02-04-2014, 01:44 PM
Ouroboros نوشته: آنارشی جان همه چیز بستگی به چیزی دارد که شما از زندگی میخواهید. من اساسا برای بچه دار شدن و این که تصور به دنیا آوردن و بزرگ کردن یک انسان در این جامعه مرا به وحشت میانداخت بار دوم قصد مهاجرت کردم. کاری بسیار برجسته و والا با درآمدی متوسط در آنجا پیدا کردم، تقریبا جای پای خود را محکم کرده بودم، و همه چیز به خوبی پیش میرفت که ناگهان، یا شاید هم آرامآرام، تصمیم من به بچهدار شدن از بین رفت. و دیگر دلیلی برای آنجا ماندن نداشتم. اینست که به ایران برگشتم و یک زندگی نه چندان مولد یا مفیدی پیش گرفتم که به خودم لذت میدهد.
بله ایران هرج و مرج مطلق است و هیچ آیندهای از نظر اجتماعی ندارد، اما به من چه؟ من هرج و مرج دوست دارم.
من بیشتر از اینکه نگران بچه دار شدن در ایران باشم ، نگران زندگی خودم هستم :e407: !! صد البته من با دیدن هر نوزادی که به دنیا میاد دچار غم عمیقی میشم ... از اینکه چطور به زودی مورد مغزشویی واقع میشه و شاید اون اندازه خوش شانس نباشه که بتونه از چنگال این مهملات خلاص بشه ...
ولی واقعا کی میدونه دقیقا چی از زندگیش میخواد ؟ با توجه به اینکه با گذر زمان ذهن انسان هم تغییر میکنه و عافیت اندیش تر میشه !!