11-02-2013, 04:01 PM
@Rationalist :
اینکه خیام چامههای ستیزنده بسیار دارد، و هر گروه و "فرقهای" همواره میکوشند کیش و آیین
بزرگان تاریخ را به سود خود درستنمایی (مصادره) کنند سخن بیراهی نیست و این رخداد
چه بسا هرچه بیشتر دربارهی خیام که بیدین بود روی داده است. تازه خیامی هم که پیشهی
او چامهسُرایی نبود و رباعیهایی که در نهان میسرود پس از مرگش بدست مردم گرداوری شد.
ولی همانگونه که به نسک "ترانههای خیام" از صادق هدایت نماره داشتید، در آنجا نگارنده چندین
گواه و برگه آورده است که خیام فیلسوفی دهری و ماتریالیست و ملعون (!) بوده است که فرای ماده
را باور نداشت، (نجمالدین رازی هم میگفت که این ملعون به قدیم بودن جهان باور داشت) پس ما سر
اینکه خیام که بود و پیروی از چه فلسفه و کیشی مینمود نگرستیزی نداریم. تازه، این چامههایی هم
که من برایتان آوردم به باور هدایت در دستهی چامههایی میباشد که بی هیچ گمانی برای خیام است.
---
من جایی از "سفستهی دستیازی به آتوریته" پیروی نکردم و سخنانم را چون همسنج با باورهای فرزان
خیام است درست ندانستم، نمیدانم این را از کجا برداشت کردید!
---
باز من جایی نگفتم که خیام "دائمالخمر" و تنکامه بوده است، این چیزیست که تنها شما از سخنان من دریافت
کردید. اینکه چون زندگی یک بار رخ میدهد و برای هرتن یگانه است، باید از دمادم آن خوشی برگیریم با اینکه
گوسپندی گسارش کنیم و تنها به زیرشکم بپردازیم دگرسانی دارد! همانگونه که صادق هدایت هم همواره به
"بنگی" بودن پافشاری میکرد و تازه تریاکی هم بوده که گویی داستانهایش را پای منقل میسُرود، ولی همهی
اینها برای این است که زندگی را اگرچه تلخ باشد، شیرین بینگاریم! و این هم با بخور بخور و بکن بکن (با پوزش از شما)
دگرسان است.
---
من در اینجا کاری به گفتگوی پیشین شما و فلسفهی خردگراییتان و ... نداشتم، دیگر دوستان از آماج جهان و
آماج ژنها سخن گفتند، شما در یک پُست پرسیدید که آماج "ما" چیست؟! من هم تا جاییکه در دان و توانم بود
پاسخ دادم : چون ما فراوردهی ژنها هستیم، آماجی جز خوشی، که در راستای آماج کیهان و آماج ژنها هم میرود، نداریم!
پارسیگر
اینکه خیام چامههای ستیزنده بسیار دارد، و هر گروه و "فرقهای" همواره میکوشند کیش و آیین
بزرگان تاریخ را به سود خود درستنمایی (مصادره) کنند سخن بیراهی نیست و این رخداد
چه بسا هرچه بیشتر دربارهی خیام که بیدین بود روی داده است. تازه خیامی هم که پیشهی
او چامهسُرایی نبود و رباعیهایی که در نهان میسرود پس از مرگش بدست مردم گرداوری شد.
ولی همانگونه که به نسک "ترانههای خیام" از صادق هدایت نماره داشتید، در آنجا نگارنده چندین
گواه و برگه آورده است که خیام فیلسوفی دهری و ماتریالیست و ملعون (!) بوده است که فرای ماده
را باور نداشت، (نجمالدین رازی هم میگفت که این ملعون به قدیم بودن جهان باور داشت) پس ما سر
اینکه خیام که بود و پیروی از چه فلسفه و کیشی مینمود نگرستیزی نداریم. تازه، این چامههایی هم
که من برایتان آوردم به باور هدایت در دستهی چامههایی میباشد که بی هیچ گمانی برای خیام است.
---
من جایی از "سفستهی دستیازی به آتوریته" پیروی نکردم و سخنانم را چون همسنج با باورهای فرزان
خیام است درست ندانستم، نمیدانم این را از کجا برداشت کردید!
---
باز من جایی نگفتم که خیام "دائمالخمر" و تنکامه بوده است، این چیزیست که تنها شما از سخنان من دریافت
کردید. اینکه چون زندگی یک بار رخ میدهد و برای هرتن یگانه است، باید از دمادم آن خوشی برگیریم با اینکه
گوسپندی گسارش کنیم و تنها به زیرشکم بپردازیم دگرسانی دارد! همانگونه که صادق هدایت هم همواره به
"بنگی" بودن پافشاری میکرد و تازه تریاکی هم بوده که گویی داستانهایش را پای منقل میسُرود، ولی همهی
اینها برای این است که زندگی را اگرچه تلخ باشد، شیرین بینگاریم! و این هم با بخور بخور و بکن بکن (با پوزش از شما)
دگرسان است.
---
من در اینجا کاری به گفتگوی پیشین شما و فلسفهی خردگراییتان و ... نداشتم، دیگر دوستان از آماج جهان و
آماج ژنها سخن گفتند، شما در یک پُست پرسیدید که آماج "ما" چیست؟! من هم تا جاییکه در دان و توانم بود
پاسخ دادم : چون ما فراوردهی ژنها هستیم، آماجی جز خوشی، که در راستای آماج کیهان و آماج ژنها هم میرود، نداریم!
پارسیگر