sara نوشته: 3 همچنانکه جعفر برمکی و این طبقه وزیری کردند به روزگار هارونالرشید، و عاقبتِ کار ایشان همان بود که از آنِ این وزیر آمد. و چاکران و بندگان را زبان نگاه باید داشت با خداوندان، که مُحال است روباهان را با شیران چخیدن. و بوسهل، با جاه و نعمت و مردمش، در جنب امیر حسنک یک قطره آب بود از رودی ـ فضل جای دیگر نشیندـ اما چون تعدّیها رفت از وی ـ که پیش از این در تاریخ بیاوردهام، یکی آن بود که عبدوس را گفت:«امیرت را بگوی که من آنچه کنم به فرمان خداوند خود میکنم، اگر وقتی تخت مُلک به تو رسد حسنک را بر دار باید کرد.» ـ لاجرم چون سلطان پادشاه شد، این مرد بر مرکب چوبین نشست. و بوسهل و غیر بوسهل در این کیسنتد، که حسنک عاقبتِ تهور و تهدّی خود کشید. و پادشاه به هیچ حال بر سه چیز اغضا نکند: الَخلَلُ فیالمُلکِ و افشاءُ السِّرِّ و التَعَّرُّضُ لِلعِرضِ و نَعوذَ باللهِ منَالخِذلانِ.
همچنانکه جعفر برمکی و این
دسته وزیری کردند به روزگار هارونالرشید، و
سرانجام کار ایشان همان بود که از آنِ این وزیر آمد. و چاکران و بندگان را زبان نگاه باید داشت با خداوندان، که
نابجا است روباهان را با شیران چخیدن. و بوسهل، با جاه و
دارایی و مردمش، در
نزد امیر حسنک یک
چکه آب بود از رودی ـ فضل جای دیگر نشیندـ اما چون
گستاخی ها رفت از وی ـ که پیش از این در تاریخ بیاوردهام، یکی آن بود که عبدوس را گفت:«
سرورت را بگوی که من آنچه کنم به فرمان خداوند خود میکنم، اگر
هنگامی تخت کشور به تو رسد حسنک را بر دار باید کرد.» ـ
ناگزیر چون "سلطان" پادشاه شد، این مرد بر
اسب چوبین نشست. و بوسهل و
جـُـز بوسهل در این کیسنتد، که حسنک
پیامد دلاوری و چالش خواهی خود کشید. و پادشاه به هیچ
روی بر سه چیز چشم
پوشی نکند:
کاستی و
کارشکنی در کشورداری و آشکارستن راز و آبروریزی و پناه بر خدا (میبریم) از بدبختی و بی پناهی!.