04-09-2013, 04:07 AM
viviyan نوشته: به فرض که حرفهای امیر هم درست باشه این قانون طبیعته، زنان و مردان به یک اندازه تمایل دارند برای بقای نسل و ژنهاشون، اینکه زنان به خاطر داشتن رحم توانسته اند مردان باهوش و دانشمند و کاری رو استثمار کنند، از برتریشون حکایت میکند. در طبیعت همیشه قوی برنده است و حاکم و ضعیف بازنده و محکوم. ناراضی هستید به تخمدانمان که نه؛ به تخم چپ اسب نادرشاه، (تخمدان ما باارزش تر از این حرفهاست)، اگر میتوانید قوانین طبیعت رو تغییر دهید. خوشحال باشید که مثل جفت نر عنکبوت بیوه سیاه خورده نمیشید
درست میگویید، اما یکی از همین روزها، یکی از همین مردان کهتر سرانجام رحم مصنوعی را اختراع میکند، و آنوقت شما میمانید و Affirmative action. تا آن زمان هم ما خواهیم کوشید عدهی هرچه بیشتری از مردان را از زیر سلطهی آلات تناسلی زنان بیرون بکشیم و به آنها نشان بدهیم بازندهی نهایی ارتباط عاطفی، جنسی و حتی دوستی با زنان خواهند بود.
viviyan نوشته: مسئولیت بقای ژنهای زن و مرد و همینطور صرف انرژی برای نگهداری و بزرگ کردن نسل جدید برعهده زن هست، بنابراین زن باید تمام تلاششو بکنه تا بهترین انتخاب ممکن رو برای به اشتراک گذاشتن ژنهاش انحام بده و در این راه باید تدابیری بیندیشد تا مرد که فقط خودش هست و آلتش، نگذارد برود برای ژن پراکنی های دیگر در جاهای دیگر. مثل اینکه آقایون درک نمیکنن این علاقه شون به بقای ژن چه هزینه هایی برای زن داره.
ما درک میکنیم، مسئله اینست که باقی مردان درک نمیکنند. آنها تصور میکنند که زنان موجوداتی مقدس و مهربان و ازخودگذشته و فداکار هستند که به راستی عاشق مردان میشوند، در واقع عشق مادرشان را نمودی از عشق زنانه میشمارند و هرگز نمیدانند که عشق زن به سرمایهی ژنتیکی خود هیچگاه شباهتی به همانی که به «مرد» دارد نخواهد داشت. نمیدانند که هرگز، و تکرار میکنم، هرگز برای زنان چیزی فراتر از استفادهای که به او میرسانند نخواهند بود. نمیدانند تنها ارزشی که میتوانند برای آنها داشته باشند نقش بادیگارد یا کارت اعتباریست. اگر اینها را میدانستند، به راستی گمان میکنید با شوق و رو انداختن و پول قرض کردن و ذوق و آرزومندی به مسلخگاه میرفتند؟ اشتیاق به تداوم نسل با عقدهی ننهیابی در مردان باعث شده زیر بار این بردگی خفتبار برای زنان بروند، و آش آنقدر شور شده، که دیگر ادامهی کار به روند سابق ممکن نیست و هر روز مردان بیشتری از خواب بیدار میشوند.
تلاش من در اینجا بیش از هرچیز آنست که به مردان بفهمانم آن بیرون عشق خطاپوشی که به رغم همه چیز با شما بماند، زیرا بار سنگین مشکلات را با شما بگیرد، هر بار زمین خوردید در بلند شدن کمکتان بکند، دو نفری به جنگ عالم بروید و از شما فقط همان چیزی را بخواهد که شما از او میخواهید(i.e : یک رابطهی عاطفی، جنسی و دوستانهی متقابل)وجود خارجی ندارد، هرگز نداشته و هرگز نخواهد داشت. به محض آنکه شغلتان را از دست بدهید، از هفتهای شصت ساعت کار کردن برای دادن خرج خانم کمی افسرده یا خسته یا دلزده بشوید، مردی با حساب بانکی و یا کیر بزرگتری پیدا بشود یا لحظهای نسبت به این رابطهی انگل/میزبانی مطلع شده، آنرا به نقد بکشید و .... او شما را رها خواهد کرد.
همانطورکه شما دختران توهم شاهزادهای با اسب سفید دارید و مردان به آن میخندند(زیرا میدانند که چقدر از واقعیت عینی مردان فاصله دارد)، مردان هم توهمات خودشان را دارند، و به دنبال یافتن سیندرلایی خیالی سر از زندان مهریه در میآورند، یا از اندوه خیانت یکی از این زنان جنده افسرده میشوند و خودکشی میکنند(مردان طلاق داده شده بالاترین آمار خودکشی در میان مردان را دارند، و مردان هم بالاترین آمار مرگ بر اثر خودکشی را دارند، در تمام کشورهای جهان)... اینها مرا به خروش واداشته، ناراحتی شما چیست؟