11-07-2013, 07:54 PM
با درود
به سرعت به اصلی ترین موارد پاسخ می دهم.
آ.کا 47
اصولن در زمان شوروی طالبانی در کار نبوده است. تمام اسلحه های روسی موجود در افغانستان یا از بازار سیاهِ بی در و پیکر سوسیالیستی تهیه شده اند، یا از پاکستان، یا باقی مانده از تجاوز شوروی به افغانستان است. پس آن کسی که در کمال ناآگاهی از برخی مسائل تاریخی و نظامی "کژفرنودی" می کند شما هستید.
سوسیالیسم و یکدست کردن مردم
باز هم که منبر رفتید. جامعه به جز "ویولون زن" نیاز به "مرده شور" و "رفتهگر" و "حمال" دارد. در صورتی که حقوق مساوی بین همه تقسیم شود، واقعن چه انگیزه ای برای افراد می ماند که با حقوق مساوی دست به کارهای سخت و با پرستیژ پایین کنند؟ چه کسی حاضر می شود در معدن کار کند یا مرده شویی کند؟ گویا فراموش کرده اید که گولاگ در زمان استالین برای چه به وجود آمد و حتا خانواده زندانیان را نیز به کار گماردند. اگر اردگاه های کار اجباری شوروی نبود که کسی در سیبری و جنگل های خشن آنجا کار می کرد؟ حتا نگهبانانِ خودیِ اردوگاه های کار اجباری در کره شمالی نیز پس از اولین دیدارشان از این اردوگاه ها شک زده شده اند.
آیا تنها امریکا را نماد کاپیتالیسم می دانیم؟
آن اینفوگرافی که آوردید تنها نشان می دهد که ثروت به طور مساوی تقسیم نشده است؛ نشان نمی دهد ثروت به طور ناعادلانه تقسیم شده است. اتفاقن این نتیجه گیری که احتمالن آن عده پردرآمد دارای شایستگی بیشتر و حق بیشتری برای بهره مندی از درآمدشان هستند بسیار منطقی تر است. ضمنن سیستم کاپیتالیستی این ظرفیت را دارد که افراد کم درآمد را تبدیل به افراد ثروتمند کند. برای همان هم سالانه عده ی زیادی به امریکا پناه می برند. فکر می کنید چه اتفاقی می افتد اگر سیستم سوسیالیستی با حقوق مساوی شما بوجود آید؟
بی عدالتی= پرداخت بیش از اندازه به کارفرما=عایدی کم برای کارگر ---> حق عده ای که شایسته هستند بیشتر بگیرند نادیده گرفته شده است
عدلات=پرداخت یکسان به همه=عایدی کم برای مخترع و کارآفرین ---> حق عده ای که شایسته هستند بیشتر بگیرند نادیده گرفته شده است
یک تفاوت من با شما اینست که من قبول دارم که جهان سومِ کاپیتالیستی هم وجود دارد ولی شما قبول ندارید جهان سوم سوسیالیست هم وجود دارد یا قبول ندارید این عقب ماندگی به دلایل درونی هست. این به نوعی حکایت از جزم اندیشی و تعصب کورکورانه شما دارد. کاپیتالیسم همانطور که گفتم یک سیستم پر ظرفیت و تواناست. می تواند اقتصاد را به شکوفایی برساند، ولی لزومن اینطور نیست. همانطور که اتومبیل هم می تواند شما را به مقصد برساند یا راهی گورستان کند. پس شما گویا تمام این 4 پیک گذشته من را درک نکرده و نفهمیده اید یا برایتان نمی صرفد! امریکا هم در یک قرنِ اخیر چپاولگر و استعماگر شده است. انگستان و اسپانیا و فرانسه که سابقه ی استعمارشان به قرون وسطی می رسد چرا اکنون پشتِ سر امریکا هستند؟ چنانچه به موضوع جنگ جهانی و ویرانی این کشورها بند کرده اید باید خدمتتان یادآوری کنم که کشور آلمان در هر دو جنگ بازنده و مقصر شد و از آن ویرانه ای بیش باقی نماند. پس از جنگ اول، تورم در آلمان بیشتر از 100درصد شد، حقوق یک کارگر در یک گونی جا می گرفت، چاپخانه های اسکناس به صورت شبانه روزی اسکناس چاپ می کردند ولی نمی توانستند پاسخگوی نیاز جامعه باشند. پس میبینید که کشورهای اروپایی و مخصوصن آلمان وضعیتی بدتر از بهشت شما، شوروی، داشته اند ولی سرپا شده اند. آلمان پس از جنگ اول 100 میلیارد دلارِ روز و پس از جنگ دوم نیز مبالغ زیادی و برای مثال فقط بیش از 30 میلیون دلارِ روز به یوگوسلاوی پرداخت کرد. پس اینهمه قایم شدن زیر عبای جنگ و ویرانی برای شما دردی را دوا نمی کند چون می توان کشورهای زیادی را نشان داد که برای خودشان کسی شده اند و ژاپن و کره جنوبی و ترکیه یک نمونه غیراروپایی و غیرمارشال پلنی هستند و در مقایسه با امریکا از یک نقطه هم شروع نکردند که این ترفند نیز برای فرار از خرابکاری سوسیالیسم در اقتصاد کفایت نمی کند.
در مورد مارشال پلن هم این باز به سودِ کاپیتالیسم است چرا که چیزی که شما زیر عبا پنهانش می کنید اینست که خود طرح مارشال در زیرساخت های کاپیتالیستی طراحی و اجرا شد و بنابر این این باز یک نمونه ی موفق از رزومه ی کاپیتالیسم است. حتی شوروی با احساسِ مسئولیت خود در قبال انقلاب های سرخِ گوشه و کنار جهان و کشورهای شرق اروپا مشغول پیاده سازی طرح مولوتف بود که نسخه ی روسی مارشال پلن است و تازه خود نیز کمک امریکا را در این مارشال پلن رد کرده بود. ولی طرح مولوتف یک طرح اقتصادی نبود بلکه کمک و صدقه بود از جیب و سرمایه مردم شوروی به کام حاکمان متحد او. به وارون طرح مارشال در بخش های صنعتی و زیرساخت هزینه شد. کمک به یک اقتصاد سوسیالیستی به دلیل دولتی بودن اقتصاد، منجر به کمک به جامعه نمیشود. دولت سوسیالیستی بودجه ها را در راهِ هزینه های خود (پرداخت حقوق افراد) مصرف می کند. ولی در دولت کاپیتالیستی، این کمک ها برای بازسازی زیرساخت ها و شرایط برای مهیا ساختن سرمایه گذاری مصرف می شود. پس می بینید که پیشرفت اروپای غربی نه به دلیلِ کمکِ اقتصادی امریکا، بلکه به دلیل ساختار باز اقتصادی آنها بوده است و عقب ماندگی اقتصادی شوروی به دلیل ساختار بسته و کم انعطاف و دولتی اقتصاد آنها. اگر هم در زمینه ای پخی شد، نه یکدست و همگن بلکه به صورت متمرکز و با اهداف سیاسی بود که قبلن در موردش صحبت کرده ام. نشان به این نشان که در مسابقه با امریکا، به وسیله جاسوسان خود، طرح تولید بمب اتمی را پیدا کرد و در مدت کوتاهی، این رژیم مردمی و هومن دوست نه تنها مایل به داشتن بمب اتم شد بلکه مایل به داشتن تعداد بیشتر بمب اتم نسبت به امریکا شد و اصلِ ماجرای خصومت امریکا با این سیستم از اینجا شروع شد که شروع به تولید بمب اتم آنهم به تعداد بیشتر از امریکا کرد.
سرمایه در دست دولت
گویا شناسنامه ی دولتی ها برای سنجش مردمی بودن دولتشان کافی ست. با این حساب دولت احمدی نژاد که از جوراب پاره پوش ها تشکیل شده بود و دولت آخوندها که از روضه خوانان 5زاری بگیر پیش از انقلاب، مردمی ترین و انسانی ترین دولت هاست. ولی چنانچه آروین سوسیالیستی شما اجازه بدهد، چنین چیزی دلیل کافی و منطقی نیست. دولت تنها به صورتی می تواند از مردم واهمه داشته باشد که زندگی و گذرانش در دست مردم باشد. برای ادامه ی حیات باید از طریق پست های موقتی وابسته به انتخابات باشد و نیز برای تامین هزینه های دولتی. نه اینکه به نام مردم در گوشه و کنار دنیا رئیس جمهوری مادام العمر و رهبر مادام العمر پدید بیاید که چی؟ از درونِ کارگر و مزرعه دار سربرآورده است! پس برای بار آخر خواهش می کنم چنین منبر رفتن هایی را بگذارید برای جمع دوستانتان و خوشی آن را با هم تقسیم کنید.
استالین بیش از 20 میلیون روسی را کشت و از میان برد. نکند این را هم می خواهید به پای امریکا بنویسید و نتیجه بگیرید که امریکا یک بمب هم درون خاکش نیفتاد ولی شوروی 20 میلیون نفرش را از دست داد؟ همانطور که بارها گفته شده است، کشورهایی که در مقایسه با شوروی مساوی یا ضعیف تر بودند کم نیستند. مانند ژاپن و کره جنوبی و ترکیه و برزیل و تمام کشورهای اروپای غربی. پس میبینید که ترفندِ افتادن بمب در خاک شوروی به کمک شما نمی آید چرا که ژاپن هم با 2 بمب اتمی پذیرایی شد و ملت درشکه سوارش امروز جزو 8 اقتصاد دنیا هستند و بسیاری پیشرفت های مهندسی را آنها عرضه کرده اند به وارونِ دولت واپسمانده ی نظامی شوروی.
دولت وامدار سرمایه داران است
بیجا فرمودید. دولت در جایی هزینه می کند که "توجیه" داشته باشد. این توجیه ممکن است اقتصادی باشد یا غیراقتصادی. برای نمونه زمانی دولت امریکا یک کمک 5 میلیارد دلاری به شرکت جنرال موتورز کرد تنها برای اینکه شاغلان آن بیکار نشوند و به وارونِ پروپاگاندای شما، این بیکار شدن افراد است که سربار مردم و مالیات دهندگان می شود نه کار داشتن آنان. هم اکنون هم دولت امریکا برای ویزای سرمایه گذاری تنها نیازمند به مبلغ پول هنگفت نیست بلکه باید دولت را قانع کنید که "کار" ایجاد کرده اید و عده ای را مشغول کرده اید و به دولت دارید "مالیات" می دهید. به همین خاطر است که هر کسی که 500 هزار دلار پول دارد جرات نمی کند برود دنبال ویزای سرمایه گذاری.
کارگران باید در زیان هم شریک شوند؟
مشخص است که شما آگاهی از مسائل هزینه یابی و اقتصادی ندارید. برای روشن شدنتان یکبار دیگر به زبان ساده تر توضیح میدهم:
سرمایه گذار مبلغی را برای راه اندازی یک کسب و کار "هزینه" میکند. این هزینه ها باید در طول زمان بوسیله ایجاد ارزش، جبران شوند. بسیاری از کسب و کارها خصوصن تولیدی، در مدت کوتاهی نمی توانند به اندازه ی هزینه ی اولیه برسند. مثلن اگر سودِ حاصل از یک کار اقتصادی را تمامن برای جبرانِ سرمایه اولیه ذخیره کنیم تازه بعد از 2 سال آن هزینه های اولیه جبران می شوند و بعد از آن است که سرمایه گذاری به سود می رسد. به این 2 سال می گویند نقطه ی سر به سر. برای محاسبه آن از روش های مختلفی استفاده می کنند تا نرخ بازگشت سرمایه (ROR: Rate of Retun) بدست آید. به هر روی این نرخ نشان خواهد داد که برای مدتی شرکت در حال زیان دادن است، نه سود آوردن. برای نمونه، کسی یک مغازه خریده است و در حال فروختن برنج می باشد. مقداری که برای خرید مغازه و خرید جنس هزینه کرده است را باید در سودی که کسب می کند جبران کند. این شخص ممکن است سالها طول بکشد تا تمامِ آنچه که هزینه کرده را بدست آورد. در تمام این سالها در حال زیان دادن بوده است، "اگرچه درآمد داشته". با این حساب، کارگری که در سرمایه گذاری اولیه نقشی نداشته است، آیا قبول می کند که مدتی به طور مجانی برای کارفرما کار کند تا وقتی که به نقطه سربه سر رسید، از آن پس در سود باقیمانده شریک شود؟ یا اینکه منطق سوسیالیستی شما میگوید کارگر فقط باید در سود شریک باشد؟ تازه کارگر و کارمندی که نقشی در سرمایه گذاری اولیه نداشته اند، چطور می توانند از سودِ حاصل از آن بهره مند گردند؟ با چه توجیهی؟
پس می بینید که اگر اندکی از مفهوم سرمایه گذاری و اقتصاد خرد آگاهی داشتید دم از بانک های سوییس برای سرمایه گذاری که باید بنشیند تا پس از مدتی تازه پول اولیه خود را پس بگیرد نمی زدید.
برد و باخت
درمورد شوروی زیاد بحث کرده ایم و اینکه این کشور به مدد جنگ دوم جهانی توانست "ابر" شود نه وضعیت اقتصادی خود که آتش زیر خاکستر بود و به فاصله اندکی پس از فروپاشی، تمام ارکان های اقتصادی از آنِ قاچاقچیان و رانتیان شوروی گردید که اکنون نقش سرمایه دار و ثروتمند روس را بازی می کنند.
سرمایه دار هم باید ساز خود را بزند. هر سخنی درباره ی جامعه و اولویت دادن به جامعه از هر کسی که گفته شود، با احتمال غریب به یقین یک سخن پوچ و دروغ است. آقای مالکوم گلادول (Malcolm Gladwell) یک جامعه شناس کانادایی است که در کتابی به نام The Tipping Point به تناقض رفتار انسان با گفته هایش می پردازد. برای نمونه در یکی از مطالعاتش به رفتار مشتریان یک کافی شاپ پرداخته است. افراد در ابتدای ورود به کافی شاپ از نوع قهوه مورد نظرشان پرسش می شوند و اغلب پاسخ می دهند که قهوه های تلخ و غلیظ را می پسندند ولی با پایش دوربین های نصب شده در کافی شاپ دیده می شود که همان افراد به قهوه ی خود شکر اضافه می کنند. یا در آزمایش دیگری از افرادی که برای بازدید و خرید نقاشی های نفیس به یک نمایشگاه نقاشی مراجعه کرده بودند سوال می شود و اغلب پاسخ می دهند که برای نقاشی هایی از طبیعت به آنجا آمده اند. سپس با بررسی رفتار آنها مشاهده می شود که اغلب آنها نقاشی هایی غیر از طبیعت را خریداری کرده اند. پس می بینید که رفتار انسان در زمانیکه خود را "در معرض دیگران" می بینید بسیار با زمانیکه در تنهایی خود است تفاوت می کند و یک فرد از افراد جامعه، اگر برای پیشرفت و بهروزی خود تلاش بکند، کاری نرمال و شدنی و ممکن را انجام داده است، نه اینکه به دروغ اظهار به توجه و پیشرفت جامعه بکند. نتیجه ی عینی این را هم که از سخنرانی های تئوری وار شما مهمتر است در تاریخ یک قرن اخیر دیدیم. بازخود و فیدبک سرمایه داری افراد و اشخاص هم در مالیات و هزینه های عمومی و برنامه های رفاه اجتماعی نمود پیدا می کند نه گوشت و شیر و مرغ سهمیه ای.
دولت امریکا هم این بار اولش نیست که قرض دارد و اتفاقن قرض چیز خوبیست و کار کردن با پولی که ندارید است. به همین خاطر است که مردم همواره به دنبال تهیه وام هستند. در تفکر روز سیستمی اقتصادی که بدهی نداشته باشد یک سیستم ناسالم است و همواره مقدار بدهی باید مثبت باشد. خصوصن برای اقتصاد بزرگ امریکا که ارز کشورش یک ارزش جهانی و بین المللی است و تمام مبادلات دنیا بر اساس آن انجام میگیرد. امریکا 17 هزار میلیارد دلار بدهی دارد ولی ذخیره طلای آن بیش از 250 هزار میلیارد دلار است و در واقع به این خاطر اینچنین سیستم بدهی خود را شفاف کرده است تا همه جهان بدانند که اگر مواظب این سیستم نباشند خودشان هم فروخواهند ریخت و به اعتراف قبلی شما نه تنها تا الان به امریکا قرض داده اند بلکه باز هم نسیه می دهند.
به سرعت به اصلی ترین موارد پاسخ می دهم.
آ.کا 47
اصولن در زمان شوروی طالبانی در کار نبوده است. تمام اسلحه های روسی موجود در افغانستان یا از بازار سیاهِ بی در و پیکر سوسیالیستی تهیه شده اند، یا از پاکستان، یا باقی مانده از تجاوز شوروی به افغانستان است. پس آن کسی که در کمال ناآگاهی از برخی مسائل تاریخی و نظامی "کژفرنودی" می کند شما هستید.
سوسیالیسم و یکدست کردن مردم
باز هم که منبر رفتید. جامعه به جز "ویولون زن" نیاز به "مرده شور" و "رفتهگر" و "حمال" دارد. در صورتی که حقوق مساوی بین همه تقسیم شود، واقعن چه انگیزه ای برای افراد می ماند که با حقوق مساوی دست به کارهای سخت و با پرستیژ پایین کنند؟ چه کسی حاضر می شود در معدن کار کند یا مرده شویی کند؟ گویا فراموش کرده اید که گولاگ در زمان استالین برای چه به وجود آمد و حتا خانواده زندانیان را نیز به کار گماردند. اگر اردگاه های کار اجباری شوروی نبود که کسی در سیبری و جنگل های خشن آنجا کار می کرد؟ حتا نگهبانانِ خودیِ اردوگاه های کار اجباری در کره شمالی نیز پس از اولین دیدارشان از این اردوگاه ها شک زده شده اند.
[ATTACH=CONFIG]2875[/ATTACH]
آیا تنها امریکا را نماد کاپیتالیسم می دانیم؟
آن اینفوگرافی که آوردید تنها نشان می دهد که ثروت به طور مساوی تقسیم نشده است؛ نشان نمی دهد ثروت به طور ناعادلانه تقسیم شده است. اتفاقن این نتیجه گیری که احتمالن آن عده پردرآمد دارای شایستگی بیشتر و حق بیشتری برای بهره مندی از درآمدشان هستند بسیار منطقی تر است. ضمنن سیستم کاپیتالیستی این ظرفیت را دارد که افراد کم درآمد را تبدیل به افراد ثروتمند کند. برای همان هم سالانه عده ی زیادی به امریکا پناه می برند. فکر می کنید چه اتفاقی می افتد اگر سیستم سوسیالیستی با حقوق مساوی شما بوجود آید؟
[ATTACH=CONFIG]2876[/ATTACH]
افراد شایسته تر نسبت به افراد نالایق تر تفاوتی نداشته و از یک حقوق بهره مند میشوند. بهشت سوسیالیستی با نادیده گرفتن سیستم جزا و پاداش ایجاد می شود. این سیستم تا آنجا پیش می رود که کم کم نارضایتی از این وضعیت به اوج برسد و نارضایتی که در پی حذفش بودید به شکل دیگری پدیدار شود. ضمنن پاسخ ندادید که چطور سیستم جزا و پاداش را نادیده میگیرد در حالیکه دارید از نابرابری=پرداخت بیش از اندازه به کارفرما انتقاد می کنید؟بی عدالتی= پرداخت بیش از اندازه به کارفرما=عایدی کم برای کارگر ---> حق عده ای که شایسته هستند بیشتر بگیرند نادیده گرفته شده است
عدلات=پرداخت یکسان به همه=عایدی کم برای مخترع و کارآفرین ---> حق عده ای که شایسته هستند بیشتر بگیرند نادیده گرفته شده است
یک تفاوت من با شما اینست که من قبول دارم که جهان سومِ کاپیتالیستی هم وجود دارد ولی شما قبول ندارید جهان سوم سوسیالیست هم وجود دارد یا قبول ندارید این عقب ماندگی به دلایل درونی هست. این به نوعی حکایت از جزم اندیشی و تعصب کورکورانه شما دارد. کاپیتالیسم همانطور که گفتم یک سیستم پر ظرفیت و تواناست. می تواند اقتصاد را به شکوفایی برساند، ولی لزومن اینطور نیست. همانطور که اتومبیل هم می تواند شما را به مقصد برساند یا راهی گورستان کند. پس شما گویا تمام این 4 پیک گذشته من را درک نکرده و نفهمیده اید یا برایتان نمی صرفد! امریکا هم در یک قرنِ اخیر چپاولگر و استعماگر شده است. انگستان و اسپانیا و فرانسه که سابقه ی استعمارشان به قرون وسطی می رسد چرا اکنون پشتِ سر امریکا هستند؟ چنانچه به موضوع جنگ جهانی و ویرانی این کشورها بند کرده اید باید خدمتتان یادآوری کنم که کشور آلمان در هر دو جنگ بازنده و مقصر شد و از آن ویرانه ای بیش باقی نماند. پس از جنگ اول، تورم در آلمان بیشتر از 100درصد شد، حقوق یک کارگر در یک گونی جا می گرفت، چاپخانه های اسکناس به صورت شبانه روزی اسکناس چاپ می کردند ولی نمی توانستند پاسخگوی نیاز جامعه باشند. پس میبینید که کشورهای اروپایی و مخصوصن آلمان وضعیتی بدتر از بهشت شما، شوروی، داشته اند ولی سرپا شده اند. آلمان پس از جنگ اول 100 میلیارد دلارِ روز و پس از جنگ دوم نیز مبالغ زیادی و برای مثال فقط بیش از 30 میلیون دلارِ روز به یوگوسلاوی پرداخت کرد. پس اینهمه قایم شدن زیر عبای جنگ و ویرانی برای شما دردی را دوا نمی کند چون می توان کشورهای زیادی را نشان داد که برای خودشان کسی شده اند و ژاپن و کره جنوبی و ترکیه یک نمونه غیراروپایی و غیرمارشال پلنی هستند و در مقایسه با امریکا از یک نقطه هم شروع نکردند که این ترفند نیز برای فرار از خرابکاری سوسیالیسم در اقتصاد کفایت نمی کند.
در مورد مارشال پلن هم این باز به سودِ کاپیتالیسم است چرا که چیزی که شما زیر عبا پنهانش می کنید اینست که خود طرح مارشال در زیرساخت های کاپیتالیستی طراحی و اجرا شد و بنابر این این باز یک نمونه ی موفق از رزومه ی کاپیتالیسم است. حتی شوروی با احساسِ مسئولیت خود در قبال انقلاب های سرخِ گوشه و کنار جهان و کشورهای شرق اروپا مشغول پیاده سازی طرح مولوتف بود که نسخه ی روسی مارشال پلن است و تازه خود نیز کمک امریکا را در این مارشال پلن رد کرده بود. ولی طرح مولوتف یک طرح اقتصادی نبود بلکه کمک و صدقه بود از جیب و سرمایه مردم شوروی به کام حاکمان متحد او. به وارون طرح مارشال در بخش های صنعتی و زیرساخت هزینه شد. کمک به یک اقتصاد سوسیالیستی به دلیل دولتی بودن اقتصاد، منجر به کمک به جامعه نمیشود. دولت سوسیالیستی بودجه ها را در راهِ هزینه های خود (پرداخت حقوق افراد) مصرف می کند. ولی در دولت کاپیتالیستی، این کمک ها برای بازسازی زیرساخت ها و شرایط برای مهیا ساختن سرمایه گذاری مصرف می شود. پس می بینید که پیشرفت اروپای غربی نه به دلیلِ کمکِ اقتصادی امریکا، بلکه به دلیل ساختار باز اقتصادی آنها بوده است و عقب ماندگی اقتصادی شوروی به دلیل ساختار بسته و کم انعطاف و دولتی اقتصاد آنها. اگر هم در زمینه ای پخی شد، نه یکدست و همگن بلکه به صورت متمرکز و با اهداف سیاسی بود که قبلن در موردش صحبت کرده ام. نشان به این نشان که در مسابقه با امریکا، به وسیله جاسوسان خود، طرح تولید بمب اتمی را پیدا کرد و در مدت کوتاهی، این رژیم مردمی و هومن دوست نه تنها مایل به داشتن بمب اتم شد بلکه مایل به داشتن تعداد بیشتر بمب اتم نسبت به امریکا شد و اصلِ ماجرای خصومت امریکا با این سیستم از اینجا شروع شد که شروع به تولید بمب اتم آنهم به تعداد بیشتر از امریکا کرد.
سرمایه در دست دولت
گویا شناسنامه ی دولتی ها برای سنجش مردمی بودن دولتشان کافی ست. با این حساب دولت احمدی نژاد که از جوراب پاره پوش ها تشکیل شده بود و دولت آخوندها که از روضه خوانان 5زاری بگیر پیش از انقلاب، مردمی ترین و انسانی ترین دولت هاست. ولی چنانچه آروین سوسیالیستی شما اجازه بدهد، چنین چیزی دلیل کافی و منطقی نیست. دولت تنها به صورتی می تواند از مردم واهمه داشته باشد که زندگی و گذرانش در دست مردم باشد. برای ادامه ی حیات باید از طریق پست های موقتی وابسته به انتخابات باشد و نیز برای تامین هزینه های دولتی. نه اینکه به نام مردم در گوشه و کنار دنیا رئیس جمهوری مادام العمر و رهبر مادام العمر پدید بیاید که چی؟ از درونِ کارگر و مزرعه دار سربرآورده است! پس برای بار آخر خواهش می کنم چنین منبر رفتن هایی را بگذارید برای جمع دوستانتان و خوشی آن را با هم تقسیم کنید.
استالین بیش از 20 میلیون روسی را کشت و از میان برد. نکند این را هم می خواهید به پای امریکا بنویسید و نتیجه بگیرید که امریکا یک بمب هم درون خاکش نیفتاد ولی شوروی 20 میلیون نفرش را از دست داد؟ همانطور که بارها گفته شده است، کشورهایی که در مقایسه با شوروی مساوی یا ضعیف تر بودند کم نیستند. مانند ژاپن و کره جنوبی و ترکیه و برزیل و تمام کشورهای اروپای غربی. پس میبینید که ترفندِ افتادن بمب در خاک شوروی به کمک شما نمی آید چرا که ژاپن هم با 2 بمب اتمی پذیرایی شد و ملت درشکه سوارش امروز جزو 8 اقتصاد دنیا هستند و بسیاری پیشرفت های مهندسی را آنها عرضه کرده اند به وارونِ دولت واپسمانده ی نظامی شوروی.
دولت وامدار سرمایه داران است
بیجا فرمودید. دولت در جایی هزینه می کند که "توجیه" داشته باشد. این توجیه ممکن است اقتصادی باشد یا غیراقتصادی. برای نمونه زمانی دولت امریکا یک کمک 5 میلیارد دلاری به شرکت جنرال موتورز کرد تنها برای اینکه شاغلان آن بیکار نشوند و به وارونِ پروپاگاندای شما، این بیکار شدن افراد است که سربار مردم و مالیات دهندگان می شود نه کار داشتن آنان. هم اکنون هم دولت امریکا برای ویزای سرمایه گذاری تنها نیازمند به مبلغ پول هنگفت نیست بلکه باید دولت را قانع کنید که "کار" ایجاد کرده اید و عده ای را مشغول کرده اید و به دولت دارید "مالیات" می دهید. به همین خاطر است که هر کسی که 500 هزار دلار پول دارد جرات نمی کند برود دنبال ویزای سرمایه گذاری.
کارگران باید در زیان هم شریک شوند؟
مشخص است که شما آگاهی از مسائل هزینه یابی و اقتصادی ندارید. برای روشن شدنتان یکبار دیگر به زبان ساده تر توضیح میدهم:
سرمایه گذار مبلغی را برای راه اندازی یک کسب و کار "هزینه" میکند. این هزینه ها باید در طول زمان بوسیله ایجاد ارزش، جبران شوند. بسیاری از کسب و کارها خصوصن تولیدی، در مدت کوتاهی نمی توانند به اندازه ی هزینه ی اولیه برسند. مثلن اگر سودِ حاصل از یک کار اقتصادی را تمامن برای جبرانِ سرمایه اولیه ذخیره کنیم تازه بعد از 2 سال آن هزینه های اولیه جبران می شوند و بعد از آن است که سرمایه گذاری به سود می رسد. به این 2 سال می گویند نقطه ی سر به سر. برای محاسبه آن از روش های مختلفی استفاده می کنند تا نرخ بازگشت سرمایه (ROR: Rate of Retun) بدست آید. به هر روی این نرخ نشان خواهد داد که برای مدتی شرکت در حال زیان دادن است، نه سود آوردن. برای نمونه، کسی یک مغازه خریده است و در حال فروختن برنج می باشد. مقداری که برای خرید مغازه و خرید جنس هزینه کرده است را باید در سودی که کسب می کند جبران کند. این شخص ممکن است سالها طول بکشد تا تمامِ آنچه که هزینه کرده را بدست آورد. در تمام این سالها در حال زیان دادن بوده است، "اگرچه درآمد داشته". با این حساب، کارگری که در سرمایه گذاری اولیه نقشی نداشته است، آیا قبول می کند که مدتی به طور مجانی برای کارفرما کار کند تا وقتی که به نقطه سربه سر رسید، از آن پس در سود باقیمانده شریک شود؟ یا اینکه منطق سوسیالیستی شما میگوید کارگر فقط باید در سود شریک باشد؟ تازه کارگر و کارمندی که نقشی در سرمایه گذاری اولیه نداشته اند، چطور می توانند از سودِ حاصل از آن بهره مند گردند؟ با چه توجیهی؟
پس می بینید که اگر اندکی از مفهوم سرمایه گذاری و اقتصاد خرد آگاهی داشتید دم از بانک های سوییس برای سرمایه گذاری که باید بنشیند تا پس از مدتی تازه پول اولیه خود را پس بگیرد نمی زدید.
برد و باخت
درمورد شوروی زیاد بحث کرده ایم و اینکه این کشور به مدد جنگ دوم جهانی توانست "ابر" شود نه وضعیت اقتصادی خود که آتش زیر خاکستر بود و به فاصله اندکی پس از فروپاشی، تمام ارکان های اقتصادی از آنِ قاچاقچیان و رانتیان شوروی گردید که اکنون نقش سرمایه دار و ثروتمند روس را بازی می کنند.
سرمایه دار هم باید ساز خود را بزند. هر سخنی درباره ی جامعه و اولویت دادن به جامعه از هر کسی که گفته شود، با احتمال غریب به یقین یک سخن پوچ و دروغ است. آقای مالکوم گلادول (Malcolm Gladwell) یک جامعه شناس کانادایی است که در کتابی به نام The Tipping Point به تناقض رفتار انسان با گفته هایش می پردازد. برای نمونه در یکی از مطالعاتش به رفتار مشتریان یک کافی شاپ پرداخته است. افراد در ابتدای ورود به کافی شاپ از نوع قهوه مورد نظرشان پرسش می شوند و اغلب پاسخ می دهند که قهوه های تلخ و غلیظ را می پسندند ولی با پایش دوربین های نصب شده در کافی شاپ دیده می شود که همان افراد به قهوه ی خود شکر اضافه می کنند. یا در آزمایش دیگری از افرادی که برای بازدید و خرید نقاشی های نفیس به یک نمایشگاه نقاشی مراجعه کرده بودند سوال می شود و اغلب پاسخ می دهند که برای نقاشی هایی از طبیعت به آنجا آمده اند. سپس با بررسی رفتار آنها مشاهده می شود که اغلب آنها نقاشی هایی غیر از طبیعت را خریداری کرده اند. پس می بینید که رفتار انسان در زمانیکه خود را "در معرض دیگران" می بینید بسیار با زمانیکه در تنهایی خود است تفاوت می کند و یک فرد از افراد جامعه، اگر برای پیشرفت و بهروزی خود تلاش بکند، کاری نرمال و شدنی و ممکن را انجام داده است، نه اینکه به دروغ اظهار به توجه و پیشرفت جامعه بکند. نتیجه ی عینی این را هم که از سخنرانی های تئوری وار شما مهمتر است در تاریخ یک قرن اخیر دیدیم. بازخود و فیدبک سرمایه داری افراد و اشخاص هم در مالیات و هزینه های عمومی و برنامه های رفاه اجتماعی نمود پیدا می کند نه گوشت و شیر و مرغ سهمیه ای.
دولت امریکا هم این بار اولش نیست که قرض دارد و اتفاقن قرض چیز خوبیست و کار کردن با پولی که ندارید است. به همین خاطر است که مردم همواره به دنبال تهیه وام هستند. در تفکر روز سیستمی اقتصادی که بدهی نداشته باشد یک سیستم ناسالم است و همواره مقدار بدهی باید مثبت باشد. خصوصن برای اقتصاد بزرگ امریکا که ارز کشورش یک ارزش جهانی و بین المللی است و تمام مبادلات دنیا بر اساس آن انجام میگیرد. امریکا 17 هزار میلیارد دلار بدهی دارد ولی ذخیره طلای آن بیش از 250 هزار میلیارد دلار است و در واقع به این خاطر اینچنین سیستم بدهی خود را شفاف کرده است تا همه جهان بدانند که اگر مواظب این سیستم نباشند خودشان هم فروخواهند ریخت و به اعتراف قبلی شما نه تنها تا الان به امریکا قرض داده اند بلکه باز هم نسیه می دهند.
[ATTACH=CONFIG]2877[/ATTACH]
[COLOR="royalblue"]
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
[/COLOR]جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی