نقل قول:به راستی تکتک انقلابات بشر یا شکست خوردهاند و به سرانجام نرسیدهاند یا نتیجهای فاجعهآمیز و آخرالزمانی داشتهاند که اکثر انقلابیون را به آرزوی شرایط پیش از آن واداشته!
با این وجود البته انقلاب ذاتا چیز بد یا مشکلداری نیست، مشروط بر آنکه با هزینهای بسیار ناچیز به سرانجام برسد و موجب پدید آمدن طبقهی جدیدی که مدعی پرداخت بهای بیشتر جهت پیروزی آن بوده نشود(«مگر ما انقلاب کردیم که .... بشود»، «مگر ما شهید دادیم که .... بشود»). که خُب هنوز ممکن نیست و بدلیل ذات سرکوبگر و خشن دولت براندازی آن بدون خونریزی یک رویا به نظر میرسد.
همونطور که کامو میگه انقلابی که منجر به روی کار اومدن دولت بشه بعدا نیاز به یک انقلاب دیگه پیدا میکنه:)
نقل قول:من معتقدم خیلی زودتر کار یکسره خواهد شد و چگونگی آن نیز به جان هم افتادن بچه کفتارهاست که از هماکنون آغاز شده. یک جریانی داخل نظام هست که خواستار دگرگونی سیستم موجود به یک دیکتاتوری نظامی/سکولار است و من مزهپرانیهای مشایی را به پای این جریان مینویسم، این باند اندکاندک به سراغ همه میرود و از هاشمی شروع شد و اکنون به خود خامنهای رسیده(برخوردهای احمدینژاد با «رهبری» به راستی در تاریخ نظام بیسابقه بود). ایستادگی باندهای دیگر درون نظام در برابر این جریان نیز اجتنابناپذیر به نگر میآید و من بعید میدانم هیچکدام پس از پیروزی بر جناح دیگری توان بسنده برای باقی ماندن و حفظ کنترل خود بر کشور را داشته باشند، خصوصا اینکه جبههی سنتی در تمام ارکان اجتماعی پنجهی خود را فرو کرده و بی یک مبارزهی تمام عیار حاضر به تسلیم شدن نیست.
به هر حال من روی ماکسیم پیشبینی کردم،البته چون این پیشبینی رو دو سه سال قبل کرده بودم شاید نتیجه نزدیک تر باشه:)
البته امیدوارم در این جنگ قدرت مردم فریب تیم سکولار! رو نخورند که در بهترین حالت میشیم مدل ونزوئلا:))
نقل قول: این البته دلیل نمیشود، مسئله اینست که مردم عادی کوچه و بازار با زن و بچهی خود بیرون آمدند و تظاهرات مسالمتآمیز و «مدنی» برگذار کردند و با سرنیزهی دولت پاسخ گرفتند. این یعنی تنها گروهی از مردم که میتوانند برپاد نظام اسلامی اقدام بکنند انقلابیون حرفهای، یا پسرهای بین شانزده تا چهل سال هستند. اینها هم خوشبختانه آنقدر باهوش شدهاند که دلیل کافی برای به خطر انداختن جان خودشان را نمییابند و میدانند دیگر کشیدن بار جامعه به تنهایی پاداشی برایشان به دنبال نخواهد داشت و «هیچ چیز ارزش مردن ندارد». اگرنه هر انقلابی میشد همان وضعیت سوریه و لیبی که طی آن مردان جوان ِ پرشور به تنهایی در برابر مردان مزدور میایستند و به نبرد میپردازند، و انقلاب تبدیل میشود به نبرد مسلحانهی انقلابی حرفهای با نیروی دولتی، ساختار جغرافیایی هم تنها زمانی مهم است که دولت خواستار حفظ کشور باشد، اگرنه ج.ا تمام تهران را بمباران میکند و پایتخت را منتقل میکند به قم!
البته من کشته شدن برای اهداف این چنینی رو منطقی نمیدونم ولی سیر تاریخ لزوما از محاسبات پیروی نمیکنه.
راستش در مورد اهمیت پایتخت همچنان باهات مخالفم،حتی اینکه هرزچندگاهی زمزمه های انتقال پایتخت شنیده میشه رو ناشی از وحشت جمهوری اسلامی از آغاز یک انقلاب در تهران و از دست دادن ارگان های دولتی مثل صداوسیما میدونم.
اگر فرضا انقلابی اتفاق بیافته و اگر در تهران باشه حتی استراتژی زمین سوخته هم جواب نمیده،در اصل با رها کردن تهران اولا جمهوری اسلامی بسیاری از پایگاه های با ارزش استراتژیکش رو از دست میده و با حمله به تهران مخالفت با خودش رو هم تشدید میکنه!یعنی کافی هست مثلا 500 هزار نفر انقلابی تهران رو تصرف بکنند واکنش حکومت باعث میشه باقی جمعیت هم به انقلابیون بپیوندند.
در همین سوریه و لیبی هم حمله نیروهای دولتی به مراکز غیر نظامی فقط باعث شدیدتر شدن شعله انقلاب شده.
چیزی که از دید من یک انقلاب رو وسیع تر و خطرناک تر برای یک حکومت میکنه این هست که به مردم بیشتری آسیب بزنه و تمام قدرت حکومت زمانی هست که "تهدید" به آسیب زدن میکنه،وقتی چیزهایی که مردم برای از دست دادن دارند رو ازشون بگیری دشمنان خطرناک تری برای حکومت درست میشه.
در هر حال هرچند من امیدوارم جمهوری اسلامی با کمترین هزینه و تلفات و بدون نیاز به انقلاب خونین یا حمله نظامی بساطش رو جمع بکنه ولی خب خود این گزینه ها هم با توجه به رفتار پیشبینی ناپذیر جمهوری اسلامی دور از انتظار نیستند.
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-