10-02-2013, 11:14 PM
سامان نوشته: ۴- نظرتان راجع به این افراد چیست: امیرکبیر- رضا شاه- مصدق- رضا پهلوی دوم- میرحسین موسوی.١- امیر کبیر: مردی باهوش و کاردان و سربلندی شهر اراک، که از کارهای برجسته ی
او بنیاد آموزشگاه "دار الفنون" ( سرای فند ها= پلی تکنیک!) و نبرد با قمه کشان و
قمه زنان و روضه خوانان بود و تنها کار ناشایسته ی او کشتار اپوزیسیون بهایی.
ولی کار او در پیشرفت دانش و فند و رهایی ایران از دام دین گندوی اسلام، بزرگتر از
این یک لغزش وی است.
٢- رضا شاه بزرگ، مردی خودساخته و دارای هوش سرشتین بی اینکه آموزشگاهی
دیده باشد با همان تیزهوشی و تیزبینی روستایی خود به شاهی رسیده و کارهای
سترگ ارزشمندی برای ایران نمود که همین که من و شما داریم در اینجا سخن
مگوییم، از پی کارهای او ست و گرنه باید مانند افغانستان در لجن ژرف دست و
پا میزدیم. او را میتوان به راستی پدر ایران نوین دانست که دست آخوند را از
اموزش و پرورش، دادگاه ها و .. کوتاه کرده نخستین دانشگاه های راستین را
ساخته و جوانان ایران را برای آموزش به برون مرز فرستاده و بار دیگر ارتش
یکپارچه ای برای ایرانی یکپارچه فراهم آورد. فرنام بزرگ شایسته ی او ست،
گرچه گناهانی مانند کشتن دکتر تقی ارانی ( از گروه ۵۳ تن کمونیست) بر
شانه ی او سنگینی میکند ولی بازهم کارهای هایسته و شایسته ی او
بسی بر این گناه که هر شاهی ناچار از ان است، میچربد. گرچه از او پس
از جمهوری اسلامی به بدی یاد شده و خلخالی، این نماد راستین اسلام گندو،
ارامگاه او را به شاشگاه تراساخت ، ولی تاریخ او فرزند برومند ایران خواهد دانست.
۳- مصدق السلطنه، ایران دوستی بزرگ ولی دور از فربود ، همچون بسیاری دیگر
از کهرمانان که هنایش ژرفی بر تاریخ ایران نوین داشت . شوربختانه او به سازماندهی
حزبی و سیاسی ارزشی نمینهاد و نمیدانست که مردم زمانی میتوانند از مردمسالاری
پدافند کنند که دارای سازماندهی ( تشکیلات) باشند. اوآرمان بزرگ ولی خوابگون در
سر میپرورانید و یک کهرمان پژمان ( تراژیک)، که اسلامیست ها و آمریکایی ها به وی
از پشت خنجر زدند، کهرمانی که که دلهای ایراندوست بسوی او گراینده ولی خرد
سرزنش کننده اوست. او در تاریخ همچنان تابناک خواهد ماند.
۴- شاهزاده رضا کوروش پهلوی، تیری در ترکش سرمایه داران و "بزرگان" ایرانی
آنگاه که اسلامیست ها به پایان راه رسیده باشند.
۵- میر حسین موسوی :
اگر بار خار است خود کـِشته ای
و گر پرنیان است، خود رشته ای
فردوسی پاکزاد
•
پارسیگر
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد