بند کرده.




پ.ن.
پس شما هم روی «اود» همنگرید. به نگر من هم «اود» خوب بود، ولی خود o برای آغاز هم بد نیست:

o اینکه چرا همان o نگوییم؟

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#23

Sotude نوشته: من هرگز نخواستم جای زمان کنونه را با گذشته جابه جا کنم! تنها نگره ی خود را در این باره گفتم (هر چند نسنجیده و ناکارآمد! :) ). گفتم پارسی، وارون دیگر همتاهای هندواروپایی خود (مانند انگلندی و دیچلندی و ...) از بُنواژه برای سازیدن زمان(های) گذشته بهره می برد و برای سازیدن زمان(های) کنونه، از بنواژه، بن کنونه را به دست می آورد (استخراج می کند obtain؟!!) و همچنین گفتم فرآیند به دست آوری بن کنونه برای بنواژه های بی روال (ناروالمند) اندکی پیچیده است و "سبب" دشواری زبان می شود. حال شما هِی بگویید: آری، این بنواژه ها روالمند هستند و تنها باید آن ها را آموخت و به یاد سپرد!!!" دوست گرامی،شما بنواژه های بی روال [SIZE=4](از نگر من و روالمند از نگر خودتان!) را دست کم به 10 گروه دسته بندی کرده اید، می دانید "یعنی" چه؟!!! من چند ماه پیش سرم سوت کشید تا توانستم 9 دسته از آن ها را بر روی کاغذ بیاورم؛ حال آن که می توانستم از اینترنت فایل آن را فروبار(دانلود) کنم، ولی می خواستم تا خودم یاد بگیرم.
زبان فرانسه با آن دستورزبان دشوار و نگارش و خوانش دشوار تر!!!، تنها 3 گروه (یا دسته) بنواژه دارد (هم روالمند و هم بی روال). از این سه گروه، دو گروه آن روالمند و گروه سوم بسیار بی روال "صرف" (conjugation) می شود.
آن گاه شما بنواژه های بی روال پارسی را نوشتی و می گویی روالمند هستند و تنها بنواژه ی "بودن" بی روال است!!! من که جا خوردم!!
[/SIZE]

به شما گفتم:

پیچیدگی ≠ دشواری
Complexity ≠ Difficulty

زبان پارسی میتواند پیچیده باشد، ولی دشوار نیست چرا که کمابیش همیشه سیستمی روالمند و گویا دارد.

درباره روالمندی هم در پیک‌های بالا توضیح دادم، نیاز به بازگویی نیست.



Sotude نوشته: من کاری با زبان Deutsch ندارم! من هی می گویم پارسی را با زبان های ساده تر همسنجی کنید ولی شما باز هم ..! چه جور است پارسی را با زبان چینی همسنجی کنیم! شنیده ام زبان بسیار ساده ای است :e405:
سخن شما درست است، حالا حالا ها جای زمان گذشته با کنونه جا به جا نخواهد شد. دست کم در 10 سده ی آینده!
[SIZE=3]اگر خدا بخواهد، به زودی نوشتاری را به[SIZE=5] زبان پارسی نوین درانجمن خواهم گذاشت و از شما خواهم خواست نگرتان را درباره ی آن بازگویید، نوشتاری سرشار از آرمان های واگشتی!
[/SIZE][/SIZE](نمی دانم پافشاری شما برای افزودن "ک" به پایان زاب(صفت) ها چیست؟!! این "ک" در زبان پارسی میانه (پهلوی) بود و در گذر زمان ساییده شد؛ من خودم "اصراری" برای بهره گیری از آن ندارم؛ "مگر آنجایی که احساس کنم مصلحتی دارد تفویت می شود!!!"[SIZE=3] برای نمونه در واژه ی "علمی" --> دانشی --> دانشیک")[/SIZE][SIZE=3]باور کنید[/SIZE]

بجای این همه ساده کردن ساده کردن میتوانید همین را دست‌مایه‌ی کارتان کنید :e405:

پسوند "-ایک" برای گنگی‌زدایی بکار میرود:
فرگشتن -> فرگشت
فرگشتی (یک فرگشت): فرگشتی که به این جانور رسیده را باید واکافت = یک فرگشت که به این جانور رسیده را باید واکافات.
فرگشتیک (زاب): فرایند فرگشتیک است

پس میان واگشتیک (زاب = آن چیز که از گونه واگشت باشد) و واگشتی (یک واگشت = یک انقلاب) دگرسانی است و اگر "ایک" نکنیم:

1- در بیشتر زمانها از روی بافتار (context) بایستی دربیاوریم که واژه «زاب» است یا «یک نام»
2- گاهی مانند گزاره زیر هیچ راهی برای درآوردن نیست و زبان می‌گنگد.

این شیوه واگشتی است که نیاز به کار بیشتر دارد.
این شیوه واگشتی (انقلابی) است که نیاز به کار بیشتر دارد؟
این شیوه یک واگشت (یک انقلاب) است که نیاز به کار بیشتر دارد؟



Sotude نوشته: (خیر سرم!!:e057: ) دارم برای آزمون سراسری دانشوَری (کارشناسی ارشد) می خوانم وگرنه دل استوار باشید، نه روزی یک بار، بلکه روزی 100بار به این انجمن سر می زدم! پیشنهاد می کنم گفتگوی ما پابرجا بماند ولی نه به این گستردگی و تندی. برای نمونه، هفته ای 1 یا 2 نوشته (از سوی من). به راستی کار زمانبری ست در این انجمن ماندن (--> شاهکار من! نوشتار گفتاری شده!!) گزاره ی درست: ماندن در این انجمن، به راستی کار زمانبری است!!

دوست گرامی، انرژی شما مانند نامتان ستودنی است.

هر آینه، هر اندازه که دوست دارید با دیرکرد بپاسخید، اینجا همیشه دنبال میشود 3

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#24

Mehrbod نوشته:
Sotude نوشته: 3. نگارش را در میان دانش آموزان و هتا دانشجویان سست (ضعیف) می کند

3- بیخود است. چینی‌ها با آن نگارش بیخودشان وانمانده‌اند، ما با یک دبیره لاتین مانند (UniPers: A New Alphabet for Persian) هیچ دشواری‌ای در نگهداری سیستم دوگانه گفتاری/نوشتاری نخواهیم داشت. با همین تازیک هم نداریم، ولی چون فرهنگ آن نیست مردم سرخود گفتاری را به نوشتاری کشانده‌اند.

تنها برای اینکه نقش فرهنگ در درست‌نویسی را بهتر بگیرید، به این بنگرید که در خود انگلیسی هم زمانیکه شما در سخنگاه‌هایی مانند اینجا هستید
اگر سخنگاه جای درست و حسابی باشد همه درست و آراسته مینویسند، ولی اگر youtube رفته باشید میبینید که نگارش یک چیز بی سر و تهی مانند زیر میشود:

In forums
Hey guys, I was wondering if you could help me out with this problem I have ...


In youtube
Yo guyz,, ye i was wandering if yall could help me wid this problem iv got??



ما هم از روی نبود فرهنگ درست، یک چیزی در مایه‌ی های دومی، ولی اندکی بهتر را به نوشتار کشانده‌ایم!

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#25

Pazhuhande نوشته: می توان پذیرفت، ولی اگر شواهد و نمونه های بیشتری بیاوری بی گمان ارزش و بازتاب کارت گسترده تر خواهد بود. البته می شود این ها را پس تر افزود. و من هم خوشحال خواهم شد در این رابطه یاری کنم.

پژوهنده جان اگر برای همکاری زمان و انگیزه دارید، من بر اینم که چندی از ماتیکان‌های (کتب) باستانی
را که ocr ناشدنی هستند، مانند ماتیکان دساتیر را بریخت رایانه‌ای در بیاورم، آیا میتوانید در اینکار دستی بدهید؟

ماتیکان دساتیر

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#26

SAMKING نوشته: پ.ن:مهربد اگر یک واژه تازی در این پیک پیدا کردی بهت پاداش میدمE415پارسیِ پارسیِ!

E00e
آفرین، دریافت نوشته روی هم رفته برای همه آسان است بویژه بخش یکم آن، ولی چندتایی واژه از دستت در رفته بود که آوردم E402

این واکافت:

شمار واژگان: 580
شمار واژگان پارسیک: (97.58%)
شمار واژگان تازیک: 13 (2.24%)


SAMKING نوشته: درود بر شما دوست خوبم


اگر امروز بشود گفت که آلمانِ نازی بدتر از شیوه کشورداریِ کنونیِ آلمان است، شاید بر این پایه است که آلمان نازی هم با دوره کنونی زیاد بیگانه نبود، و سازمانیافتگی و شیوه کشورداری برخی از کشورها در زمان نازی ها تا اندازه ای مانند، شیوه کشورداری نوین آلمان بوده است(برای نمونه آمریکا)، از این رو میشود تا اندازه ای آندو را با هم سنجید:
برای نمونه:
آلمان بهتر است یا آمریکا در زمان نازیها ===>آمریکا(1)
شیوه کشورداری آلمانِ کنونی تا اندازه ای مانند شیوه کشورداری آمریکا در زمان آلمانِ نازی است.(2)
+________________
(1)+(2)===>آلمانِ کنونی بهتر از آلمان نازیست
اینگونه به روشنی نمره هرکدام را نمیدانیم ولی میدانیم که شیوه کنونی آلمان برتر است.

ولی درمورد قاجار زمان برمیگردد به جایی که تازه روزنامه آمده بود، رسانه ای در کار نبود ولی ج.ا روزنامه، رادیو، تلویزیون و...
قاجار بزحمت میتوانستند یکراست و بی میانجی بر مردم تهران و چند شهر بزرگ فرمانروایی کند ولی اکنون ج.ا بدون دشواری های قاجار، امروز بر 75 میلیون تن فرمانروایی دارد.
گستردگی بیخطری و آرامش و سازمان یافتگی قاجار اگر نگوییم کرانمند به پایتخت بود، در برابر ج.ا بسیار ناچیز بوده است.
و...
قاجار را نباید با ج.ا سنجید. و اگر سنجیدیم نمیتوانیم به برتر بودن قاجار برسیم!


خب شیوه کشورداری و کشورداران را اگر بررسی کنیم و در پایان در یابیم که کدام شیوه برتر و بهتر بوده این به کدام چم است؟
1.قاجار 2.ج.ا
هر کدام از ایندو را برتر بیابیم به این چم است که میبایست شیوه آنها را امروز برگزینیم،
ولی آیا امکان دارد که شیوه کشورداری قاجار را برای امروز برگزینیم؟
بی شک بیشترِ ما شیوه ج.ا را سازمان یافته تر و کارا تر از قاجار میدانیم،
برای نمونه بگوییم بگوییم:"خوب، خوب است یا بد؟" آشکار است که پاسخ را از پیش میدانیم.
هتا اگر بگوییم که شیوه قاجار را با در نگر گرفتن پیشرفتها و ... در برابر ج.ا بسنجیم، باز این سخن فرنودین نیست،
چرا که تفاوت این دو بقدری زیاد است که بخواهیم یک پیکره تراش را با یک نگارگر بسنجیم، و بگوییم کدام یک هنرمند تر است
باید پیکره تراش را با پیکره تراش و نگارگر را با نگارگر سنجید، و هنرمندتر را برگزید.

همینگونه، باید قاجار را با سایر کشوردارانِ همدوره اش سنجید و برتر را یافت
و شیوه ج.ا را با شیوه کشورداران امروز سنجید

همانگونه که اشاره کردید:


این سنجش فرنودین و امکان پذیر است چرا که هر دو در زمان کنونی هستند و در دنیای کنونی و همراه با همه پیشرفت ها.

کند همگــون با همگــون پرواز / کبوتر با کبوتر باز با باز


خب در فرهود چون این سنجش در زمان کنونی در جریان است، شاید بتوانیم با شمردن تک تک درختان با استواری بگوییم که کدام استان درختان بیشتری دارد.
و اینگونه پاسخ ما فرنودین است.
اگر بر پایه خشک و بیابانی بودن استان یزد از ابتدا انگاشت کنیم که پس درختانِ گیلان بیشتر است، اینجا فرنود را کنار نهادیم. چرا که استان یزد در کنار خشک بودن، پهنایی چندین برابر گیلان دارد و بر این پایه است که نمیشود بیگمان گفت که 100 درسد درختان گیلان بیشتر است. مگر اینکه شمارش کنیم.

سخن ما زمانی فرنودین نیست که بگوییم:"100 سال پیش در پهنه استان های یزد و گیلان کجا بیشترین درخت را داشته؟1.گیلان 2.یزد"
این پرسش را تنها با گرایند میتوان پاسخ داد، و هیچگاه به 100 درسد نمیرسیم تا با دل آسودگی یا گیلان یا یزد را برگزینیم.(اگرچه در فرنودسار ارستویی، چرا که در فرنودسار فازی چنین دشواریهایی نداریم)


برابرهای پارسیک:
دوره = بازه، چرخه
زیاد = بسیار، بَس، فراوان، فزون
تلویزیون = دورنما
رادیو = آواپرا، دورشنو
بزحمت = بسختی
بدون = بی
میلیون = ؟ (دو کرور؟)؛ به دردسر پارسیکیدنش نمیخورد.
بیخطری = بی‌سیجناک؛ خطر = سیج
امکان = شـایَند
تفاوت = دگرسانی = difference
اشاره = نِماره؛ اشاره کردن = نِماریدن
امکان پذیر = شایندپذیر، شُدنی
در جریان = در گذر، در روانگی

نکته دیگر اینکه:
گزیدن ≠ برگزیدن
گزیدن = انتخاب کردن
برگزیدن = ترجیح دادن


چنانکه:
ستودن = توصیف کردن
برستودن = توصیف خوبی‌ها را کردن

همانجور که «داشتن» و «برداشتن» یکی نیستند، نباید واژگان دیگر اینچنینی را نیز بجای هم گرفت.

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#27

نقل قول:pseudoscience = دانـشنما (dânešnamâ)
این یدونه خیلی خوبه دیگه ازش باید استفاده کنم :)
باقیش هم بد نیست ولی خب هنوز نیاز داره چکش کاری بشه:)

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پاسخ
#28

Mehrbod نوشته: نه بزه‌اندیشی میشود اندیشیدنِ بزه‌، یا جرم اندیشی! بیشتر به خود بزهکاری میخورد (:

اندیشیدن = to think
اندیشگ -> اندیشه = thought؛ اندیشه همان اندیشک/اندیشگ ئه و برای همین ما هنوز هنگام چندینه بستن گاهی میگوییم "اندیشگان".
اندیشی = thinking
اندیشناک (اندیشمند) = thoughtful
اندیشیک / اندیشوی (زاب) = thought؛ فرایندهای اندیشیک = thought processes
...

پس thought crime میشود:
crime of thought = بَـزَهِ‌ اندیشه (bazahe andiše)

وارونه‌های آن (اندیشه‌بزه / اندیش‌بزه / ...) چندان خوب در نمیایند و ما با همین x of y به آماج میرسیم، تنها
باید نگریست که bazah andiše خوانده نشود (از بدبختی‌های این دبیره اهریمنیک)، آن e در "bazahe" برابر of میشود.
اورول think crime رو به جای Though tcrime هم در جاهایی از کتابش به کار برده پس فکر میکنم "اندیشی"هم بد نباشه.
تبه پارسی نیست؟ تفاوت بزه کار و تبه کار چیه؟

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پاسخ
#29

خب با توجه به مرز گنگی که توی خود کتاب هم هست(چون اورول این کلمه رو ابداع کردش)سخت میشه گفت آیا فقط منظورش جرم بوده یا اینکه تبعات این فکر چیه.
مثلا معنای گستردش میشه اینکه اندیشیدن به یک چیز هم اشتباه به نظر میاد،حالا وقتی به قانون مرتبط میشه،بزه میتونه درست باشه ولی اگر فقط قانون منظور نباشه شاید تبه هم بد نباشه:)

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پاسخ
#30

undead_knight نوشته: خب با توجه به مرز گنگی که توی خود کتاب هم هست(چون اورول این کلمه رو ابداع کردش)سخت میشه گفت آیا فقط منظورش جرم بوده یا اینکه تبعات این فکر چیه.
مثلا معنای گستردش میشه اینکه اندیشیدن به یک چیز هم اشتباه به نظر میاد،حالا وقتی به قانون مرتبط میشه،بزه میتونه درست باشه ولی اگر فقط قانون منظور نباشه شاید تبه هم بد نباشه:)

آری در بافتار کتاب هر چیزی میتواند باشد، تبه شاید بهتر از همه.

خود thought crime ولی امروز برای پلیس اندیشه به کار میرود و برابر یکسان آن همان bazahe andiše است، در کنار police andiše یا šahrbâne andiše.

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان