04-17-2013, 11:53 AM
دولت مدرن چیزی بجز جاکش شهروندان مونث خود نیست، و وظیفهی اصلی آن انتقال ثروت از مرد به زن است. در مدل سنتی جامعه مرد با دریافت امتیازاتی محدود، حقوقی اندک و احترامی بسیار داوطلبانه مازاد دسترنج خود را در اختیار زنان میگذاشت، یعنی در برابر برعهده گرفتن تمام مسئولیتهای اجتماعی و اقتصادی و قانونی زن، اختیاراتی را بدست میآورد که هرچند در قیاس با بهای پرداخت شده ناچیز و اندک بودند، همچنان ساز و کار ِ متقابل و از همه مهمتر اختیاری در آنها رعایت شده بود. زن مدرن ِ مستقل ِ رهاشده اما علاقهای به دادن هیچ امتیازی به مرد نداشت، و دریافت که میتواند با رای خود دولت را برای اخذ آن مازاد درآمد استخدام بکند. وابستگی زن به آن ثروت اضافه از میان نرفته، و فارغ از اینکه چقدر در میآورد و چه جایگاهی در جامعه دارد و تحصیلات او چیست و ... هنوز به آن پول تولید شده توسط مرد نیاز دارد، بیآنکه مایل باشد امتیازی در برابر آن به مرد بدهد. اینجا دولت وارد معادله میشود، و با زندانی کردن فلهای مردان خاطی که حاضر به پرداخت هزینههای زندگی زنی که با او هیچ ارتباطی ندارد عملا دست مردان را برای پرداخت ِ «حق زن» در قالب ساپورت بچه، نفقه، المونی، برنامههای رفاهی و اقتصادی انحصاری برای زنان و ... میپیچاند.
پس ما با تغییر کارکرد فاحشگی زن در جامعهی مدرن روبرو بودهایم که درپی آن وضعیت مردان از مشتریانی اختیاری که با میل و اشتیاق نرخ زن را میپردازند، به مجرمانی تقلیلیافتهاند که با وجود دریافت نکردن هیچ سرویسی همچنان باید پول آنرا بدهند، یا با زندان و از دست دادن داراییها و نابودی خوشنامی و ... رودررو بشوند.
پس ما با تغییر کارکرد فاحشگی زن در جامعهی مدرن روبرو بودهایم که درپی آن وضعیت مردان از مشتریانی اختیاری که با میل و اشتیاق نرخ زن را میپردازند، به مجرمانی تقلیلیافتهاند که با وجود دریافت نکردن هیچ سرویسی همچنان باید پول آنرا بدهند، یا با زندان و از دست دادن داراییها و نابودی خوشنامی و ... رودررو بشوند.