نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بنگاه سفسته یابی

جنبش راه سبز - نقش دین در خشونت

لطفا سفسطه یابی کنید.
پاسخ

مزدك بامداد نوشته: نکوهشی بیجاست
سرمایه داری نیز از "ُآزادی" برای خود دریافتی دیگر دارد و با همان سنجه،
به کمونیست ها خورده میگیرد که شما آزادی هارا از مردم گرفته اید!
پس یکجا باید با زبانی هنباز سخن گفت و آن زبان خرد و فرنودسار است
که همگان از آن چاره ای دیگر ندارند.
برای همین میگوییم که زمانی که شما از از بدبختی های پندارین که کمونیستها
بر سر مردم آورده اند، سخن گفته و آنهارا سرزنش میکنید، باید خود شما که
پیشینه ی کهن تری هم از ما دارید، کارنامه درخشان تر و فرامنشی برجسته تری
در این زمینه داشته باشید [که به گواهی تاریخ ( برده داری، خانخانی، کاپیتالیسم،
کولونیالیسم، کودتا و پرورش دیکتاتور ها، تاراج بنمایه ها و پرتاب ناپالم و اجنت
نارنجی ..) ندارید!] تا سخن شما باورپذیر بوده و از روی دوستی با هومنی بشمار رود
و نه از روی ترس از از دست دادن همان بخور بخور ها.


درباره ی گند کشورهای کاپیتالیستی راست میگویید ولی در باره ی کمونیسم
سخن شما از برگه و فرنود تهی است، چرا که "گند" آنهم به سوی همان
امپریالیست ها و آفند های انان بر پاد ملت های آزادی خواه ( کودتا،
کنترا ها، جنگ سرد و برپایی همپیشی جنگ افزاری، فروبند ها و کارشکنیها
آفند ارتشتاری و بمب ناپالم، ...) بر میگردد و از سرشت کمونیسم برنخاسته است.


اگر به سخن شما رفتار کنیم که باید در هرگونه گفتگو را میان
جهان بینی ها بست که هر کس ارزشهای خودش را دارد و والسلام!!

پارسیگر

مزدك بامداد نوشته: همچنان که گفتیم، زبان هنباز همگان همان فرنودسار است
و داور پایانی همان جهان و طبیعت !
و اینکه در نگر شما چنین و چنان است را آزمون فربود
و فرنود روشن میکند نه گفته های من و شما. و فربود
تاریخی هم این است که جنگ رده ها ، جنگ میان
بهره کشان و رنجبران در سراسر تاریخ روان است
و تاریخ نشان میدهد که برده داری که نخستین گونه ی
بهره کشی بوده، نکوهید و از یمان رفته، همین جور
فئودالیسم و خانخانی (سرفاژ) و هتّا همان کاپیتالیسم
آغازین هم امروزه کمابیش برچیده شده است! پس
این روند و این جنگ و این برخورد ها و این ازمون،
هست و تا زمان از میان برخاستن بهره کشی نیز پایان
نخواهد گرفت. همین داوری تاریخ است که اسلام
قراضه شده و سرمایه داری با همه ی "پیروزی "
بر کمونیسم و .. با بحران های پی در پی روبروست.


پارسیگر
چند خبط پی در پی مرتکب شده اید شگفت،دو موررد را میگویم:

۱-درستی گزاره ای را ساختار منطقی و میزان انطباق ان با واقعیت بیرونی تعیین میکند. استدلال کردن نیازمند هیچگونه الزام یا پیش شرط نیست . یعنی کسی نیست که جایگاه شایسته تری نسبت به کس دیگری برای استدلال کردن داشته باشد و این یعنی گزاره ی منطقی ای که من صادر میکنم همانقدر ارزش برای ارزیابی شدن دارد که گزاره ی صادره از هر کس.
انچه شما از نکوهش اما و سزاوار نبودن سرزنش کسیکه روسیاهتر است میگویید کاملا بیربط است به دلایل مختلف اما یک دلیل این است کهما سنجه ای دقیق برای مقایسه میزان و کیفیت تبهکاری دو طرف نداریم.

۲-تفاوتی ست میتن طرفداری از کاپیتالیسم و طرفداری از کاپیتالیستها. من در ازای طرفذاری خویش از اتییسم باید درمورد ایده های ان پاسخگو باشم نهایتا نه در برابر کرده ها ی اتییستها.

کسشر هم تعاونی؟!
پاسخ

Dariush نوشته: درستی گزاره ای را ساختار منطقی و میزان انطباق ان با واقعیت بیرونی تعیین میکند. استدلال کردن نیازمند هیچگونه الزام یا پیش شرط نیست . یعنی کسی نیست که جایگاه شایسته تری نسبت به کس دیگری برای استدلال کردن داشته باشد و این یعنی گزاره ی منطقی ای که من صادر میکنم همانقدر ارزش برای ارزیابی شدن دارد که گزاره ی صادره از هر کس.
Ouroboros نوشته: کل بحث همینست، شما می‌گویید این مدل از سلب اعتبار برای داوری از سخنگوی تقصیرکار ربطی به سفسطه‌ی پرداختن به سخن به جای سخنگو ندارد زیرا درستی سخن را نشانه نمی‌گیرد، متوجه وجه دیگری از گفتمان است. ایراد من آنست که به هر حال جایی در این میانه اصالت سخن نیز به چالش کشیده خواهد شد، و خودتان هم به طور تلویحی می‌پذیرید که همینطور است و سلب اعتبار از سخنگوی کاپیتالیست به برابر شدن موقعیت فعلا برتر او می‌انجامد. پس به کاهش اصالت و اثربخشی سخن از طریق پرداختن به سخنگو پرداخته‌ایم.
نادرست است.
میان کسی که یک فورمول را از بر میکند و کسی که میداند که آن فورمول چگونه
بدست آمده است، یک دگرسانی است. آن یکمی، میتواند فورمول را در جایی که
برای آن ساخته نشده و در آن کارگر نیست بکار گیرد چون رهگذر آن را نمیداند.

در این داستان هم همیگونه است. شما و دوستان تان هیچ کدام هوش نکردید
که یک کژی فرنود در همچه زمینه ای، از بیراه بودن irrelevance پاسخ در
نگرش به گزاره و سخن گفته شده میاید. ولی آیا همه ی گزاره ها و سخن ها
ناوابسته به گوینده ی ان هستند؟ نه. ما دو کاتگوری کلان از سخن و میدان
خاکستری میان آنهارا داریم :
١- سخن وابسته به سخنگو
٢- سخن ناوابسته به سخنگو
نمونه میاورم که دوستان هوش کنند:
١- حسن : "من هوادار نگهداشت زیستبوم هستم"
٢- حسین : "نگهداشت زیستبوم به پاکیزگی هوا می افزاید."
در اینجا اگر بخواهیم سخن نخست را ارزیابی کنیم، ناچار باید به خود حسن
بپردازیم و اگر فیلمی نشان بدهیم که حسن دیروز در پارک، آشغال ریخته،
کسی نمیتواند به ما خورده بگیرد که شما کژفرنود تازش به گوینده را انجام
داده اید. برای همین این کار به فراوانی در دادگاه ها انجام میشود، چرا که
در آنها، ارزش و باورپذیری یک گواهی، پـُرگاه، تنها و تنها به باورپذیری خود گواه
وابسته است. برای نمونه گواه میگوید: من آنشب ساعت ده، حسن را دیدم
که خشمگین از خانه ی حسین ( که کشته شده) بیرون میرفت. در اینجا
دادیار حسن ( متهم), میتواند بگوید که : "ولی عینک ساز شما میگوید
که چشم شما شبها خوب نمیبیند". و این "پرداختن به گوینده" در دادگاه
پذیرفته شده و یک کژفرنود بشمار نمیرود، چرا که، همچنان که گفتیم،
سخن گوینده، خودش در پیوند با خود تنِ گوینده بوده است. پس پاسخ این
سخن، چون خود سخن داری راهی به گوینده است (relevant)، بیراه نیست.

ولی اگر بخواهیم سخن دوم را ارزیابی کنیم، چون در آن، به گوینده پیوند و
وابستگی یافت نمیشود، نمیتوانیم با نشان دادن فیلم آشغال سازی حسین،
سخن او را بی ارزش کنیم و اینجا دچار کژفرنود شده ایم و سخن او هم
از این کار ما کاستی بر نمی دارد و در هر دادگاه هم ، دادور (قاضی) دستور
زدودن آنرا از گزارش دادگاه میدهد، به گناه بیراهی (" وارد نبودن" irrelevance)

اکنون اگر همین پرونده ی این جستار را بنگریم ی بینیم که گزاره ی
سرمایه دار : "استالین جنایتکار بود"
دارای چند لایه از چم بوده و چند آگهی را به شنوندگان میرساند:
١- استالین آدم بدی بود-> ٢- من استالین را مینکوهم ->
۳- من جنایت را بد میدانم -> ۴- من بهتر از استالین هستم
در اینجا میبینیم که کاتگوری دوم آگهی هایی که از این سخن به خوانندگان
و شنوندگان میرسد، خودبخود در پیوند با گوینده ی آن و داو او در باره ی
کاراکتر و منش خودش است، گرچه با زیرکی نیز همه ی این لایه های سخن
در یک گزاره پنهان شده باشند . پس اگر ما این جا بخواهیم که گزاره های
بخش دوم را بررسیم، ناچار باید به خود گوینده نیز بپردایم و اینجا دیگر
نمیشود کار ما را کژفرنود دانست.

کار ما هم درست همین پاسخ به این لایه از سخنان بود که وابستگی
یکراست با گوینده و داو برتری فرامنشی،و بهتری او دارند و سخن ما از
انیرو، تنها آن بخش دوم را پوچ میسازد و همچنان که گفتیم، پیوندی با
ارزیابی بخش نخست ، که آیا استالین جنایتکار بود یا نه، ندارد !


پس میبینیم که همواره و در همه ی رهگذر ها، اینگونه نیست که پرداختن
به سخنگو یک کژفرنود و کاری ناروا باشد، ولی همچنانکه گفتیم، چون دوستان
شوربختانه تنها فورمول را ازبر کرده اند و گوهره پیدایش آنرا درنیندیشیده، و
در نیافته اند، همه چیز را یک کاسه میکنند. که بازهم همین یکی از بدترین
گرفتاری های ما جهان سومی هاست که پنداره ای را خودمان نمیسازیم ، و
دست دوم از سازندگان ان دریافت نموده و از اینرو، چم‌نایافته بکار میبندیم.



پارسیگر

خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
پاسخ

Dariush نوشته: تفاوتی ست میتن طرفداری از کاپیتالیسم و طرفداری از کاپیتالیستها. من در ازای طرفذاری خویش از اتییسم باید درمورد ایده های ان پاسخگو باشم نهایتا نه در برابر کرده ها ی اتییستها.
بخش دوم خورده گیری شما، گرچه پیوندی به این جستار ندارد ولی پاسخ درخور میگیرد:
اگر ما نشان دهیم که کژی یا نیکی کارهای هواداران یک گرایش و یک جهان بینی ، از
خود اموزه های ان بر میخیزد، کارمان درست است. برای نمونه من در نگرستیزی در
باره ی کمونیسم و فرامنش، نشان داده ام که یورش به ملت های دیگر، برای چپاول
بنمایه ها و نیروی کار انها، از سازوکار درونی سرمایه داری که نیازمند نیروی کار
و ماده های خام و کانی های ارزان است که بتواند همپیشی " بازار ازاد " را برتابد،
بر میخیزد و هرچه پاریس هیلتون زنی نانازی و بی ازار هم باشد، ناچار از این راه
پولدار شده و از این تبهکاری زندگی زالویی میکند. یا برای نمونه، نشان میدهیم
که آموزه های اسلام هستند که مسلمان را به سوی تروریسم میکشانند و نه انیکه
تروریست ها اسلام را بدنام کرده باشند. پس در اینجا هم سخن شما بیراه بود.



پارسیگر

خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
پاسخ

Dariush نوشته: انچه شما از نکوهش اما و سزاوار نبودن سرزنش کسیکه روسیاهتر است میگویید کاملا بیربط است به دلایل مختلف اما یک دلیل این است کهما سنجه ای دقیق برای مقایسه میزان و کیفیت تبهکاری دو طرف نداریم.
برای سنجیدن، نباید بیگمان سنجه ای بسیار باریک بین داشته باشیم، همچه
چیزی در جهان نشدنی است و هر ترازو و سنجه ای دارای یک تراز ریزسنجی
میباشد. اگر به گفته ی شما گوش کنیم، هرگونه سنجشی در بیخ نارواست.
برای همین ب.ن.در کارخانه ها یک بخش سنجش هوداد است که مـُهر
روادید quality pass را به کالا میزند، اگر هوداد آن در بازه ای از رواداشت
( tolerance ) باشد، شما هم اگر بالاتر از نمره ی ١۰ بگیرید، به شما
دیپلم میدهند و اگر ۵١% رای هارا بیاورید یا ۹۰% رای هارا بیاورید ،
پرزیدنت میشوید. پس ما در اینجا هم یک سنجه طبیعی* داریم که در
همان common sense ( که دوستانتان فرنودین بودن انرا باور ندارند!)
هر زمانه و پرادایم های هنباز آن نهان است و برای همین هم میتوان
برای نمونه آبراهام لینکلن را بهمنش تر از جفرسون دیویس (پرزیدنت
جنوبی ها و برده داران) دانست. اوباما را فرامنشیک تر از جورج بوش ...



*
مهاد فرازیست بهینه ی ژن

پارسیگر

خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
پاسخ

Mehrbod نوشته: چرا دخترها باید آزادانه و با هر ابزاری (از رُژ لب و پودر کرم و سایه چشم و ... آغازیده تا بوتاکس و ...) تا برسیم به کاردپزشکی‌هایِ فراوان (لیپوساکشن, بینی, شکم, گونه, ...) خودشان را زیباتر از آنچه هستند, بنمایانند, ولی پسرها ب.ن. نباید خودشان را پولدارتر از آنچه هستند, بنمایانند؟
Mehrbod نوشته: پس نگرش من اینجا سراسر بجاست, که پسرهایی که گول شما را میخورند کودن و کم‌هوش هستند, اگرنه کسیکه یک ارزن خرد در سرش دارد همچو بازی‌ِ ناجوانمردانه‌ای را جوانمردانه نمی‌بازد (= باختن, بازی کردن —> plays [and in our case, loses]).
Mehrbod نوشته: سپس اینکه ما نگفتیم یکی رُژ لب بزند, یکی خودش را تا جاییکه میتوانست پولدارتر و باهوشتر و ... جابزند, گفتیم همان اندازه که اینوری‌ها می‌دروغند و می‌فریبند, آنوری‌ها هم سزامندیِ دروغیدن و فریفتن دارند.
برای چرخش سفسطه یابی از بحث های سیاسی به جنسیتی،مخصوصا اینکه امیر عزیز هم حضور دارند:))
Moral equivalence - RationalWiki نیست؟!
نمونه: Drawing a moral equivalence between 9/11 and U.S. policy in the Middle East, thereby attempting to justify or excuse the 9/11 attacks
سزای سیاست آمریکا در خاورمیانه، حملات یازده سپتامبر بود.
Smoking cigarettes is nothing short of suicide
the smoker is willingly killing himself
سیگار کشیدن دست کمی از خودکشی نداره.
Yes, I used illegal money to fund my campaign … but so did my opponent
من و رقیبم جفتمون از پول های غیر قانونی استفاده کردیم.

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پاسخ

مزدك بامداد نوشته: ر این داستان هم همیگونه است. شما و دوستان تان هیچ کدام هوش نکردید
که یک کژی فرنود[٣] در همچه زمینه ای، از بیراه بودن irrelevance پاسخ در
نگرش به گزاره و سخن گفته شده میاید. ولی آیا همه ی گزاره ها و سخن ها
ناوابسته به گوینده ی ان هستند؟ نه. ما دو کاتگوری کلان از سخن و میدان

سرکار امیر این بخش را از همان آغاز خوشبختانه هوشید, ولی گیر ایشان
این بود که اگر هرکس بخواهد دیگری را به اینکه شما خود ات
بدتری بایرازد گفتگویی نمیتواند پیش بیاید, که این همچنان گیر نادرستی‌ست و باید
اینجا پرسید مگر ب.سرمایه‌دارها چیزی جز اینکه "استالین جنایتکار
بود, استالین جنایتکار بود" ندارند بگویند که اگر نگفتند دیگر گفتگویی رخ نخواهد داد؟

در دست دیگر, ما که اینجا به ایشان زور نکرده‌ایم, همین را هم میتوانند بگویند و پاسخ
"شما خود اتان سدها بار تبهکارترید" بگیرند, ولی دیگر نمیتوانند بنالند که "سفسته‌یِ تو همچنین" اینجا رخ‌داد.


پارسیگر

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ

undead_knight نوشته: برای چرخش سفسطه یابی از بحث های سیاسی به جنسیتی،مخصوصا اینکه امیر عزیز هم حضور دارند:))
Moral equivalence - RationalWiki نیست؟!
نمونه: Drawing a moral equivalence between 9/11 and U.S. policy in the Middle East, thereby attempting to justify or excuse the 9/11 attacks
سزای سیاست آمریکا در خاورمیانه، حملات یازده سپتامبر بود.
Smoking cigarettes is nothing short of suicide
the smoker is willingly killing himself
سیگار کشیدن دست کمی از خودکشی نداره.
Yes, I used illegal money to fund my campaign … but so did my opponent
من و رقیبم جفتمون از پول های غیر قانونی استفاده کردیم.

اینها چه پیوندی به سخن ما داشتند؟

روشنه ) که تنها یک کودن در برابر دروغگویی بیشرمانه‌یِ دیگران راستگو میماند
و براستی دیگر تا این اندازه باید دریافت کنید که اگر کسی نیمه‌شب با مشت
زد توی دهان شما و خفت تان کرد, اخلاقی‌ست که شما هم با مشت بزنید توی دهان او و خود اتان را برهانید.

هر چند بسته به فرنودسار شما (شاید هم چون یک نوشتاری در RationalWiki آمده) باید مانند
گوسپند آنجا ایستاد و کتک خورد و خفت شد, چون اگر کسی کار بدی میکرد ما نباید در پاسخ کار "بدی" بکنیم.

پس میبینیم هتّا در این نمونه‌یِ کژرفته و بی پیوند به پرسمان هم "کژفرنود تو همچنین" رخ‌نداده بود.


پارسیگر

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ

Mehrbod نوشته: سرکار امیر این بخش را از همان آغاز خوشبختانه هوشید, ولی گیر ایشان
این بود که اگر هرکس بخواهد دیگری را به اینکه شما خود ات
بدتری بایرازد گفتگویی نمیتواند پیش بیاید, که این همچنان گیر نادرستی‌ست و باید
اینجا پرسید مگر ب.سرمایه‌دارها چیزی جز اینکه "استالین جنایتکار
بود, استالین جنایتکار بود" ندارند بگویند که اگر نگفتند دیگر گفتگویی رخ نخواهد داد؟

در دست دیگر, ما که اینجا به ایشان زور نکرده‌ایم, همین را هم میتوانند بگویند و پاسخ
"شما خود اتان سدها بار تبهکارترید" بگیرند, ولی دیگر نمیتوانند بنالند که "سفسته‌یِ تو همچنین" اینجا رخ‌داد.


پارسیگر

مهربد جان،

دلیل اصلی من برای مخالفت با روش کنونی شما و مزدک آنست که کاربران طرفدار سرمایه‌داری را، که تک‌تکشان با تئوری چپ نا-آشنا هستند و پیداست هیچکدام، شاید حتی یک صفحه از آثار مارکس، انگلس، باکونین، پرودون، لنین، کائوتسکی، تروتسکی، آلتوسر، گرامشی و ...که گنجینه‌ی غنی از اندیشه‌های بدیع، انتقادات طوفنده، ابزارآلات خارق‌العاده و در یک کلام متن انقلاب است را نخوانده‌اند. کل تجربه‌ و شناخت آنها از نظریه‌های چپ تجربه‌ی تاریخی آنست، پس بله به نوعی تنها چیزی که آنها برای گفتن دارند، «استالین بد بود» است، نه به این خاطر که تنها انتقاد وارد به چپ بد بودن استالین است، به این خاطر که ما چنان مهجور و بی‌موضوعیت و حاشیه‌نشین شده‌ایم که کسی دیگر برای مطالعه و ایرادیابی متون ما به خود زحمتی نمی‌دهد. و مقصر این وضع ما هستیم، نه آنها!

یکی از عوارض کنش انقلابی، اینست که در آن هرکس با ما نیست بر ماست و طرفدار سرمایه‌داری یا احمق است یا نوکر. خود مارکس هرگز، حتی یک بار، هیچ انتقادی به کار خود را نپذیرفت و منتقدان او همگی سرسپرده و نماینده‌ی طبقه‌ای ارتجاعی(دشنام محبوب او «خرده بورژوا» بود)بودند که با قصد و غرض آشکار و پنهان برای تخریب کنش انقلابی توده‌ها و نوکری طبقات حاکم وارد میدان شده‌اند و تنها شایسه‌ی تحقیر و تمسخر هستند. خواننده‌ی اثار مارکس حتی به یک مورد، بله، یک مورد، بر نمی‌خورد که در آن مارکس انتقادی را پذیرفته باشد یا حتی به عنوان نکته‌ای معتبر اما غلط با آن برخورد کرده باشد. همیشه عوام‌فریبی‌، جهل، حماقت، سرسپردگی و نوکری باعث طرح آن انتقاد بوده.

این وضع تا امروز میان تمام فرزندان فکری او از هر جناحی وجود دارد و مایه‌ی هرچه بیگانه‌تر شدن ایشان از جامعه‌ی روادار لیبرالی می‌شود(بله حتی ما آنارشیستها)، و چنان شدید است که ما حتی یکدیگر را به عنوان عنصر انقلابی به رسمیت نمی‌شناسیم و ما به مارکسیست می‌گوییم فاشیستِ چپ‌نما و مارکسیست به ما می‌گوید خرده‌بورژوای خودفریب.
دلیل آن احتمالا هزینه‌ی بسیار گزاف شخصی‌ست که مارکسیست جماعت برای عقاید خود می‌پردازد، زمانی که بابت عقایدتان نفی بلد شده‌اید، زندانی شده‌اید، کشته شده‌اید، شکنجه شده‌اید و یا به زندگی در فقر و تنگدستی محکوم شده‌اید آن عقاید چیزی فراتر از باورهای صرف می‌شوند، سوژه‌ی لیبرال به همین دلیل در نظر مارکسیستها «مبتذل» است زیرا عقاید او بینابین و خلقش نسبی‌گرا و زندگی او از افکار او منفک و منفصل است. یک فاصله‌ای میان او و عقایدش هست، لیبرال جماعت هیچگاه به باور خود زیادی نزدیک نمی‌شود مبادا دستش بسوزد، و کسی که باورهای خود را زیادی جدی می‌گرد(مثل افراطگرای مسلمان یا یهودی ارتدکس، مارکسیست و ...)جانوری بیگانه است که نه به دلیل اشتباه بودن عقایدش، بدلیل نوع برخورد با آنها و سطح پایبندی به ایشان باید تخطئه بشود.

شما از این بکارت فکری، از این، «فرصت»، به جای آموختن عقاید مترقی و نشر تئوری سترگ انقلابی برای کاربران انجمن، به جای دور زدن تمام آن دیوها و شیاطین «مارکسیست» قرن بیستم با نشان دادن تضاد و تمایز میان آنچه کردند و آنچه می‌باید می‌کردند و آنچه می‌خواهید بکنید، سطح بحث را با جنگ روانی و «نوکر پاریس هیلتون» و «بیخود است» و «هوش نکردید» و ... در چنان مرحله‌ی نازلی نگاه داشته‌اید که مایه‌ی رقت و چندش آدم می‌شود.


بیشتر طرفداران نظام کاپیتالیسم نه مزدوران استخدامی یا نوکران بی‌مواجب نظام سلطه، و نه انگل‌های بی‌مغز و از خود بی‌گانه‌، که انسانهایی بسیار باهوش و آزادی‌خواه هستند که تنها از سر اقتضائات شرایط اجتماعی، زندگی شخصی و یا نبود/کمبود تئوری و آلترناتیو عینی کاپیتالیست شده‌اند/مانده‌اند. برخورد با ایشان به مثابه‌ی مهره‌های سرسپرده‌ی بازی دیگران تنها به باقی ماندن آنها در موضع کنونی‌شان و چه بسی حتی محکم‌تر به آن چسبیدن خواهد انجامید. هدف ما از بحث درباره‌ی این موضوعات اگر به زانو درآوردن خصم به هر قیمتی باشد، سرنوشتی بهتر از همین حاشیه‌نشینی و تبدیل شدن به تماشاگر رقابت سیاسی میان راست افراطی و راست میانه‌رو نخواهیم داشت.

«وظیفه»ی ماست که به عنوان سوی مدعی ِ خودآگاهی از حمله‌ی شخصی یا چیزی که می‌تواند به حمله‌ی شخصی تبدیل بشود و به جدل بیانجامد پرهیز بکنیم و به جای آن در این وانفسای سکوت، تئوری را تشریح بکنیم و انتقاد را پاسخ بدهیم و اشتباه را بپذیریم، آگاهی طبقاتی برای شما رسالت و وظیفه‌ای به همراه می‌آورد که تلاش برای آشناتر کردن دیگران با جایگاهی که در آن قرار دارند بخشی از آنست.. و خودمانی، کسی که این سوی انقلاب اختلاف نظر را با چنین خشونتی پاسخ می‌دهد، بدبینی لیبرال جماعت برای سرنوشت خود پس از انقلاب را توجیه‌پذیر می‌کند، چراکه انقلابی پس از یافتن نمود عینی برای عقاید خود در جهان واقعی تنها متعصب‌تر و افراطی‌تر خواهد شد.

اتخاذ این روش کنونی از سوی شما آدم را وسوسه می‌کند که بگوید جناح چپ این گفتگو شاید حتی مایل است که پرسشها و چالشهای دشوارتر و پیچیده‌تر را نادیده بگیرد و به جای آن به انتقادی در حد «مارکس چرا خودش انقلاب نکرد اگه راست می‌گفت» پاسخ بدهد و سطح بحث را در این اندازه نگاه بدارد که «پس چرا مائو آدم کشت». پس من در این گفتگو «وکیل‌مدافع شیطان» باقی می‌مانم و تلاش می‌کنم که با طرح چالشها و دشواری‌های هوشمندانه‌تر و بنیادی‌تر، سطح گفتگو را به جایی برسانم که بتوانیم به راستی پیرامون مسائلی مهم و کلیدی و آموزنده صحبت بکنیم، نه «کمونیست تریاکی» و «نوکر پاریس هیلتون»!

زنده باد زندگی!
پاسخ

نقل قول:بروجردی : مسأله سران فتنه جزو مسائل داخلی ما است و ربطی به آمریکا ندارد

رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس در گفتگو با «نسیم» گفت: مسأله سران فتنه جزو مسائل داخلی ایران است و ربطی به آمریکا ندارد، دخالت آمریکا در این قضیه برای آن دو نفر هم هزینه دارد. آمریکا به فکر وضعیت اسف‌بار زندان‌های خود باشد.

علاء‌الدین بروجردی افزود: تصمیم‌گیری برای سران فتنه بر اساس قانون جمهوری اسلامی ایران انجام خواهد شد. وی خاطرنشان کرد: آمریکایی‌ها به جای دخالت در مسائل داخلی ایران به فکر زندان‌های تاسف بار خود باشند که بیشترین میزان زندانیان در جهان را به نسبت جمعیتش در خود جای داده است.
* روزنامه آسمان روی پیشخوان مطبوعات قرار گرفت * بروجردی : مسأله سران فتنه جزو مسائل داخلی ما است و ربطی به آمریکا ندارد

[COLOR="royalblue"]
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
[/COLOR]
خردگرایی و ایمان ستیزی
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 21 مهمان