Nevermore نوشته: نکته همیناست که شما به این راحتی نمی توانید ثابت کنید فلان دانشمند انگیزه اش از فلان پژوهش چه بوده،راه درست این است که هر کسی توانست به طور علمی ثابت کند و شواهد و مدارک و مستندات کافی برای ارائه داشت سخنش را بپذیریم.ریشه یابی و انگیزه یابی از یک کار علمی منجر می شود که حقیقت هم به سبب انگیزه لاپوشانی شود.گونه ای از درست نمایی سیاسی.نمونه اش را پیشتر در مورد رییس دانشگاه هاروارد نشان دادم.
این هم که می گویی فلان باور آن موقع علمی بوده و امروز نیست،خود بخشی از ذات علم است.ما نمی توانیم پیش بینی کنیم در آینده ممکن است کدام تئوری علمی نقض شود یا کدام پایور.مجبوریم با همین اطلاعات و دانشی که اکنون داریم در مورد آن قضاوت کنیم،این وسط برخی مزخرفات مانند حرف زدن مولکول آب و از این چرت و پرت ها که مشخص است چرندی بیش نیست،اما تحقیق در مورد هوشمندی و تفاوت های مغزی و فیزیکی میان دو جنس چیزی نیست که به دنبال خفه کردن صداها باشیم.آن مثال هم دقیقا در این راستا بود،شما که خود فمینیست هستید باید با نظریات مشعشع فمینیست ها در مورد انکار تفاوت ها آشنا باشید.
این آمار آخری هم مزخرف است،پیش تر پاسخ همه ی اینها داده شده،به طور مثال این آماری که در زیر می گذارم نه از پرسش بلکه از نتایج و داده هایی است که از مراکز درمانی و بیمارستانها جمع آوری شده،این آمار در مورد استرالیاست:
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=...nt_count=1
البته در مورد انگیزه یابی باهات اختلاف دارم ولی در مورد نتیجه گیری از کار علمی نه.
اختلاف اصلی ما هم سر همون پیشداوری بود که کردی،من حرف درستی رو نقل کردم ولی شما اومدی زیرش شروع به نوحه سرایی کردی!
در پستم یا حرف راسل چیزی نبود که بیایم دانشمندان رو تفتیش عقاید بکنیم:))
بله تغییر و پیشرفت از خواص علم هست ولی منظور من از پارادایم های علمی این هست که وقتی چیزی بر اساس پارادایم نادرستی بنا بشه ،چیزهای نادرستی علمی حساب میشند.
برای نمونه فیزیک به طور کلی از پارادایم درستی تبعیت میکنه و تغییراتی که در فیزیک بوجود اومدن با وجود عظیم بودن "پارادایم" رو تغییر ندادند و فیزیک کلاسی"غیر علمی" نیست.
ولی برعکس وقتی به روانشناسی نگاه میکنیم میبینیم که طی حدود 100 سال بیش از 4 پارادایم درش پدید اومدند و همه این پارادایم ها هم یکی پس از دیگری تا حد زیادی بی اعتبار(غیر علمی) شدند.
خب مگر ما اینجا از اون فمنیست ها داریم یا پست من ذره ای مدعی عدم تفاوت بود!؟همینه که میگم شما داری با دشمن فرضی میجنگی:))
خب استدلال کردن بر پایه آمارهایی که خودتون قبولش دارید قطعا برای من راحت تره:
1-بنابراین به اذعان خود شما حدود دو سوم از قربانیان خشونت های خانگی زنان هستند؟!:))
2-اگر هفته ای یک مرد کشته شده باشه در عوض هفته ای 4 زن در خشونت های خانگی کشته شدند:))
3-مال من باز نشد،البته برام جالب بود بدونم چند درصد کتک خوردن مادر/نامادریشون رو گزاش داده بودند!؟در ضمن نمیدونم آیا به این دقت کردی که بین batter و strike تفاوت هست،آیا درست ترجمه کردی؟
4-این آمار اینقد وقیح هست که من اول باورم نشد:))
حدود 92.3 از شرکت کنندگان زن و 7.7 مرد بودند،باید به این نکته دقت کرد که اینجا "قربانی"بودن همه محرز هست و شمار بالای قربانیان زن در این مرکز خودش گویاست.
جالبه که حدود دو سوم از عاملان خشونت خانگی هم پارتنر فعلی یا قبلی فرد بودند.
حمله فیزیکی (46.3 درصد) و تهدید فیزیکی(10.4) حدود نیمی از خشونت ها رو شامل میشدند.
جالبه که 69.9 درصد از قربانی ها از رخ دادن خشونت شرمگین بودند!
39.0 درصد از قربانیان آسیب فیزیکی دیده بودند و 39.3 درصد از این آسیب دیدگان نیاز به درمان پزشکی داشتند.
من نفهمیدم که دقیقا چطور فهمیدی که زنان و مردان به طور یکسان دچار جراحت میشند!؟:))
5-اگر درست متوجه منظورت شده باشم ص 10 رو میگی"22 درصد از زنان در برابر 7.5 درصد از مردان ممکن هست که خشونت رو به پلیس گزارش بدند"
ولی اگر باز هم دقت کرده باشی،این آمار چیزهای جالب دیگه ای هم میگه:22.9 درصد از زنان و 12.1 از مردان گفتند که از سوی پارتنر فعلی یا قبلیشون خشونت دیدند.(ص 9)
6-این آمار در مورد ازدواج هست و نه هر نوع رابطه ای(بنابراین ناقصه)
اگر از تفاوت7 درصدی آمار خشونت بر علیه همسر در زنان بگذریم(که البته توش گفته نشده شدت خشونت چقدر بوده)بخش جالبی از آمار هست که میگه: 9.6 درصد از زنان در برابر 0.4 درصد از مردان مهمترین دلیل طلاقشون رو خشونت همسر دونستند.
این مسئله نشون میده که شدت خشونت بر علیه زنان(حداقل در این موارد) به اندازه ای بوده که عامل اصلی جدایی بوده.
نکته:یک سری از امارهایی که گذاشته بودی دقیقا از همون روش پرسش و پاسخ استفاده کرده بود:))
نکته بعد:منظورت از آمار مزخرف اخری، آمار دانشگاه "بریتیش کلمبیا" بود!؟:))
بعد هی بگید آندد تروله و میرینه به پستا!نشستم یک ساعت همه آمارهاتون رو کامل زیر و رو کردم که چیزی از قلم نیافته :))
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-