نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

چرا به وجود خدا اعتقاد ندارید؟

Mehrbod نوشته: این هم نگرش زیبایی است.

اگر پیمان زناشویی همان پیمان بستن و قرارداد باشد، خوب زمانیکه دو آدم در جایگاه دوست دختر و دوست پسر
با هم زندگی میکنند بمانند پذیرفتن ضمنی (implicit) این پیمان است بی اینکه آنرا هیچگاه آشکارا به زبان آورده باشند.

پیمان‌های ضمنی بدید من همیشه زیباتر هستند. من دوست ندارم هیچ جای دیگر مگر جایی که پای قرارداد تجاری در میان است روشن و آشکار همه چیز را بررسی کنم.
مانند این میماند که مادر بخواهد فرزندش را با پیمان فرزندی بپذیرد: "من تو را چون فرزند من هستی در جایگاه .. پذیرفته .. و همیشه.. و دوست خواهم داشت"! E40e

مهربد ارجمند رابطه‌ی میان زن و مرد بدون تعهد ممکن نیست، زیرا زن و مرد بدلیل ناشناختگی آنچه از هم می‌خواهند و ترس از ناشناخته‌ها، بطور تلویحی(ابزار عشق)یا نمادین(ازدواج)به یکدیگر تعهد می‌دهند که از «لاقیدی»(Promiscuity) بپرهیزند. گونه‌ی ناقص و «پیشاخودآگاهی» این پیمان، یعنی ازدواج، از آنجاکه به مانند دیگر انگیزش‌های اجتماعی/فردی که به جای بنا شدن بر خرد، و برآمدن از پروسه‌ای اندیشیده‌ شده، زاییده‌ی نیازهای اجتماعی بودند، درپی تغییر و دگرگونی این ساختارها و نیازهای اجتماعی کارکرد خود را از دست داده‌اند، و همچون «دین»، یا «ملی‌گرایی»، یا «قوم پرستی»، یا «مردسالاری»(چشمک)به ضد خود تبدیل شده‌اند. برای مثال ازدواج در عصری که در آن دلیل و بایستگی هرچیز به پرسش کشیده می‌شود کارایی نخواهد داشت.. مدل دیگر اما(که شاید بارها از «ازدواج» قدیم‌تر باشد)از آنجاکه برپایه‌ی نیازهای مستقیم انسانی شکل گرفته(و چنانکه می‌دانید این نیازها تا اندازه‌ی زیادی فارغ از دگرگونی‌های اجتماعی هستند)، همچنان معتبر است، و علاوه بر این، با معیارهای جوامع امروزی نیز هم‌خوانی پیدا کرده، شاید چون جوامع امروزی «انسانی‌تر» شده‌اند. اما به باور من در هر صورت اگر می‌خواهیم از رابطه‌ی چشم‌درچشم و مبتنی بر فهم متقابل لذت ببریم هرگز نمی‌باید «ازدواج» بکنیم، رابطه‌ی عاطفی دو نفر با هم نیازی ندارد چیزی بیشتر از عاطفه در خود داشته باشد، و من هرقدر هم کسی را دوست داشته باشم هرگز حاضر نیستم دولت و قانون و بانک و مذهب را وارد این رابطه بکنم!

پس موضوع برای من بیشتر در اهمیت و تائید همان پذیرفتن است، نه رد آن. اما بیشتر که می‌اندیشم، می‌بینم آنچه در آغاز «بدفهمی» منظور من از طرف شما به نظر رسید، می‌تواند تعبیری بسیار زیباتر از آنی باشد که من در ذهن داشتم. اینکه پیمان راستین، همانا در عمل آشکار می‌شود نه روی کاغذ.

سپاس از شما بخاطر این اشاره‌ی رمانتیک. E032

زنده باد زندگی!
پاسخ

از دید من هم "ازدواج" مقوله ای بیهوده برای انسان مدرن امروزی است.من حتی باور دارم که زیر یک سقف زندگی کردن هم بیهوده است(حداقل برای خودم). به نگر من نزدیکتر شدن روابط انسانها از یک حدی،باعث جدایی آنها میشود.
پاسخ

Ouroboros نوشته: به فرزند و این چیزها که فعلا نمی‌اندیشیم، اما شاید، اگر روزی تصمیم بگیریم.. چراکه نه؟
ازدواج نه فقط بی‌معنا، بلکه زیان‌آور و مخرب و بر پاد ِ هر نوعی از عشق است. زیرا تا روز قبل از ازدواج شما با خانم/آقای X هستید چراکه می‌خواهید با او باشید، اما از روز بعد از آن دیگر آنچه می‌خواهید فاقد اهمیت می‌شود، و شما با یک پیوند سفت و سخت قانونی، اخلاقی، مذهبی، اقتصادی و اجتماعی «تضمین» و «تعهد» داده‌اید که با او باشید. همین سقط شدن حق انتخاب باعث می‌شود که مهر و علاقه هر روز کمتر بشود، زیرا به باور من انسان ذاتا مشتاق به آزادی و آزادگی‌ست، به خصوص پیرامون پدیده‌ای همچون «عشق».

می‌بینیم که امروز در جوامع مدرن(از جمله ایران)چه مایه ازدواج‌ها بی‌بنیاد و دوام هستند، زیرا اساسا این چنین پیوندی بدوی‌ست و پیشتر هم اگر «کار می‌کرده» به این خاطر بوده که همیشه یک طرف(معمولا زنان)از خواسته‌ها، امیال، آرزو‌ها و بلندپروازی‌های خود به سود ِ همان‌های طرف دیگر چشم‌پوشی می‌کرده‌. حالا که فردیت‌ها سترگ‌تر شده‌اند و کسی زیر بار «تحمل» و «بساز و بسوز» و .. نمی‌رود، می‌بینیم که شمع بسیاری از این‌ ازدواج‌ها روشن نشده آب می‌شود(و همینطور هم باید باشد). هرجای جهان که بند ِ دگم‌های اجتماعی شل‌تر شده آمار طلاق بالاتر رفته(لینک).

اینطور که شما میفرمائید پس باید هر کس هر موقع حس کرد اونی که الان باهش زندگی میکنه(همانند زندگی شما)رو دوست نداره یا عشقش کمرنگ شده باید سراغ دیگری رفت؟
برداشت من از سخنان شما اینه که شما زندگی میکنید فقط برای لذت بردن
فرقی نمیکنه طرف مقابلتون چه حسی داره همینکه شما مختومه اعلامش کنید تمومه
اگر اینچنین میشد که شما میفرمائید بزودی دنیا رو هوسبازی بیشتر پر میکرد(هر چند ما که جز هوسش ندیدیم)
پاسخ

nevermore نوشته: از دید من هم "ازدواج" مقوله ای بیهوده برای انسان مدرن امروزی است.من حتی باور دارم که زیر یک سقف زندگی کردن هم بیهوده است(حداقل برای خودم). به نگر من نزدیکتر شدن روابط انسانها از یک حدی،باعث جدایی آنها میشود.
ظاهرا انسانی هستید که در مورد روابط اجتماعی خود با وسواس پیش میرید
ولی گاهی انسان احتیاج دارد به یک همزبان نه صرفا گنجاندش در مقوله ی ازدواج
پاسخ

mosafer نوشته: قطعا همینطوره
خب عقد قرارداد با هم متفاوته
حتما این بین هست کسی که ازدواج کرده باشه
خب چکار میکنید؟
با فرد مورد نظر میرید زیر سقف مشترک؟
شاید یک پیمانی هست یک مراسمی
چیزی
همینطور خشک و خالی که ازدواج نمیکنید

میروند یک جایی با دو شاهد به صورت قانونی ازدواجشان را ثبت میکنند . از آخوند و ملا و ... هم خبری نیست .
مراسم مذهبی در هیچ یک از کشورهای آزاد دنیا به ازدواج مشروعیت قانونی نمیبخشد .
بعدش اگر دلشون خواست یک جشنی هم میگیرند .
ثبت قرارداد ازدواج در آلمان خارج از دفاتر مخصوص امکانپذیر نیست . باقی دنیا را نمیدانم .

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  
پاسخ

sonixax نوشته: میروند یک جایی با دو شاهد به صورت قانونی ازدواجشان را ثبت میکنند . از آخوند و ملا و ... هم خبری نیست .
مراسم مذهبی در هیچ یک از کشورهای آزاد دنیا به ازدواج مشروعیت قانونی نمیبخشد .
بعدش اگر دلشون خواست یک جشنی هم میگیرند .
ثبت قرارداد ازدواج در آلمان خارج از دفاتر مخصوص امکانپذیر نیست . باقی دنیا را نمیدانم .
پس هیچ حرف و سخنی نیست جز ثبت کردن نامشان ؟
پاسخ

mosafer نوشته: پس هیچ حرف و سخنی نیست جز ثبت کردن نامشان ؟
چه چیزی مگر قرار است باشد.کلا این بحث به با خدا و بیخدایی هم ربطی ندارد،مگر آنکه فکر کنیم که طلاق گناه است و...
لازم نیست با اولین دعوا کل رابطه را بهم بزنیم و کسی هم چنین نمیکند همینطور که دو دوست عادی (چه بسا همجنس) برای رابطه و دوستیشان ارزش قائل هستند.ولی اگر عشق یکطرفه باشد با تباه کردن زندگی خودمان و طرف مقابل به هیچ کس لطفی نکردیم.
ازدواج قرار است به زندگی بهتر دو طرف و کودکان احتمالیشان بیانجامد وگرنه ادامه از سر اجبار و بیهوده آن جز رنج همه چه نتیجه ای دارد؟

"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound

پاسخ

Russell نوشته: چه چیزی مگر قرار است باشد.کلا این بحث به با خدا و بیخدایی هم ربطی ندارد،مگر آنکه فکر کنیم که طلاق گناه است و...
لازم نیست با اولین دعوا کل رابطه را بهم بزنیم و کسی هم چنین نمیکند همینطور که دو دوست عادی (چه بسا همجنس) برای رابطه و دوستیشان ارزش قائل هستند.ولی اگر عشق یکطرفه باشد با تباه کردن زندگی خودمان و طرف مقابل به هیچ کس لطفی نکردیم.
ازدواج قرار است به زندگی بهتر دو طرف و کودکان احتمالیشان بیانجامد وگرنه ادامه از سر اجبار و بیهوده آن جز رنج همه چه نتیجه ای دارد؟

ببینید گرامی عقد بین دو نفر در اسلام با خواندن صورت پذیره نه حتما به قول بقیه ملا یا اخوند
برام سوال بود که بدونم بین کسانی که خدا رو قبول ندارند این پیوند چطور بوجود میاد؟ اصلا نقطه ی اغازی داره؟
میدونم ربطی به این جستار ندشت خب نمیشه برم یک تاپیک استارت کنم (البته از نظرم لازم نبود)
پاسخ

mosafer نوشته: ببینید گرامی عقد بین دو نفر در اسلام با خواندن صورت پذیره نه حتما به قول بقیه ملا یا اخوند
برام سوال بود که بدونم بین کسانی که خدا رو قبول ندارند این پیوند چطور بوجود میاد؟ اصلا نقطه ی اغازی داره؟
میدونم ربطی به این جستار ندشت خب نمیشه برم یک تاپیک استارت کنم (البته از نظرم لازم نبود)
من هم از اینکه گفتم ربطی به خدا نداره منظورم نبود که اخطاری بدم یا بگم جای این حرف اینجا نیست فقط توضیح بود.
البته در اکثر (بگمونم همه) جوامع ماقبل مدرن و حتی امروز وظیفه رسمیت دادن به رابطه مرد و زن با همان دین و آخوند و اینهاست،ولی خوب این فقط جنبه اعلام اجتماعی داره.یعنی دو نفر در اجتماع اعلام میکنند که با هم پیوند بستند.
از نظر من این چیز بدی نیست.

"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound

پاسخ

mosafer نوشته: پس هیچ حرف و سخنی نیست جز ثبت کردن نامشان ؟

مگر قرار است باشد ؟

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 2 مهمان