نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

موضوع بسته شده
رتبه موضوع:
  • 2 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

صندلی داغ - Dariush
#81

Dariush نوشته: وقتی جلو هست، عقب به چه کار می‌آید؟!

به قول یکی از اساتید فن ، گرفتن برق از پشت کنتور لذت دیگه ای داره 15 !!
#82

ای بابا من نگاه کردم اینحا سوالات خودم را نیافتم. بگمانم از وسواس به تاخیر انداختمشان بعد هم فراموش کرده‌ام. E40a
خب داریوش جان:
به ترتیب دوست‌داری در چه رشته‌هایی تحصیل کنی؟ حالا تحصیل هم نشد علاقه‌ات را به ترتیب بگو.
نظرت درباره‌یِ روشنفکران ایرانی قبل از انقلاب و بعد از آن چیست؟
نظرت درباره‌یِ سبیل گذاشتن چیست؟
درباره‌یِ هدونیسم نظرت چیست؟
بازیگر مورد علاقه‌ات کیست؟
فوتبال دوست داری؟ بازی یا هواداری یا...، کلا ورزش چه دوست داری؟
درباره‌یِ جبر و اختیار چگونه میاندیشی؟ بنظرت راهی برای رهایی از رسیدن به تناقض در مواجه شدن با آن هست؟

اینها باشند علی الحساب تا سری بعدی...

"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound

#83

داریوش جان به این اندیشیده اید که دانستن زیادی هم درد آور است؟یا اینطور میپندارید که دانستن شما را قدرتمند میکند؟

شراب اولی تر ...
#84

Russell نوشته: ای بابا من نگاه کردم اینحا سوالات خودم را نیافتم. بگمانم از وسواس به تاخیر انداختمشان بعد هم فراموش کرده‌ام.
اینها باشند علی الحساب تا سری بعدی...
باشید تا وقت چشیدنِ لذتِ انتقام ما هم برسدE52d

Russell نوشته: به ترتیب دوست‌داری در چه رشته‌هایی تحصیل کنی؟ حالا تحصیل هم نشد علاقه‌ات را به ترتیب بگو.
فلسفه
تاریخ
ادبیات
موسیقی
هنر
روانشناسی
زبانشناسی
بیولوژی


Russell نوشته: نظرت درباره‌یِ روشنفکران ایرانی قبل از انقلاب و بعد از آن چیست؟
روشنفکرانِ قبل از انقلاب بر خلاف حرفهایی که پشت‌شان نزد عوام زده می‌شود، انسانهایی بودند در درجه‌هایی بالاتری از شرافت اخلاقی و فکری و اگر تغییر موضعی در آنها دیده می‌شد از انگیزه‌های انقلابی‌شان بود، چنانکه هرگز نان به نرخ روز خوردن‌ در مرام‌شان نبود. اشتباهات محاسباتی و فکری‌شان تماما سهوا و قابل گذشت بود؛ پس از انقلاب اما قامتِ روشنفکران روی هم به اندازه‌ی یکی احسان طبری و شاهرخ مسکوب هم نمی‌رسد. وانگهی تمام روشنفکرانِ امروزی که سرشان به تن‌شان می‌ارزد، کسانی چون داریوش آشوری و دیگران، جملگی میراث‌دارانِ همان نسل روشنفکرانِ پیش از انقلاب هستند. موج‌سواران البته همیشه هستند اما قالب روشنفکرانِ تاثیرگذارِ پیش از انقلاب، انسانهای وارسته‌ای بودند که در آن عصری که یک جلد کتاب هم به زور پیدا می‌شد و مثل امروز نبود که 5000 جلد کتاب درون تبلتِ یک نوجوان ذخیره باشد، سوادی داشتند چندبرابر روشنفکرانِ امروزی و دانسته‌های خویش را صدقه نمی‌دادند.
من جریان روشنفکری گمنامِ ایرانی، که در لایه‌های زیرین جامعه و میان دانشجویان و قشر جوان جریان دارد بسیار بیشتر از روشنفکرانِ سنتی می‌پسندم. گاهی با بعضی از اینها که همکلام می‌شوم می‌خواهم از شوق پرواز بکشم آنچنان که ذهنی روشن و هوشی والا نزدشان می‌بینم!

Russell نوشته: نظرت درباره‌یِ سبیل گذاشتن چیست؟
خیلی خیلی سبیل گذاشتن را دوست دارم! ترکیبی از مو، ریش و سبیل شبیه به این را دوست دارم اما نمی‌گذارم:
[ATTACH=CONFIG]3551[/ATTACH]

[ATTACH=CONFIG]3552[/ATTACH]



Russell نوشته: درباره‌یِ هدونیسم نظرت چیست؟
هدونیسم ابعادِ گوناگونی دارد و روایت‌های گوناگونی از آن وجود دارد. روایت دوگانه‌ی آن یکی مربوط است به «لذت‌گرایی به عنوانِ هدفی غائی» و دیگری «لذت به عنوانِ مخدر» است. با اولی مشکل دارم هم از لحاظ فقر فلسفی‌‌ای که دارد و هم از لحاظِ دشواری‌های اخلاقی‌اش. نوع دومِ آن ارتباطی تنگاتنگ با نیهلیسم دارد و دستورالعمل طلاییِ آن چنین است:«همینی‌ست که هست، سعی کن لذت ببری!». البته این هم شکلهای مختلفی دارد و شما اگر هدونیست-نیهیلیست باشید، سعی میکنید از سخت کار کردن لذت ببرید، از جدلهای روانی ناخواسته لذت ببرید، از حال خراب لذب ببرید و ... . در همه‌ی این احوال اما نمی‌توان ردپای نوعی خلسه‌ی عرفانی شخص لذت‌گرا را ندید، چنانکه من گاهی شخص مستغرق در لذت‌گرایی یک مازوخیست و از لحاظ روانی از بربادرفته درمی‌یابم، کسی که در اثر ناتوانی ا ز تحلیل موقعیت‌ها خود را راحت‌ترین موضع ممکن قرار می‌دهد و اجازه می‌دهد شرایط او را و حالش را تعریف کند.

Russell نوشته: بازیگر مورد علاقه‌ات کیست؟
دانیل دی‌لوئیس


Russell نوشته: فوتبال دوست داری؟ بازی یا هواداری یا...، کلا ورزش چه دوست داری؟
داشتم؛ الان دیگر نه نگاه می‌کنم و نه اهل بازی کردن هستم. از ورزش‌ها هم همانطور که قبلا گفتم، شنا، دوچرخه‌سواری (همان اسب سواری زمان پیامبر) و مداحی(تیراندازی) را دوست می‌دارم! دو مورد نخست جدی بودند.

Russell نوشته: درباره‌یِ جبر و اختیار چگونه میاندیشی؟ بنظرت راهی برای رهایی از رسیدن به تناقض در مواجه شدن با آن هست؟

خیر! جبر از نگاه من دو بعد دارد، یک جبر ازلی که بهترین عبارت توصیفی برایش، همان اراده‌‌ی حیات است و یکی جبر شرایط است. جبر ازلی در غرایز و گرایش‌های ناخودآگاه ما و همچنین چینش رویدادهایی که ما کمترین تاثیری در آنها نداشته و نمی‌توانستیم داشته باشیم تبلور می‌یابد و جبر شرایط، جبری‌ست که از طریق شرایط خود را می‌نمایاند، جبری که در آن شما مثلا به لحاظ تخطی از بایسته‌های فرهنگی و هنجارهای اجتماعی تنبیه می‌شوید و یا نمی‌توانید دستِ بریده‌تان در کارخانه را برگردانید. بپذیریم یا خیر، همه‌ی ما در درجه‌ی بالایی از جبر بازی می‌کنیم که در آن گاهی مفری از اختیار می‌یابیم. غرایز و ناخودآگاه بخش اعظم عملکردهای ما و جهتِ اندیشه‌ی ما را تنظیم و مسیردهی می‌کنند و خوداگاهِ ما بخشی جزئی از کنش‌های روزانه ی ما هستند! پس در یک لیست categorize نشده، جبر طبیعی، جبر اجتماعی، جبر علت و معلولی، جبر تاریخی، جبر سیاسی-اقتصادی-جغرافیایی و... جبرهایی هستند که ما بدانها دچاریم.

تمامِ اینها بدین معنا هستند که من ماتریالیست جبرگرایی هستم که باور دارم تناقضی در این میان نیست و همه چیز روشن است، تنها چیزی که هست کمبود شهامت در ما برای پذیرفتن است. در میان فیلسوف‌ها، غیر از فلاسفه‌ی یونان باستانی که فکر میکنم همگی با نظرات‌شان آشنا هستند، بیشتر فلاسفه‌ی عصر روشنگری ولونتاریست هستند، شوپنهاور که من بسیار تحت تاثیر او هستم،با فلسفه‌اش پیرامون اراده ی حیات به سمت جبرگرائی تمایل داشت و پیشنهاد اکیدش این بود که برای رهایی از تباهی این جبر، کنج عزلت بهترین راهکار است. در مورد نیچه، او در پس نیهیلیسم‌اش و تلاش‌اش برای فروپاشی ارزشهای دوگانه‌ی خیر و شر، در پی نشان دادنِ دریچه‌ی اختیار انسان اگزیستانسیالی است و اگرچه اندیشه‌ی «بازگشت»ِ او مبنی بر جریانِ دایره‌وار زمان و علت و معلول‌ها ، منجر به تفسیرهایی جبرگرایانه از فلسفه‌اش شد، اما از آنجا که کسی بود شدیدا معتقد به فردگرایی در نهایی‌ترین ابعادش، مشخصا از نظر من به اختیار اصالت بیشتری می‌دهد. اساسا در چهارچوب اگزیستانسیالیسم، اختیار همیشه بر جبر سیطره دارد.


فایل‌های پیوست
.jpg tumblr_m9xgeqOTro1repq97o1_1280.jpg اندازه 79.65 KB  تعداد دانلود: 424
.jpg Cool-Ponytailed-Long-Hairstyle.jpg اندازه 29.25 KB  تعداد دانلود: 167

کسشر هم تعاونی؟!
#85

Dariush نوشته: منظورتان اهل منقل و وافور است؟!
بله، و همینطور قمار.
به نظر نمی‌رسید اهل عیش باشید، بیشتر نیچه دوستان ایرانی که من دیده‌ام زیادی عوالم «والا» بودگی دارند و به لذایذ زمینی چندان روی خوشی نشان نمی‌دهند.

Dariush نوشته: در من بیشترین انگیزش جنسی را سینه و لب ایجاد می‌کنند.
در سکس هم بیشترین زمان را مشغول فرج هستم. پس به ترتیب:
سینه
لب(من نوعی خاص از لبها را بسیار دوست می‌دارم؛ این هم یک نوع فتیش است، نه؟)
کون

من زیاد اهل سکس مقعدی نیستم و از آن لذتی نمی برم. تنها یکبار دختری با من همخواب شد و خودش راسا از من در این مورد خواهش و تمنا می‌کرد منهم کردم، اشک او درآمد، به ما هم هیچ حالی نداد، دیگر هم امتحان نکردیم... وقتی جلو هست، عقب به چه کار می‌آید؟! بهترین آلترناتیو در مقابل مهبل هم به نظرم دهان است و دیگر هیچ...
اینها که می‌گویید شما را بدل به کافر حربی می‌کند و میانه‌مان را برهم می‌زند. E404
اگر سینه دوست دارید خب داشته باشید، دیگر چرا عیش ما را به چالش می‌کشید و با مقدسات دیگران شوخی می‌کنید؟
بی شوخی و مزاح اما من دریافته‌ام که ترجیح یکی به دیگری، اغلب چیزهای جالبی درباره‌ی یک مرد می‌گوید. چنانکه به گمانم اکنون این پرسش باید جزو سوالات استاندارد باشد!

زنده باد زندگی!
#86

Ouroboros نوشته: بی شوخی و مزاح اما من دریافته‌ام که ترجیح یکی به دیگری، اغلب چیزهای جالبی درباره‌ی یک مرد می‌گوید. چنانکه به گمانم اکنون این پرسش باید جزو سوالات استاندارد باشد!
سکس مقعدی به نظر من نماد تمایلات سادیستی یا در لطیف ترین حالت کنترل طلب هست، البته شاید به روحیه تنوع و تفاوت طلب هم مرتبط باشه.

در رفتار توی تختخواب فکر کنم اشتراکات زیادی داشته باشیم:))
شخصا فکر میکنم در یک تحلیل سطحی میتونم بگم بعضیا روحیه تخت خوابی رو تبدیل به رفتار اجتماعی میکنند:))
اینو گفتم یاد نقل قول یه فمنیست افتادم"تنها جایی که دوست دارم مردی مرا کنترل کند، تخت خواب است" :))

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
#87

iranbanoo نوشته: داریوش جان به این اندیشیده اید که دانستن زیادی هم درد آور است؟یا اینطور میپندارید که دانستن شما را قدرتمند میکند؟
بینهایت...شاید بیشترین درصد زمانهای اندیشیدنِ من در موردِ اندیشیدن بوده، چنانکه اگر رهایم کنید، تا صبح یک جلد کتاب قطور در این مورد خواهم نوشت. بطور خلاصه اما:
من در حین فرآیند دانستن، به ویژه اگر موضوع مورد علاقه‌ام باشد، بسیار لذت می‌برم، اما پس از آن، بیشتر رنج و کمتر لذت! جنس این رنج کمابیش برایم غیرقابل توصیف است و نمی‌توانم در موردش حرف بزنم، اما چنان است که من تمرین کرده و می‌کنم تا با تعطیل کردنِ بخشی از آگاهیِ خویش، توان و تحمل و سپس لذت بردن از جمع‌هایی که صرفا دور هم هستند برای وقت‌گذراندن و خوشی را بدست آورم. در این مواقع گاه می‌شود معیارهایم به کلی زیر و زبر می‌شوند، سخنانی بر زبان جاری می‌سازم که بعدا خودم جرئت اندیشیدن به آنها را ندارم و یا با کسانی تعامل می‌کنم که در حالت طبیعی هتا تصورش هم نمی‌توانم بکنم؛ همچون مستی می‌شوم که خود بی‌خبر است، اما اگر این نبود من بی‌شک تابش را نداشتم و کارم به خودکشی یا تیمارستان می‌کشید!

دانستن برای من مسئولیت دارد و من از کسی که می‌داند و داناییِ خویش را نفی و انکار می‌کند بیزارم. شاید بخشی بزرگ و اصلی از آن رنج مرموز، منشاش همین علت باشد. (دو پاراگراف دیگر دیشب در این مورد نوشتم که اکنون دیگر ترجیح می‌دهم روده‌درازی را کنار بگذارم).

کسشر هم تعاونی؟!
#88

Ouroboros نوشته: بله، و همینطور قمار.
به نظر نمی‌رسید اهل عیش باشید، بیشتر نیچه دوستان ایرانی که من دیده‌ام زیادی عوالم «والا» بودگی دارند و به لذایذ زمینی چندان روی خوشی نشان نمی‌دهند.
بله، براستی چنین است و اینان گویی فلسفه‌ای عرفانی(یا عرفانی فلسفی) دست یافته‌اند و خود را چنان والا می‌یابند که شده هتا 90 درصد از مردم را در شان تعامل با خود نمی‌دیدند! من دوست نیچه‌پرستی داشتم که حاضر نبود یکی دیگر از دوستانِ مرا به مجلس عرق‌خوری‌مان راه دهد، به این خاطر که او سبکسرانه و زیادی می‌خندد!

Ouroboros نوشته: اینها که می‌گویید شما را بدل به کافر حربی می‌کند و میانه‌مان را برهم می‌زند.
آقا ما مخلصیم، این حرفها چیست؟!
خب من نگفتم که باسن را دوست ندارم!خیلی هم دارم اما بیشتر نقش انگیزشی و مالشی(!) دارد، سکس از آن طریق به من حس خوبی نمی‌دهد!
من نمی‌دانم در ایران چرا اینقدر کون‌پرست هستند، در خارجه هم اوضاع همینطور است؟!

کسشر هم تعاونی؟!
#89

های:)

-داریوش جان دفتری دارید که در آن بنویسید؟نه خاطره!بلکه نوشته هایی که اگر بر روی کاغذ نیایند ول کنتان نباشند؟
-شعر چه طور؟میتوانید یکی از اشعاری که خودتان سروده اید را اینجا بگذارید؟

-مبنای قضاوتتان برای اینکه دختری را خوب بدانید چیست؟

-آیا لحظه ای را بوده که حس کنید تازه متوجه شده اید بزرگ شده اید؟ لحظه ای که تا قبل از آن خود را همچنان یک نوجوان یا یک کودک میپنداشتید ؟
-واینکه آیا از بزرگ شدن خودتان خوشحالید یا همان حرفهای تکراری که( بچه بودیم چه خوب بود) را دوست میدارید؟

-فکر میکنید با افکاری که دارید زندگیتان تحت کنترل خودتان است یا فکر میکنید شرایط اجتماعی و محیطی بیشتر کنترلتان میکند؟

تعاریفتان از واژگان زیر چیست؟
*اختیار
*عشق
*بلوغ
*تنهایی
*خانواده
*امید

-غیر از اینجا و کلا دنیای مجازی کسی یا کسانی هستند که مانند خودتان فکر کنند ؟
-دختران چه طور ؟از میان دختران کسانی بوده اند که بدون اینکه شما مسیر فکریشان را تغییر دهید خودشان افکاری خلاف دیگران داشته باشند و کما بیش مانند شما بیندیشند؟
.....

شراب اولی تر ...
#90

iranbanoo نوشته: -داریوش جان دفتری دارید که در آن بنویسید؟نه خاطره!بلکه نوشته هایی که اگر بر روی کاغذ نیایند ول کنتان نباشند؟
بله؛
دفترهای یادداشتم زیاد هستند. یادداشت‌های روزانه ندارم اما هرازگاهی(دو سه بار در هفته) چند صفحه‌ای می‌نویسم در مورد هرآنچه که نظرم را جلب کرده یا ارزش نوشتن داشته. این تمرینی بسیار تاثیرگذار برای بالا بردنِ توانایی‌های نگارشی‌ست. به پای فروم‌نویسی از لحاظِ چالش‌ها نمیرسد، اما این کاستی را من با وسواسِ زیاد در موردِ واژگان، ساختارِ جمله‌ها، لحن، ادبیات و... جبران کنم، چنانکه به نظرم نوشته‌های من در آنجا به نظر خودم ادبی‌تر و منسجم‌تر هستند.

iranbanoo نوشته: -شعر چه طور؟میتوانید یکی از اشعاری که خودتان سروده اید را اینجا بگذارید؟
در هیچ مقیاسی از سنجش، شاعری به من نمی‌چسبد؛ دستنوشته‌ی ادبی اما زیاد. الان به آنها دسترسی ندارم شوربختانه ولی اگر هم داشتم شاید به جا نبود چیزی از آنها را در اینجا منتشر کنم، چرا که بیشترشان در جاهایی مثل وبلاگ و نشریه منتشر شده. بعدا به احترام شما، حتما یکی دو تایش را در جستارِ دستنوشته‌های ادبی خواهم گذاشت.


iranbanoo نوشته: -مبنای قضاوتتان برای اینکه دختری را خوب بدانید چیست؟
خوب از چه نظر؟ اخلاقی-رفتاری؟
خب راستش من به آراستگی زنان بیشترین اهمیت را می‌دهم. مثلا اگر بخواهم صورت دختری را ببوسم و رویش موهای هرچند ریز ببینم دلزده می‌شوم، یا لباس‌اش اگر چروک باشد از چشم‌ام می‌افتد و...
در موردِ اخلاق، اینها به ترتیب بیشترین میزانِ بیزاری را در من بر می‌انگیزند:
مظلوم‌نمایی
پرنسس‌بازی
به هر دری زدن برای تبدیل کردن هر مردی که به او نزدیک می‌شود به یک شوهر
آویزان شدن
دروغگویی‌های مختص دختران (داریوش دیروز داشتم از خیابون نزدیک خونت رد می‌شدم، یه پسره بهم تیکه انداخت؛ داریوش پدرم همیشه شبا قبلِ خواب منو بوس می‌کرد، میشه تو هم اینکارو بکنی؟ داریوش، عشقم!)
لوسبازی
تنگ‌بازی
سطحی‌نگری عامدانه

iranbanoo نوشته: -آیا لحظه ای را بوده که حس کنید تازه متوجه شده اید بزرگ شده اید؟ لحظه ای که تا قبل از آن خود را همچنان یک نوجوان یا یک کودک میپنداشتید ؟
راستش من هنوز نمی‌دانم چرا همه از کودکی انتظاراتی از من داشتند در حد مردانِ بالغ! با اینکه فرزندانی بزرگتر از من(و کوچکتر) در خانه بودند، اما نگاهِ متفاوتی به من می‌شد. مثلا همان عزیز که گفتم در 13 سالگیِ من زندانی شده بود، همیشه موقع ملاقاتی‌ها می‌خواست که مرا ببیند و در ملاقات کلی به من سفارش می‌کرد که از تو انتظاراتی متفاوت دارم و این چیزها ... من از همان سنین نوجوانی(15 سالگی) «مزیت‌های مردی» را به خوبی چشیدم؛ یادم نمی‌رود یکی از تابستانهای دورانِ نوجوانی در شهری دور از خانه رفتم برای کار و کارگری؛ هرگز در حقم اینقدر بی‌رحمی نشده، هنوز برایم معماست که چرا آنطور بی‌رجمانه از من کار می‌کشیدند بی‌شرفها، یعنی دقیقا به اندازه‌ی یک مرد بالغ! چنانکه یکی دو بار سرِ کار از حال رفتم؛ برخی از آثارش هنوز روی بدنم هست، از جمله شکستگی‌ها و بریدگی‌هایش... من از همان وقت‌ها بخشی از بار اقتصادی خانواده را بر عهده داشتم و گرچه فقیرانه و بی‌بظاعت، اما به خودم وابسته بودم. اینها یعنی بلوغی زودرس و بسیار جانکاه را گذراندم. من هرگز کودکیِ درخوری نداشتم...

iranbanoo نوشته: -واینکه آیا از بزرگ شدن خودتان خوشحالید یا همان حرفهای تکراری که( بچه بودیم چه خوب بود) را دوست میدارید؟
بر اساسِ پاسخِ من به پرسش پیشین، طبیعی‌ست که هیچ علاقه‌ای ندارم که به کودکیِ خویش بازگردم. اما اینکه کودک شوم و کودکی کنم را همیشه خواب می‌بینم:e058:
رابطه‌ی من با کودکان اگرچه خوب نیست، اما گاهی چنان در تماشای بازیگوشی‌هایشان غرق می‌شوم که گویی کودکی خودم را می‌بینم...

کسشر هم تعاونی؟!
موضوع بسته شده


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 5 مهمان