08-05-2013, 11:43 PM
حقوق اقلیتها در اسلام
در فقه و قوانین اسلامی حقوق اهل ذمه یعنی یهودیان و مسیحیان و مجوسیان و انهایی که صابیین خوانده میشوند تفاوتهایی عمده با حقوق مسلمانان دارند گاهی این تفاوت و اختلاف انقدر شدید است که اگر غیر مسلمانی ادعای نژادپرست بودن مسلمان را نماید چندان نمیتوان بران منتقد شد . سعی میکنیم برخی از حقوق اقلیتهارا در چند مطلب جداگانه مطرح نماییم. در زمره این قوانین هست که اگر مسلمانی بعمد یا اشتباه اهل ذمه ای را بکشد یا اورا علیل سازد یا براو زخم زند قصاص نمیشود بلکه تنها ازاو دیه گرفته میشود . در احادیث صحیح السندی امده است که :
حمد بن قیس گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: مسلمان بكشتن ذمّى یا زخم زدن باو قصاص نگردد، و لیكن از او براى ذمّى بهمان مقدار كه بر او زخم زده بحساب هشتصد درهم دیه او، دیه مىستانند.ن.ک. من لایحضرالفیه حدیث شماره ۵۲۴۸
و اسماعیل بن فضل گوید: از امام صادق علیه السّلام در مورد ریختن خون مجوسى و یهودى و نصرانى پرسیدم كه هر گاه با مسلمین دغلى كردند و آشكارا دشمنى نمودند، اگر كسى آنها را كشت، بر قاتل چیزى هست؟ فرمود: نه، مگر اینكه بكشتن آنها عادت كند، گوید: پرسیدم آیا مسلمان را براى ذمّى و اهل كتابمىكشند اگر از آنها بكشد، فرمود: نه، مگر اینكه عادت به این كار داشته باشد و دستبردار نباشد كه او را با كمال خفّت و خوارى مىكشند.ن.ک. من لایحضر الفقیه . حدیث شماره ۵۲۵۷
گاهی اوقات سوال میشود چرا پیامبر سردار خود خالد بن ولید را به کشتن مردان قبیله ی بنی جذیمه قصاص نکرد و علی بن ابی طالب (ع) رافرستاد تا با بخشیدن پول و اموال بازماندگان را راضی نماید؟ برخی مسلمین بازرنگی وراحتی پاسخ میدهند که برای این بوده است که انها درخواست قصاص نکرده بودند و با دیه راضی شدند! (برای مثال بنگرید به سایت پاسخگو : تاریخی-خالد بن ولید، علت جاری نکردن حد بر خالد توسط رسول خدا | مركز ملی پاسخگویی به سوالات دینی ) البته همانطور که پایین تر(دومنتر) گفته خواهد شد این موضوع دقیقا برای این قاعده فقهی است که مسلمانی را بکشتن غیر مسلمین قصاص نمیکنند هرچند ان کشتار به بزرگی کشتار بنی جذیمه باشد. بهتر است شرح این داستان را در کتب تاریخی بخوانیم و سپس قوانین فقهی که اشاره ای هم به کردار خالد بن ولید دارد با ان مقایسه نماییم :
حمد بن قیس گوید: امام باقر علیه السّلام فرمود: مسلمان بكشتن ذمّى یا زخم زدن باو قصاص نگردد، و لیكن از او براى ذمّى بهمان مقدار كه بر او زخم زده بحساب هشتصد درهم دیه او، دیه مىستانند.ن.ک. من لایحضرالفیه حدیث شماره ۵۲۴۸
و اسماعیل بن فضل گوید: از امام صادق علیه السّلام در مورد ریختن خون مجوسى و یهودى و نصرانى پرسیدم كه هر گاه با مسلمین دغلى كردند و آشكارا دشمنى نمودند، اگر كسى آنها را كشت، بر قاتل چیزى هست؟ فرمود: نه، مگر اینكه بكشتن آنها عادت كند، گوید: پرسیدم آیا مسلمان را براى ذمّى و اهل كتابمىكشند اگر از آنها بكشد، فرمود: نه، مگر اینكه عادت به این كار داشته باشد و دستبردار نباشد كه او را با كمال خفّت و خوارى مىكشند.ن.ک. من لایحضر الفقیه . حدیث شماره ۵۲۵۷
گاهی اوقات سوال میشود چرا پیامبر سردار خود خالد بن ولید را به کشتن مردان قبیله ی بنی جذیمه قصاص نکرد و علی بن ابی طالب (ع) رافرستاد تا با بخشیدن پول و اموال بازماندگان را راضی نماید؟ برخی مسلمین بازرنگی وراحتی پاسخ میدهند که برای این بوده است که انها درخواست قصاص نکرده بودند و با دیه راضی شدند! (برای مثال بنگرید به سایت پاسخگو : تاریخی-خالد بن ولید، علت جاری نکردن حد بر خالد توسط رسول خدا | مركز ملی پاسخگویی به سوالات دینی ) البته همانطور که پایین تر(دومنتر) گفته خواهد شد این موضوع دقیقا برای این قاعده فقهی است که مسلمانی را بکشتن غیر مسلمین قصاص نمیکنند هرچند ان کشتار به بزرگی کشتار بنی جذیمه باشد. بهتر است شرح این داستان را در کتب تاریخی بخوانیم و سپس قوانین فقهی که اشاره ای هم به کردار خالد بن ولید دارد با ان مقایسه نماییم :
در همین سال خالد بن ولید به غزاى بنى جذیمه رفت.
ابن اسحاق گوید: پیمبر گروههایى به اطراف مكه فرستاد كه به سوى خدا عز و جل دعوت كنند و فرمان جنگ نداده بود، از جمله فرستادگان خالد بن ولید بود كه گفته بود در پایین تهامه به دعوت پردازد و نگفته بود كه جنگ كند اما خالد به بنى جذیمه تاخت و كسان بكشت. ابو جعفر، محمد بن على بن حسین، گوید: پیمبر از پس فتح مكه خالد بن ولید را با مردم سلیم و مدلج و قبایل دیگر به دعوت، نه جنگ، فرستاد كه به نزدیك غمیصا فرود آمدند كه یكى از آبهاى بنى جذیمه بود. و چنان بود كه مردم جذیمه بروزگار جاهلیت عوفابن عبد عوف پدر، عبد الرحمان بن عوف، وفا كه بن مغیره را كه از یمن باز مىگشتند و به نزد آنها فرود آمده بودند كشتند و اموالشان را بردند و چون اسلام بیامد و پیمبر خدا خالد بن ولید را فرستاد وى برفت تا بر آب بنى جذیمه فرود آمد و چون قوم او را بدیدند سلاح برگرفتند، خالد گفت: «سلاح بگذارید كه مردم مسلمان شدند.» یكى از مردم بنى جذیمه گوید: وقتى خالد به ما گفت كه سلاح بگذاریم یكى از ما كه جحدم نام داشت گفت: «اى بنى جذیمه این خالد است. بخدا پس از گذاشتن سلاح، اسارت است و پس از اسارت گردن زدن است، بخدا من سلاح نمىگذارم.» گوید: و كسانى از قومش او را بگرفتند و گفتند: «اى جحدم مىخواهى خون ما را بریزند، مردم مسلمان شدهاند و جنگ از میان رفته و كسان ایمنى یافتهاند.» و اصرار كردند تا سلاح بنهاد و قوم نیز به گفته خالد سلاح فرو گذاشتند، آنگاه خالد بگفت تا دستهایشان را ببستند و آنها را از دم شمشیر گذرانید و بسیار كس بكشت.و چون پیمبر از ماجرا خبر یافت دست به آسمان برداشت و گفت: «خدایا من از آنچه خالد كرد بیزارم» آنگاه على بن ابى طالب را خواست و گفت: «پیش این قوم برو و در كارشان بنگر و كار جاهلیت را از میان بردار.» على برفت و مالى همراه داشت كه پیمبر داده بود و خونبهاى كشتگان و عوض اموالشان را بداد تا آنجا كه ظرف سگ را عوض داد و خون و مالى نماند و چیزى از آن مال به جامانده بود و چون از این كار فراغت یافت گفت: «آیا خون و مالى بى دیه و عوض مانده است؟» گفتند: «نه.» گفت: «من این مال باقیمانده را از جانب پیمبر به عوض آنچه پیمبر نمیداند و شما نمیدانید به شما مىدهم.» و چنین كرد و پیش پیمبر بازگشت و ما جرا را با وى بگفت. ن.ک. طبری ۳/۱۱۹۵
ابن اسحاق گوید: پیمبر گروههایى به اطراف مكه فرستاد كه به سوى خدا عز و جل دعوت كنند و فرمان جنگ نداده بود، از جمله فرستادگان خالد بن ولید بود كه گفته بود در پایین تهامه به دعوت پردازد و نگفته بود كه جنگ كند اما خالد به بنى جذیمه تاخت و كسان بكشت. ابو جعفر، محمد بن على بن حسین، گوید: پیمبر از پس فتح مكه خالد بن ولید را با مردم سلیم و مدلج و قبایل دیگر به دعوت، نه جنگ، فرستاد كه به نزدیك غمیصا فرود آمدند كه یكى از آبهاى بنى جذیمه بود. و چنان بود كه مردم جذیمه بروزگار جاهلیت عوفابن عبد عوف پدر، عبد الرحمان بن عوف، وفا كه بن مغیره را كه از یمن باز مىگشتند و به نزد آنها فرود آمده بودند كشتند و اموالشان را بردند و چون اسلام بیامد و پیمبر خدا خالد بن ولید را فرستاد وى برفت تا بر آب بنى جذیمه فرود آمد و چون قوم او را بدیدند سلاح برگرفتند، خالد گفت: «سلاح بگذارید كه مردم مسلمان شدند.» یكى از مردم بنى جذیمه گوید: وقتى خالد به ما گفت كه سلاح بگذاریم یكى از ما كه جحدم نام داشت گفت: «اى بنى جذیمه این خالد است. بخدا پس از گذاشتن سلاح، اسارت است و پس از اسارت گردن زدن است، بخدا من سلاح نمىگذارم.» گوید: و كسانى از قومش او را بگرفتند و گفتند: «اى جحدم مىخواهى خون ما را بریزند، مردم مسلمان شدهاند و جنگ از میان رفته و كسان ایمنى یافتهاند.» و اصرار كردند تا سلاح بنهاد و قوم نیز به گفته خالد سلاح فرو گذاشتند، آنگاه خالد بگفت تا دستهایشان را ببستند و آنها را از دم شمشیر گذرانید و بسیار كس بكشت.و چون پیمبر از ماجرا خبر یافت دست به آسمان برداشت و گفت: «خدایا من از آنچه خالد كرد بیزارم» آنگاه على بن ابى طالب را خواست و گفت: «پیش این قوم برو و در كارشان بنگر و كار جاهلیت را از میان بردار.» على برفت و مالى همراه داشت كه پیمبر داده بود و خونبهاى كشتگان و عوض اموالشان را بداد تا آنجا كه ظرف سگ را عوض داد و خون و مالى نماند و چیزى از آن مال به جامانده بود و چون از این كار فراغت یافت گفت: «آیا خون و مالى بى دیه و عوض مانده است؟» گفتند: «نه.» گفت: «من این مال باقیمانده را از جانب پیمبر به عوض آنچه پیمبر نمیداند و شما نمیدانید به شما مىدهم.» و چنین كرد و پیش پیمبر بازگشت و ما جرا را با وى بگفت. ن.ک. طبری ۳/۱۱۹۵
در کتاب شیعی من لایحضر الفقیه-شماره۵۲۲۰- در حدیثی صحیح السند امده است که :
سماعة بن مهران گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله خالد بن ولید را به بحرین به مأموریّت فرستاد، و وى جماعتى از یهود و نصارى و مجوس را كشت، و به رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله طىّ نامهاى نوشت من در اینجا از یهود و نصارى كسانى را كشتهام و هر كدام را هشتصد درهم دیه پرداختهام، ولى راجع به دیه مجوس از شما دستورى نداشتم، حضرت در پاسخ نامه او فرمود: همانا دیه آنان همانند دیه یهود و نصارى است، و فرمود: اینان خود اهل كتاب هستند.
وقتی کشتن یهود و نصری و مجوس قصاص ندارد وضعیت مردم بت پرست دیگر مشخص است!
موارد فوق را مقایسه کنید با ایات شریفه ی قران :
سماعة بن مهران گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله خالد بن ولید را به بحرین به مأموریّت فرستاد، و وى جماعتى از یهود و نصارى و مجوس را كشت، و به رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله طىّ نامهاى نوشت من در اینجا از یهود و نصارى كسانى را كشتهام و هر كدام را هشتصد درهم دیه پرداختهام، ولى راجع به دیه مجوس از شما دستورى نداشتم، حضرت در پاسخ نامه او فرمود: همانا دیه آنان همانند دیه یهود و نصارى است، و فرمود: اینان خود اهل كتاب هستند.
وقتی کشتن یهود و نصری و مجوس قصاص ندارد وضعیت مردم بت پرست دیگر مشخص است!
موارد فوق را مقایسه کنید با ایات شریفه ی قران :
و در تورات بر بنى اسرائیل حكم كردیم كه نَفْس را در مقابل نَفْس قصاص كنید و چشم را مقابل چشم و بینى را به بینى و گوش را به گوش و دندان را به دندان، و هر زخمى را قصاص خواهد بود. پس هر گاه كسى حق قصاص را ببخشد (نیكى كرده و) كفاره (گناه) او خواهد شد، و هر كس به خلاف آنچه خدا فرستاده حكم كند چنین كس از ستمكاران خواهد بود. مایده 45 + بدین سبب بر بنى اسرائیل حكم نمودیم كه هر كس نفسى را بدون حق و یا بىآنكه فساد و فتنهاى در زمین كرده، بكشد مثل آن باشد كه همه مردم را كشته، و هر كس نفسى را حیات بخشد (از مرگ نجات دهد) مثل آن است كه همه مردم را حیات بخشیده. مایده ۳۲
خیلی کوتاه شاید بنوان گفت که منظور نفسِ مسلمان است و دیگران را جانشان، جان / نفس نمیتوان خواند.برخی مسلمین اگاه دربرابر این استدلال معاندین با گرایشات فمینیستی که میگوید جان مرد بر زن ارجحیت دارد چراکه دیه مرد دیه بیشتر داشته و مرد را به زن قصاص نمیکنند ! استدلال میکنند که دیه ارزش جان انسانها نیست و دیه تنها ارزش اقتصادی یک مرد و یک زن در خانواده است چراکه بقول ایه شریفه ی مایده ۳۲کشتن یک تن برابر با کشتن همه ی انسانهاست. اما ایا برای قانونی که میگوید دربرابر اهل کتاب و ... مسلمانی را قصاص نمیکنند ، هم میتوان چنین استدلالی اورد؟!!