Russell نوشته: من از نیت خودم که بل نگرفتن است گفتم و اینکه بر فرض اشتباهی هم بود مهم نیست و نگرانش نباشید.
پیشداوری نکردم ولی شما درباره ما گویا پیشداوری شدیدی دارید !!!!
دروغ چرا؟بله من درباره ی شما شدیدا پیشداوری کردم و میدونم هر چی بگم حرف خودتون رو میزنید
من هم همینطور
و این وسط فرقی هست بین ما
اونم اینکه
شما با منب حرف میزنید اون هم منابعی که خودتون قبولش داشته باشید
من بر حساب حسم و هیچ وقت برای حس نمیشه منبعی اورد
و این تفاوت باعث چرخشی شدن موضوع میشه که راه به جائی هم نداره
من حس خوبی دارم وقتی برای هر چیزی که دارم یک افریننده در نظر میگیرم
حس خوبی دارم وقتی دلم میگیره و گیر میکنم تو مشکلاتی که هیچ راهی ندارم به امید یک نفر بمونم که شما بهش اعتقاد ندارید(نه اینکه خودم تلاشی نکنم و منتظر معجزه باشم)
هر موقع فشارهای زندگی اونقدر زیاد میشن یک گوشه میشینم و قرانمو بغل میگیرم همین هم ارومم میکنه
حرفهای من یحتمل برای شما جز لبخندی بر لب چیزی نداره و خواهید گفت شما هم این دوران رو گذروندید و حال به راه اصلی هدایت شدید
ولی گرامی این نوع گفتن بیاحترامی ه اون افرادیه که برای خدائی ارزش قائلن که گاهی جز اون پناهی ندارن
من مباحث شما رو جای دیگه تا حدودی دنبال کردم و بحثتون رو با کسانی که اطلاعات دینیشون به مراتب بالاتر از من بوده و در اخر هیچ به هیچی
اتفاقا مدتی هست که دچار دوگانگی شده بودم
یکجور شک
یک حس بد
گمونم با خود شما تا حدودی در این اره صحبت کردم(اینجا نه)
ولی از وقتی این سایت اومدم اون شک از بین رفته
با خودم میگم من چطور دفاع کنم از خدائی که دوسش دارم؟
اینجا اومدن برام خوب بود چون باعث شد این شک لعنتی ازم دور شه
نمیدونم حکمتش چیه؟
اینجا کسی از خدا نمیگه همه مقابلشن ولی حس خوبی دارم وقتی میبینم طرفدار خدائی هستم که حسش گرمم میکنه
کاش میتونستید درکم کنید اینو کسی متوجه میشه که این حس رو تجربه کرده باشه
ازتون ممنون که باعث این شدید