10-27-2013, 03:34 PM
یه شب با دوستان آبسولوت خوردیم.البته خیلی زیاده روی کرده بودیم و رفیقم میترسید با ماشینش رانندگی کنه گفت میترسه تصادف کنهاون یکی رفیقم هم جوگیر شد و از کافه با بدو رفت خونه اش.فکرشو بکنید سه کیلومتر فقط میدویده تا برسه به خونه اشالبته خیلی سوتی های دیگر دادم و دادند که جاش اینجا نیست!خلاصه شب به یاد ماندنی بود(;