دفترچه
برابر پارسی واژگان بیگانه - نسخه قابل چاپ

+- دفترچه (https://daftarche.com)
+-- انجمن: تالارهای ویژه (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AA%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D9%88%DB%8C%DA%98%D9%87)
+--- انجمن: ادبسار (https://daftarche.com/%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%A7%D8%AF%D8%A8%D8%B3%D8%A7%D8%B1)
+--- موضوع: برابر پارسی واژگان بیگانه (/%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B1-%D9%BE%D8%A7%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D9%88%D8%A7%DA%98%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%A8%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%D9%87)

صفحات 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30


برابر پارسی واژگان بیگانه - مزدك بامداد - 09-08-2013

واژه ی " فرزام " در پارسی
برابر "كامل و تمام" ( compltete - perfect / vollkommen) است.

نمونه های کاربردی
----------------------
این اثر هنوز كامل نشده= این كار هنوز فرزام نشده
او این نقاشی را امروز كامل كرد= او این نگاره را امروز فرزافت.
آیا میتوان به كمال حقیقی نائل شد؟= آیا می توان به فرازمش راستین دست یافت؟
تندیس های باستانی نشان میدهند که شهربانو نفرتیتی، در زیبایی فرزام بود.

[ATTACH=CONFIG]2363[/ATTACH]


برابر پارسی واژگان بیگانه - مزدك بامداد - 09-12-2013

ترک کردن = فروگذاشتن، رها کردن، ول کردن
نمونه از نیوِه ها ( اخبار):

[ATTACH=CONFIG]2375[/ATTACH]


برابر پارسی واژگان بیگانه - مزدك بامداد - 09-12-2013

شـُرب = نوشیدن، آشامیدن
شراب = می + نبیذ/[B]نبی[B]د[/B] [/B],(پارسی باستان نی پی ته)
(حاشیه ٔ برهان قاطع معین )...
مشروب ، به چم مشروبات الكلی= باده، نوشابه های الكلی
شرابخور = می گسار
مشروبخور = باده نوش
الكلی معتاد به مشروب = می باره- میخواره، می پرست
الكلیسم یا " شرب مدام" = میخوارگی
شرابخوری = می گساری

شربت = نوشیدنی، نوشابه
خوش مشرب = خوشخو، خوشرفتار، خوشروش


گل بهاری ! بت تتاری !
نبیذ داری، چرا نیاری ؟
نبید روشن، چو ابر بهمن،
به سوی گلشن، چرا نیاری ؟

رودکی

[ATTACH=CONFIG]2378[/ATTACH]


برابر پارسی واژگان بیگانه - مزدك بامداد - 09-13-2013

سلمانی = آرایشگر، پیرایشگر
در برخی جاها نوشته اند که چون گویا سلمان پارسی موهای محمد را میتراشیده،
به آرایشگر سلمانی گفته اند، که این نادرست است. خود عرب هم به آرایشگر
سلمانی نمیگوید. همچنین، بنمایه ی استواری برای انیکه کار سلمان موتراشی
محمد بوده در دست نیست. چنان که ما میدانیم او آدمی آشنا به فند هنداسگری
ارتشتاری بوده ( مهندسی ارتش)، میتوانسته خندق و منجنیق بسازد و آرایش
سپاهیان را میدانسته بگونه ایکه در جنگ بدر با آرایش ارتشتاری که در ایران یاد
گرفته بود، توانست گروهی اندک را به گروهی بیش تر، چیره سازد ولی از هنر
آرایشگری او گواهی استوار در دست نیست. (ارتشتاری = نظامی)
این واژه ی سلمانی هم بنگر میاید که ، واژه ی کهنی نیست و شاید از زمان
فرمانروایی صفویان این روا شده باشد و آنهم در میان شیعیان، و داستان آن
باید این باشد که شیعیان برای نشان دادن شیعه گری خود، موی سر خود
( و فرزندان پسر نوزاد خود) را میتراشیده اند، تا گرفتار قزلباش نشوند که
سنی ها را میکشتند و می ارزدند. چرا که حدیث ( بگفته مجلسی) میگوید
که علی پس از مرگ محمد گفت که هر کس که می خواهد با من بیعت کند،
سر خود را تراشیده و نزد من اید و تنها سه تن این کار را کردند که پرآوازه ترین
آنها، سلمان پارسی بوده. در گزارش ها هم آمده که شیعیان عراق، نخستین
بار موی فرزند خود را در کنار گور سلمان در شهر "سلمان پاک" میتراشند و
بدینگونه او را همانند سلمان (=سلمانی) میسازند و بدین گونه پیمان خود
را با علی میبندند .. پس زمانی که میگفتند " او را سلمانی کن" برابر این
بوده که همچون سلمان سر خود را ( از ته?) بتراشد تا شیعه ی علی شود.
و کم کم این واژه " مانند سلمان کردن" شده نام " کسی که موهارا میتراشد" !!

[ATTACH=CONFIG]2386[/ATTACH]



برابر پارسی واژگان بیگانه - sonixax - 09-13-2013

دوستان برای ضبط صوت چه معادلی هست ؟

چون صوت میشه آوا ، ضبط هم میشه بایگانی . بایگانی آوا به نظرم یک مقداری عجیب میاد .

دستگاه پخش و بایگانی آوا !!! به نظرم جور در نمیاد .


برابر پارسی واژگان بیگانه - مزدك بامداد - 09-13-2013

sonixax نوشته: وستان برای ضبط صوت چه معادلی هست
آوانگار
aavaanegaar
negaashtan = to draw and hold on something


برابر پارسی واژگان بیگانه - مزدك بامداد - 09-14-2013

پرسش: آیا واژه ی "ورود" پارسی است؟
پاسخ: شور بختانه چنین نیست، وارد، ورود، ورودیه و اینها همه تازی هستند.
پارسی اش میشود درون رفتن to go inside ، اندر آمدن to come inside ، اندریستن to enter ، اندر شدن ، اندری ( entry )

[ATTACH=CONFIG]2393[/ATTACH]

[ATTACH=CONFIG]2392[/ATTACH]


برابر پارسی واژگان بیگانه - sonixax - 09-14-2013

مزدك بامداد نوشته: پاسخ: شور بختانه چنین نیست، وارد، ورود، ورودیه و اینها همه تازی هستند.
پارسی اش میشود درون رفتن to go inside ، اندر آمدن to come inside ، اندریستن to enter ، اندر شدن ، اندری ( entry )

برام خیلی جالبه که زبانهای هندی/اروپایی که پارسی هم از آنهاست بسیار بسیار شبیه هم هستند .
یعنی اگر در ایران مردم پارسی سخن گفتن را درست بیاموزند احتمالن دشواری بسیار کمی در آموزش سایر زبانهای هندی/اروپایی خواهند داشت .


برابر پارسی واژگان بیگانه - Anarchy - 09-15-2013

دوستان و اساتید محترم ، برای "اعتماد به نفس" چه پیشنهادی میدید؟


برابر پارسی واژگان بیگانه - مزدك بامداد - 09-15-2013

Anarchy نوشته: دوستان و اساتید محترم ، برای "اعتماد به نفس" چه پیشنهادی میدید؟
نخست اینکه استاد واژه ی ناب و کهن پارسی است،
چندینه ی (plural) ان را نباید به شیوه ی تازی انجام داد،
پس یا باید گفت استادان، یا استادها. اساتید نشانگر
ناآگاهی ما از پارسی بودن این واژه و یا نشانگر کم مهری
ما به زبان پارسی است. بیشتر مردم گمان میکنند که
اگر بگویند "اساتید"، باسواد نمایان میشوند، ولی درست
وارون این است. همچنین است چندینه هایی مانند:
گزارشات! میادین! افاغنه! اکراد!،چرندیات، سبزیجات، کارخانجات، ...

--
محترم = ارجمند
اساتید محترم = استادان ارجمند (arjmand/arjomand)
--

دیگر اینکه اعتماد به نفس، میشود خودباروی
نفس = خود
صیانت نفس = خودتیماری
عزت نفس = خودگرام
نفس عمل = خود کـُنش
انفاسکم = خودتان
نفوس = خودها، مردم