02-12-2014, 01:11 PM
[h=2]انواع اسم[/h] [h=3]اتباع[/h] اتباع، واژهای بیمعنی یا بدون معنای مشخص است که به دنبال اسم یا صفت میآید و برای تأکید و گسترش معنی آن اسم یا صفت یا بیان نوعی مفهوم به کار میرود. همانند «خرده مرده»، «کتاب متاب»، «اخم و تخم» گاهی هم واژه ثانویه بی معنی نیست، مثل: «حشر و نشر» و «شایسته و بایسته» و نظایر آن.
[h=3]اسم آلت[/h] اسمی که به وسایل و لوازم کار اشاره میکند، برخلاف زبان عربی بعضی اوقات که اسم آلت وزن خاصی دارد، در زبان فارسی اسم آلت معمولاً جامد است.
[h=3]اسم صوت[/h] اسم صوت، اسمی مرکب است که غالباً از طبیعت گرفته میشود و نشانگر اصوات مختلف است، مانند «قاه قاه»، «چلپ و چلوپ»
[h=3]اسم مصغر[/h] اسمی که خردی و کوچکی را در مقابل نوع برزگتر نشان دهد، اسم مصغر نامیده میشود. مانند «باغچه» به معنای باغ کوچک. اسمهای مصغر معمولاً پسوند «چه» یا «َک» دارند و برای بعضی از اسمهای مصغر نیز پسوند «و»استفاده میشود، مانند «یارو». در لهجههای مختلف نیز برای تصغیر و یا تعریف از «ِه» استفاده میشود، مانند «پسره»
[h=3]مصدر[/h] اسمی است که معنای فعل را میرساند و از بن ماضی + َن تشکیل شدهاست.
[h=3]اسم مصدر[/h] اسمی که علاوه بر مصدر میتواند معنی مصدر را برساند: آموزش: آموختن
انواع اسم مصدر: بن مضارع +ش مانند:نگار+ش=نگارش بن مضارع+شت مانند: خور+شت=خورشت
تلاش برای برگرداندن از چرت و پرت به پارسی... امیدوارم دوستان پیشنهادهای بهتری بدهند
[h=2]گونه های نام[/h] [h=3]وابسته بیچم[/h] وابسته بیچم, واژه ای بی چم یا بی چم ویژه است که به دنبال نام یا زاب میآید و برای پافشاری و گسترش چم آن نام یا زاب یا بیان گونه ای پنداشت به کار میرود. همانند «خرده مرده»، «کتاب متاب»، «اخم و تخم» گاهی هم واژه دومی بی چم نیست، مانند: «حشر و نشر» و «شایسته و بایسته» و مانند آن.
[h=3]نام افزار[/h] نامی که به افزار کار اشاره میکند، وارانه زبان تازیک گاهی که نام افزار وزن یا فرم ویژه ای دارد، در زبان پارسی انام افزار پرگاه بی فرم است.
[h=3]نام سدا[/h] نام سدا ، نام چندگانه است که پرگاه از سرشت(طبیعت؟) و چیزها در پیرامون ما گرفته میشود و نشانگر سداهای گوناگون است، مانند «قاه قاه»، «چلپ و چلوپ»
''بیب بیب'' ماشین!
[h=3]پسوند کوچک کننده[/h] نامی که خردی و کوچکی را در برابر گونه برزگتر نشان دهد، پسوند کوچک کننده نامیده میشود. مانند «باغچه» به چم باغ کوچک. پسوندهای کوچک کنده پرگاه پسوند «چه» یا «َک» دارند و برای برخی از این پسوندها نیز پسوند «و»استفاده میشود، مانند «یارو». در گویش های گوناگون نیز برای نشان دادن شناس بودن یا ریشخند از «ِه» کارگرفته میشود، مانند «پسره»
[h=3]مصدر ( چون این بخش نادرست یا برای من کژ است برنمیگردانم) مصدر نمیدانم چیست[/h] اسمی است که معنای فعل را میرساند و از بن ماضی + َن تشکیل شدهاست.
[h=3]اسم مصدر[/h] اسمی که علاوه بر مصدر میتواند معنی مصدر را برساند: آموزش: آموختن
انواع اسم مصدر: بن مضارع +ش مانند:نگار+ش=نگارش بن مضارع
پارسیگر
[h=3]اسم آلت[/h] اسمی که به وسایل و لوازم کار اشاره میکند، برخلاف زبان عربی بعضی اوقات که اسم آلت وزن خاصی دارد، در زبان فارسی اسم آلت معمولاً جامد است.
[h=3]اسم صوت[/h] اسم صوت، اسمی مرکب است که غالباً از طبیعت گرفته میشود و نشانگر اصوات مختلف است، مانند «قاه قاه»، «چلپ و چلوپ»
[h=3]اسم مصغر[/h] اسمی که خردی و کوچکی را در مقابل نوع برزگتر نشان دهد، اسم مصغر نامیده میشود. مانند «باغچه» به معنای باغ کوچک. اسمهای مصغر معمولاً پسوند «چه» یا «َک» دارند و برای بعضی از اسمهای مصغر نیز پسوند «و»استفاده میشود، مانند «یارو». در لهجههای مختلف نیز برای تصغیر و یا تعریف از «ِه» استفاده میشود، مانند «پسره»
[h=3]مصدر[/h] اسمی است که معنای فعل را میرساند و از بن ماضی + َن تشکیل شدهاست.
[h=3]اسم مصدر[/h] اسمی که علاوه بر مصدر میتواند معنی مصدر را برساند: آموزش: آموختن
انواع اسم مصدر: بن مضارع +ش مانند:نگار+ش=نگارش بن مضارع+شت مانند: خور+شت=خورشت
تلاش برای برگرداندن از چرت و پرت به پارسی... امیدوارم دوستان پیشنهادهای بهتری بدهند
[h=2]گونه های نام[/h] [h=3]وابسته بیچم[/h] وابسته بیچم, واژه ای بی چم یا بی چم ویژه است که به دنبال نام یا زاب میآید و برای پافشاری و گسترش چم آن نام یا زاب یا بیان گونه ای پنداشت به کار میرود. همانند «خرده مرده»، «کتاب متاب»، «اخم و تخم» گاهی هم واژه دومی بی چم نیست، مانند: «حشر و نشر» و «شایسته و بایسته» و مانند آن.
[h=3]نام افزار[/h] نامی که به افزار کار اشاره میکند، وارانه زبان تازیک گاهی که نام افزار وزن یا فرم ویژه ای دارد، در زبان پارسی انام افزار پرگاه بی فرم است.
[h=3]نام سدا[/h] نام سدا ، نام چندگانه است که پرگاه از سرشت(طبیعت؟) و چیزها در پیرامون ما گرفته میشود و نشانگر سداهای گوناگون است، مانند «قاه قاه»، «چلپ و چلوپ»
''بیب بیب'' ماشین!
[h=3]پسوند کوچک کننده[/h] نامی که خردی و کوچکی را در برابر گونه برزگتر نشان دهد، پسوند کوچک کننده نامیده میشود. مانند «باغچه» به چم باغ کوچک. پسوندهای کوچک کنده پرگاه پسوند «چه» یا «َک» دارند و برای برخی از این پسوندها نیز پسوند «و»استفاده میشود، مانند «یارو». در گویش های گوناگون نیز برای نشان دادن شناس بودن یا ریشخند از «ِه» کارگرفته میشود، مانند «پسره»
[h=3]مصدر ( چون این بخش نادرست یا برای من کژ است برنمیگردانم) مصدر نمیدانم چیست[/h] اسمی است که معنای فعل را میرساند و از بن ماضی + َن تشکیل شدهاست.
[h=3]اسم مصدر[/h] اسمی که علاوه بر مصدر میتواند معنی مصدر را برساند: آموزش: آموختن
انواع اسم مصدر: بن مضارع +ش مانند:نگار+ش=نگارش بن مضارع
پارسیگر
زمانی که مردم نادان برای اُستوانش خدایانشان همدیگر را تکه پاره می کردند من با چهار سیم و یک تکه چوب اوای خدا را روی کاغذ می نگاشتم!
انتونیو ویوالدی
انتونیو ویوالدی