01-11-2018, 12:57 PM
Ouroboros نوشته:جالبه.کینو : تعریفیکی از مفاهیم بسیار مهم بازی «کینو» است، که تعریف سادهی آن عبارت است از ارتباط جسمانی ِ غیرجنسی و جنسی در مراحل قبل از سکس، از آغاز مخزنی، تا قرارهای اول ِ منتهی به رختخواب. شما سر صحبت را با یک دختر در پارتی باز میکنید، دست بالا دو دقیقه میانهی گفتگو به آرامی، و بسیار زیرجلی و درحالی که ارتباط چشمی دائم با او برقرار کردهاید، خیلی آهسته آرنج او را لمس میکنید. عملی به همین سادگی میتواند میزان موفقیت شما را به نحوی شگفت انگیز دگرگون بکند. تماس جسمانی میان انسانها یکی از مهمترین ارکان اعتمادسازی روانی و تنشزدایی از رابطه است. سه چهار دقیقه بعد از این، و یکی دو دقیقه قبل از اقدام برای رد و بدل کردن شماره، اینبار کمی بالاتر، مثلا بازوی او را، برای مدتی بیشتر لمس میکنید. موفق خداحافظی، اگر کار خیلی خوب پیش رفته برای بوس کوچکی از لبان او جلو میروید، و اگر بجز آن یک بغل به ظاهر بیغل و غش از او میگیرید. در قرار اول بلافاصله ارتباط جسمانی را ادامه میدهید، به نحوی که تمام مدت باید به سمت تشدید میزان و خودمانی بودن این تماسها حرکت بکنید. یک بازیکن خوب در پایان قرار اول، در حال مالیدن و بوسیدن و لیسیدن دختر خواه بود.
تساعد کینو یکی از مهمترین اجزای بازی خوب است، اینکه بدانید چه لحظه، چه مقدار و به چه شکل با زن ارتباط جسمانی برقرار بکنید. سردرگمی، دستپاچگی و ناشیگری در این بخش از بازی به اندازهی سقوط در گهتستهای متوسطه خطرناک است زیرا زن بیآنکه بداند در خود احساس بسیار بدی نسبت به شما پیدا خواهد کرد. خودمانی بودن زود هنگام یا زیادی شما را در نظر او تبدیل به مردی بی «هیچ» پایبندی به حریم جنسی خودش میکند(۱)، خودمانی نشدن و زیاد عقبنگاه داشتن شما را تبدیل به بتای فمینیست ِ بزدلی که جایگاه خود در مقام یک موجود جنسی را از دست خواهد داد. به ترتیب اثر مخرب: کینوی بد(دست پا چلفتی بودن در هنگام تماس جسمی=مرد امگای بیتجربه) > کینوی کم(زیادی مراقب رفتار خود بودن= مرد بتای بزدل که «عواطف» زن برایش مهمتر از عواطف خودش است) > کینوی زیاد یا زود(دست به پستانهای او مالیدن در آغاز قرار اول مثلا=مرد بازیکن ِ بکندر رو که هیچ امیدی به پایبند کردن او نیست).
یک نمونهی بسیار خوب از کینوی مرد امگا پدیدهی «دست معلق» است!
[ATTACH=CONFIG]3474[/ATTACH]
مرد امگا به معنای واقعی کلمه نمیداند دست خود را کجای کمر دختر باید بگذارد، اینست که آنرا در هوا معلق نگه میدارد به امید دختر خود را در آن بدهد و کار را برای او آسان بکند. وضع بتاها به این وخامت نیست، مشکل آنها بیشتر در فقدان جرئت کافی برای انجام کار درست در موقع درست است، نه نادانی از اینکه چه باید کرد. اینست که بتای بسیار سطح بالا، در قرار اول حداکثر برای یک بوسهی خشک و خالی (بدون تف و زبان!) اقدام میکنند و در صورت گرفتن آن احساس پیروزی میکند، رقت انگیز! شما همواره اهداف خود را پیش ببرید و بازی خود را به چالش بکشید: برای سکس در همان قرار اول خیز بردارید، پس از آن برای سکس دهانی در قرارهای اول تلاش بکنید، پس از این از دختران در همان شب اول سکس مقعدی بطلبید .. اما دورترین راهها با همان اولین قدم شروع میشوند، و اولین گام برای فتح طریق مقدس و سفر روحانی به دبر زن همان دستان ِ به روی ساعد لحظهی آشناییست.
۱) بله زنان شیفتهی مردی هستند که به «ارزشها» و «معیارها» و «عواطف» و ... او بیاعتناست و چنان جایگاه رفیعی در جامعه دارد که میتواند از دست دادن او را ریسک بکند، اما چیزی هم هست به نام «افراط در بازی»، همهی زنان از لاشی تلقی شدن میهراسند و بعد از پیر شدن، شاید بزرگترین ترس ایشان باشد(با دلیل موجه، بجز مرد امگا کسی تعهد خود را به پای زن لاشی هدر نمیکند)، و از لاشی تلقی شدن در نظر شما بیزارند. پس هرگز طوری رفتار نکنید که انگار «او دلش میخواهد»، در فیلمهای مضحک هالیوودی اغلب دیدهاید که بتا یا امگایی که قصد تعرض یا تجاوز به زن را دارد به او میگوید «وانمود نکن، دلت میخواهد»، هرگز طوری کینو نکنید که گویی رفتار او باعث تشویق و تهییج شما شده، طوری رفتار بکنید که انگار این بیاعتنایی به قوانین طبیعت ذاتی شماست و اگر او میخواهد از حضور ثقیل و آلفای شما مفتخر بشود باید بند کرست را باز بکند، اگرنه همان دم میروید با دختر میز کناری که دارد چشمانش را در میآورد و لحظهای از خیره شدن به شما و لیسیدن لبهایش غافل نیست!
مرز احساس لاشی تلقی شدن در دختران متفاوت است، برای یکی تلاش من جهت چپاندن تخمهایم در دهانش آن لحظه که دارد کیرم را میلیسید پا را از مرز فراتر گذاشتن است، برای دیگری دستش را زودتر از آنچه باید گرفتن. آنرا بیابید و تا جایی که میتوانید از آن فاصله بگیرید.
من فکر میکنم بیشتر شبیه به همین مردان امگا باشم،همیشه از اونایی که واسه دخترا چرب زبونی و بد تر از اون واژن لیسی! میکردن بدم میومده و از نظرم دختری که با اینا بیرون میرفته یا دوست میشده یه احمق به تمام معنا بوده و اون مردی که واسه یه تیکه گوشت رو به پاچه خواری و زبون بازی واسه این دخترا میکرده یه موجود حقیر.
اما بیشتر از همه از اون مردایی حالم بهم میخورده که تو فانتزی هایی مثل خریدن گل برای پارتنر یا قربون صدقه رفتن برای اون یا بوس فرستادن پشت گوشی و.... بودن.
همونطور که گفتین مثل این مردای امگا همیشه دوست داشتم اون دختر مورد نظرم تصور از من یه مرد بسیار باهوش که همیشه سرش تو فلسفه و کانت و هایدگر و دکارته یا چند تا زبون خارجی بلده باشه تا یه جنتلمن که چمیدونم وقتی دختره سردشه براش کتشو تن اون بکنه.
ام فکر میکنم یه تفاوت بنیادی هم با این مردای امگا داشته باشم.اونم اینه که شما اشاره کردی این مردا سعی میکنن از نشون دادن هوش و سطح مطالعشون برای رسیدن به رابطه جنسی استفاده کنن.اما خود من این مسئله از جنبه دیگری مطرحه اونم اینه همیشه دوست داشتم برتر بودن هوش مردا رو نسبت به زنا ثابت کنم یا حداقل نشون بدم که خودم از اون دختر مورد نظر باهوش تر هستم و با بولد کردن این تو ذهن اون دختر یه جورایی برتری خودمو به رخش بکشم چه بسا هیچ وقت قصد داشتن رابطه عاطفی یا جنسی رو هم با اون دختر نداشته باشم اما همین که اینو بهش ثابت کنم خودش اگه بیشتر از رابطه جنسی لذت نداشته باشه کمتر هم نداره.