Dariush نوشته: ایرانبانوی گرامی؛
به نظر میرسد شما در کاربرد واژه های چند معنایی (Homonyms) و معانی چندواژه ای (Synonyms) دچار اشتباه شده اید.آنچه از قربانی کردن مدنظر من بود، آئینی بود که از هر منظر که ارزیابی اش کنیم، دینی به حساب می آید. از سویی، پس از دو بار خواندن نوشته هایتان ، من هنوز نمیتوانم ربطِ کارِ کسی که برای لذت بیشتر مغز میمونها را زنده زنده میخورد یا آن پادشاهی که برای هدفی شخصی، افراد یا نزدیکانِ خود را قربانی میکند، به آن آئین صددرصد مذهبی ای که مثلا برای نزدیکی بیشتر به خدا یا نیرویی ماورایی یا برای رفع بلا انجام میشده، کاملا تشکیلاتی بوده ، پشت اش یک ایده ئولوژی بوده و به طور جدی همیشه دنبال میشده را پیدا کنم.
اتفاقا قربانی کردن از شاخص ترین و کهن ترین آئین های مذهبی است . چه در دوران جادوگری و چه پس از ظهور ادیانِ نو.حال یا خود دین از پدید آورندگانِ بخشی از این مراسم بوده و یا اینکه به آن وارد شده.در هر دو حال این دین است که محکوم است . چرا که حتی اگر رسمِ قربانی کردن صرفا به آن وارد شده باشد، موجه کننده و عامل انتقال آن به قرن بیست و یک، همو بوده.در واقع حضور جدی این رسم در قرن بیست و یکم، مدیون ادیان است. اینچنین است که میبینید یک شخص شکم گنده و بی بهره از هرگونه فهم و شعور انسانی که قدری پولش زیادی کرده، از آن بیت الجهل(مکه) که بازمیگردد ، گوسفند بیچاره ای را به میمنتِ رسمیت بخشیدن به جهل مرکبِ خویش ، سر میبرد.
فکر نمیکنم لازم باشد برای موضوعی این چنینی، آسمان هفتم را به گیسوانِ ننه کلثوم پیوند بزنیم ، بانو جان.
درود داریوش عزیز
از اینکه دوباره شما را در اینجا میبینم خوشحالم
خوب تلاش من در راستای این بحث این بود که به طرقی به فلسفه ی قربانی کردن توجه کنیم و انواع صورت هایی که میتواند این عمل را نشان دهد ببینیم.
من اعتقاد دارم ه قربانی کردن صرفا یک مسئله ی مذهبی و دینی و مسلکی نیست.
دلیلم هم این بود که قربانی فردی ضعیف و معمولا بی گناه است که قربانی کننده آن را برای منافع خود و دور کردن ضرر قربانی میکند.
حالا این مسئل اگر در ادیان به صورت رسمی و علنی نمود دارد که حرفی نیست.
اما همچنان عقیده دارم که قربانی کردن مقوله ایست که باید در رفتار های انسانی ریشه اش را جست و جو کرد وگرنه که چرا باید اصولا در ادیان وجود داشته باشد؟(مگر اینکه ادیان را حقیقتا ماورایی بدانیم)