10-02-2013, 12:25 PM
مزدك بامداد نوشته: از بیخ و بـُن، ارزش های "خوب " و "بد" تنها با با زندگی و همین فرگشت برای ما پیدا شده اند.اوووم چند نکته:
طبیعت و جهان بخودی خود چیزی بنام خوب و بد ندارد. ماییم که انچه را که برای زیست و
فرازیست ما سودمند است و نیاز های زیستی مارا برآورده میسازد و به ما خوشی
( که یک پندار ویری بیش نیست) میدهد، خوب میدانیم. برای نمونه شما داشتن
دوست دختر خوشگل را خوب میدانید، چون ژن های شما در مغز شما این پندار
را پدید آورده اند، که شمارا بسوی ایشان کشیده و بجا ماندن زادمان شمارا با آوردن
فرزند، پایندان (ضامن) شوند. پس ما هر پدیده ای را که بزیان زندگی و و برآورده کردن
نیاز های ماست، "بد" و اهریمنی مینامیم و گرنه نه اهریمن در کار است و نه خدا.
ما میگوییم زمین لرزه بد است چون ماهارا میکشد، ولی زمین لرزه از تکان خوردن
پوسته ی زمین است که هیچ نمی داند که آدمهایی هم رویش هستند یا نه!
•
پارسیگر
1-اینکه شماری از انسان ها دین رو "خوب" میدونند و شماری دیگه دین رو "بد" میدونند چطور از این دیدگاه توجیه شدنیه؟به این خاطر که مثلا بعضی چیزها نسبتا همگانی هستند، برای نمونه جذاب بودن اندام زیبا ولی بعضی چیزها مثل دین سرشون مناقشات زیادی وجود داره،ژن ها این وسط پس چه غلطی میکنند؟!:))
2-فرگشت چیزهایی رو بوجود میاره که نتیجه هیچ عامل هوشمند بیرونی نیست و تنها هم منجر به بقا میشه و از همه مهمتر اینکه فرد(رسانه ژن) مهمترین چیز در اون هست.
بنابراین اگر ما دستاوردهای فرگشت یا اصلا خودش رو خوب بدونیم برای نمونه جنگ و کشتار دائم اصلا چیز بدی محسوب نمیشه چون اینطور باعث میشه قوی ترین ها باقی بمونند یا مثلا کشتن ده نفر هم جنس چیز خوبیه چون باعث میشه ژن های ما شانس بالاتری برای پراکندگی داشته باشند.(بقای ژن فرد به بقای چند نفر ارجحیت داره)
نکته:یک سری چیزها emergent هست مثلا فرهنگ بر خلاف رنگ چشم که ژنتیکی تعیین میشه.یعنی در اثر تجمع انسان ها و فرگشت یافتن مغز ما دارای فرهنگ هستیم و نازی نیست محتوای فرهنگیمون رو ژن ها نوشته باشند(البته خود این تاکید روی فرهنگ هم نوعی جبرگرایی محیطیه)
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
Tacitus-