03-28-2015, 07:48 PM
Russell نوشته: ولی فکر نمیکنی برای گروهی که «میهنپرستی»، یا بهتر بگم ادعای اونروخیر راسل گرامی. دو علت داره. یک اینکه این گروه، میهن پرستی رو مگه میخواد چکار؟ جز اینکه میخواد مثلن به بهبود شاخص های کمی و کیفی زندگی در اون میهن بپردازه؟ این هدف منافاتی با اون راه نداره. میهن پرستی و ملی گرایی و اینها یک حرف یا یک شعاره. اگر دخالت خارجی منجر به اون هدفگیری بشه دلیلی برای مخالفت باهاش وجود نداره. ضمن اینکه من فکر میکنم لفظ دخالت خارجی کمی منفی هست و این در واقع اشکال زبانی ماست. منظور ما از دخالت خارجی تاثیر نیروی غیر ملی باید باشه که در اینصورت میبینید بار منفی بحث کمتر میشه. این یک.
همهچیز خودش میدونه اینکارها بودار هست و مثل اسلامگرایی میمونه که
در واقع هیچ اعتقادی به اسلام نداره؟
دو اینکه دیدگاه من در مورد مسائل سیاسی با دیدگاه شما احتمالن متفاوته. میرفطروس در همان کتاب آسیب شناسی یک شکست، سیاست رو هنر تحقق ممکنات تعریف میکنه و برای سیاستمدار خردورز این ماموریت رو در نظر میگیره که از امکانات موجود بهترین بهره رو ببره. اگر استفاده از نیروی خارجی برای ممکن کردن اهداف وطن پرستانه گروهی که خودشون رو ملی گرا معرفی میکنند مثمر ثمر باشه، هیچ ایرادی بهش نیست و اتفاقن این با اصول و شعارهای اونها هم خوانی هم داره. چه بسا این قضیه در تاریخِ یکی از وطن پرست ترین رجال این کشور یعنی رضاشاه کبیر هم دیده شده. آنجا که رضاشاه در حدود سال های 1312-13 در جلسه دولت متن توافقنامه نفتی رو به آتش انداخت و برای رئیس شرکت نفت پیغام فرستاد که ما نمیتونیم بیش از این شاهد بردن ثروتمون باشیم، کسی فکرشو نمیکرد که یکی دو سال بعد خود او متن قرارداد 1933 رو که بهره برداری نفتی رو به مدت 30 سال برای طرف خارجی تمدید میکرد امضا کنه. ولی در اون موقع این ممکن ترین گزینه بود. 20 سال بعد مصدق با لجاجت و سرسختی و با نادیده گرفتن هنر تحقق ممکنات، سعی در برآوردن هدفی کرد که اصلن امکانش در اون سالها وجود نداشت و نتیجه این شد که مملکت ایران دو سال در رنج و سختی و نداری و هتا قحطی و گرسنگی سپری کرد و دولت با کمک های خارجی حقوق کارمندان و بدنه نظام رو میداد. به همین دلایل و دلایل مشابه هست که من به نظرم شباهت های بی نظیری بین دولت مصدق و ج.ا وجود داره و بین مصدق و احمدی نژاد. ج.ا هم تا امروز (که هنوز توافق حاصل نشده فعلن) لجاجت بی سابقه ای به خصوص در دوره احمدی در زمینه مسائل هسته ای به خرج داد که خارج از دایره امکانات بود و نتیجه رو میبینید که چه شد.
وانگهی رضاشاه مثلن در زمان فرماندهی قشون قزاق هم وقتی که از سمت قزوین به تهران لشکر کشید و با همکاری دستکم فکری (اگر نگوییم مالی و نظامی) سفارت انگلیس و عوامل اون کودتای اسفند 1299 رو باعث شد تا یکی از انگلیسی های اون دوره به نام سید ضیا الدین طباطبایی به نخست وزیری برسه، در واقع از فرصتی ممکن برای دست یافتن به اهداف استراتژیک خودش استفاده کرده بود. برای رضاشاه فرماندهی قشون قزاق جایگاه کمی بود که البته با شایستگی از سربازی صفر و بدون تحصیلات در روسیه به اون رسیده بود ولی باید به درجه بالاتری میرسید و این هدف رو در راه پیش رو دید. چند سال بعد در لشکر کشی به جنوب و به خصوص به خوزستان و مبارزه با شیخ خزعل که باج بگیر انگلیس بود هنر رو در برآوردن این امکان دید که دست انگلیس از کشور کوتاهتر بشه. این روند ادامه داشت تا زمانیکه قرارداد 1933 امضا شد و امتیازهایی بی نظیر به ایران داده شد که تا اون زمان رویا بود و در ادامه اون، با پر و بال دادن به مستشاران آلمانی و مهندسان آلمانی شاغل در ایران، در شرایطی که آلمان با انگلیس در حال جنگ بود، مقدمات خلع و تبعید خودش رو به دست همون انگلیسی تهیه کرد که به کمکش در تهران کودتا کرده بود.
بنابر این اینطور نتیجه میگیرم که امکان محقق کردن ممکنات در سیاست، استراتژی خوب و رو به پیشرفتیه که خردورزی و اقتصاددانی میخواد. برعکس نظر رادیکال ها و تندروان و انقلابیون، ایده آل گرایی در سیاست رو به بن بست میره. من در سال 88 رای ندادم ولی در همه تظاهرات ها تقریبن شرکت کردم. اصلن به خاطر همون رفتم دنبال هنرهای رزمی و دفاع تن به تن. خب من که رای نداده بودم و دلیلی برای دویدن در خیابان ها نداشتم. ولی اون لحظه یکی از ممکناتی که برای من آماده تحقق بود و سعی کردم ازش استفاده کنم.
[COLOR="royalblue"]
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
[/COLOR]جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
خردگرایی و ایمان ستیزی