نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

آرشیو مطالب نقد اسلام eslam.nu
#1

درود
به تازگی چندی از برادران بی دینمان اقدام به تاسیس سایتی در خصوص نقد اسلام کرده اند
این سایت مطالبی ارزشمند دارد که بعضی از آن ها برای اولین بار در سطح اینترنت انتشار پیدا کرده و خاری جدی در چشم اسلامگرایان شده است از این رو تصمیم گرفتم مطالب این سایت رو در این جستار کپی کنم بلکه به نوعی یک آرشیو از مطالب شود و در صورتی که سایت از دسترس خارج شد مطالب ارزشمند از بین نرود....
ناگفته نماند یک بار دیگر هم در archive.org آرشیو میشود


توجه:جهت حفظ نظم جستار تحت هیچ شرایطی چیزی ارسال نکنید(اعم از انتقاد،نقد،فحاشی و...)

اگر قصد نقد مطلبی را دارید به سایت
نقد اسلام مراجعه نمایید و در قسمت دیدگاه آن مطلب نقد خود را ارسال نمایید.
پاسخ
#2

یكی از اولین شروط یك فرد برای اسلام اوردن ادای این عبارات است
أشهـد أن لا إله الا الله .. وأشهـد ان محمدا رسـول الله
كه ترجمه ان میشود:
” شهادت می دهم که هیچ خدایی بجز الله نیست.
” و شهادت میدهم که محمّد فرستاده الله است.
یكی از دروغ ها و مغالطات گفتاری آشکار در دین مبین اسلام همین عبارات معروف و آشنای بالاست.
باید توجه داشت که همین عمل شهادت دادن در فقه اسلام دارای شرایط خاصی است مثلا:
شخص شاهد باید وقوع أمر یا چیزی که بر آن شاهد گشته است را به چشم دیده باشد.
یا اینكه:
شهادت باید بر امری باشد اطمینان بر آن حاصل گشته است و در غیر اینصورت شهادت کذب و نادرست است.
البته موارد دیگری برای شاهد و نوع شهادت وجود دارد كه فعلا همین موارد را بررسی میكنیم.
خوب با توجه به تعریف شهادت و شاهد، ان شخص اسلام اورده از کجا به این حد از اطمینان دست یافته است که خدایی بجز الله وجود ندارد ؟
یا اینكه محمد اخرین فرستاده الله است؟
آیا برای رسیدن به نقطهء اطمینان نباید از شاهراه شك و ظن عبور كرد؟؟
تصور کنید بر روی نیمکتی نوشته شده است رنگی نشوید و این نوشتهء مزبور متعلق به چندین روز پیش تر باشد، آیا باز هم برای اطمینان خاطر انگشت اشارتی نباید بر آن کشید و بعد روی آن نشست؟؟
این شرط عقل در نزد عقلاست.
دیدید كه راه ورود در دین اسلام برای افراد بالغ در ابتدای کار، ادای شهادت است و شخص نو مسلمان با اختیار و یا به اجبار، اولین “دروغ” خود را با ادای این امر مرتکب خواهد گشت.
و جالبتر از این، اینجاست که به دلیل وجود حکم اعدام برای ارتداد(بازگشت یا خروج از اسلام) پس از انجام این عمل، دیگر راه خروجی برای بازگشت از این دروغ بزرگ بر زبان رانده شده، وجود ندارد!
ناگفته نماند که موارد مطرح شده در بالا شامل حال کودکان و خردسالان متولد از پدر و مادری مسلمان نمی شود و آنها بدون اینکه حتی آگاه باشند و بدانند و یا حقی برای انتخاب و تحقیق بعدی داشته باشند شهادتین در گوششان خوانده می شود و مهر مسلمان بودن بر پیشانی شان از بدو تولد تا لحظه مرگ زده شده است …
شرایط شهادت در قران نیز دارای تناقض است از طرفی دیدن حضوری یک امر و داشتن دلیل قاطع و اطمینان کامل را شرط گواهی دادن میکند اما از طرفی انتظار دارد بدون براورده شدن این شرایط فرد به اموری شهادت دهد که دلیل و اطمینان کافی بر آنها ندارد لطفا ببینید.
سوره زخرف آیه ۱۹ برای مشرکین نازل شد، آنها فکرمیکردند که فرشتگان مونث هستند و قران از این نظر مشرکین ناراحت میشود زیــرا آنها دلیلی نداشتند که فرشتگان مونث باشند و به همین خاطر به آنها میگوید:
• سوره زخرف آیه ۱۹
وَجَعَلُوا الْمَلَائِكَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثاً أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَیُسْأَلُونَ
ترجمه: ‏
آنان فرشتگان را كه بندگان خدای مهربانند ، مؤنّث بشمار می‌آورند ( و دختران خدا قلمداد می‌نمایند ! ) آیا ایشان به هنگام آفرینش فرشتگان حضور داشته‌اند و خِلقتشان را مشاهده نموده‌انداظهارنظر و گواهی ایشان ( بر این عقیده بی‌اساس ، در نامه‌های اعمالشان ) ثبت و ضبط می‌شود و ( در روز قیامت ، از سوی خدا ) بازخواست می‌گردند
این آیه معیارگواهی دادن به وجود پدیده ها را حضور و مشاهد مستقیم میداند و در صورت عدم حضور و عدم مشاهده یک پدیده نمیتوان در مورد آن گواهی داد و گواهی بدون مشاهده را نادرست میداند و حتی میگوید شما به خاطر عقیده بی دلیل و مدرک بارخواست میشوید
اما در جایی دیگر از کفار انتظار دارد بدون مشاهد کردن و حضور داشتن در پیدایش یک امر، به وجود آن معتقد باشند، مثلا:
سوره انبیاء آیه ۳۰
أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء كُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ﴿۳۰﴾
ترجمه:آیا كسانى كه كفر ورزیدند ندیده اند كه آسمانها و زمین هر دو به هم پیوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختیم و هر چیز زنده‏اى را از آب پدید آوردیم آیا [باز هم] ایمان نمى‏آورند (۳۰)
این آیه سوال میپرسد که “آیا ندیدید جهان را خلق کردیم”و پاسخ آن بسیار ساده است، نـــــــــــه کافران ندیدند…. و اگر چنانچه شما به این امر شهادت بدهید کاملا در تناقض با آیه ۱۹ سوره زخرف است
در آیه ۱۹ زخرف به مشرکان میگوید چون شما ندیده اید که فرشتگان را خلق کردم و در زمان خلق کردن آنها شما حضور نداشتید پس نمیتوانید بگوئید فرشتگان مونث هستند و به خاطر این شهادت شما بازخواست میشوید
با این حساب چون در لحظه خلقت اسمانها و زمین مشرکان حضور نداشتند و شاهد نبودند که آسمانها و زمین را خلق کرده نمیتوانند شهادت بدهند که خدا آسمانها و زمین را خلق کرده زیرا دراین صورت به دلیل عدم حضورشان و مشاهده نکردن آن مطابق آیه قبلی باید بازخواست شوند زیرا عقیده آنها بی دلیل و بی اساس است و این تناقضی بسیار واضح است…
[h=2]شهادتین در اسلام
[/h][h=2]شهادتین در اسلام
[/h]
پاسخ
#3

آیا صیغه باعث ذلت میشود؟؟؟

شیخ طوسی در کتاب تهذیب الاحکام ج۳ ص۱۴۳
روایتی را نقل میکند . ( لا تتمتع بالمومنه فتذلها )
. یعنی با زن مومن متعه نکن چونکه این کار باعث میشود آن زن را * ذلیل کند.
شیخ طوسی میگوید اگر زن از خانواده ای با شرف بود نباید او را متعه کرد چون باعث ذلت او میشود و مایه ننگ آن خانواده است .
نتیجه حرف شیخ طوسی این است که صیغه برای زنان غیر مومن است که از خانواده های هستند که صاحب شرف نیستن .
ایشان همچنان در کتاب تهذیب الاحکام ج۷ ص۲۵۱ و حر عاملی روایتی با سند صحیح در جهت حرام بودن صیغه میاورند بدین مضمون :
عن علی علیه السلام قال : حرم رسول الله صلی الله علیه و سلم یوم خیبر لحوم الحمر الاهلیه و نکاح المتعه .
ترجمه: پیامبر در روز خیبر گوشت الاغ اهلی و ازدواج موقت را حرام کرد.
سپس شیخ طوسی چون نمیتواند به سند روایت اشکال وارد کند مجبور شده است بگوید که این حرف امام از روی تقیه بوده.
تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل


صیغه برای زنان غیر مومن است

صیغه برای زنان غیر مومن است
پاسخ
#4

علم بی کران امام صادق
حدیث ۵۵- ابان بن تغلب می گوید: از امام صادق ( ع ) پرسیدم: زمین بر چه چیزی استوار است؟
امام ( ع) فرمود: برماهی
گفتم ماهی برچه چیزی استوار است؟ فرمود: بر آب
پرسیدم آب بر چه چیزی؟ فرمود: برصخره ( سنگ سخت)
پرسیدم: صخره برچه چیزی؟ فرمود: برشاخ گاوی راهوار
گفتم: گاو بر چه چیزی استوار است؟ فرمود: برخاک نمناک
گفتم: خاک نمناک برچه چیزی؟ فرمود: هیهات، که در اینجا دانش دانشمندان گم شده است》
منبع:
کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، جلد ۱۵ صفحه ۲۲۱، دارالحدیث، قم چاپ اول ۱۴۲۹ ق

در اینجا تأكید علامه مجلسی بر صحیح بودن این حدیث را مى آوریم
( حدیث الحوت على أی شیء هو )
٥٥ ـ محمد ، عن أحمد ، عن ابن محبوب ، عن جمیل بن صالح ، عن أبان بن تغلب ، عن أبی عبد الله علیه‌السلام قال سألته عن الأرض على أی شیء هی قال هی على حوت قلت فالحوت على أی شیء هو قال على الماء قلت فالماء على أی شیء هو قال على صخرة قلت فعلى أی شیء الصخرة قال على قرن ثور أملس قلت فعلى أی شیء الثور قال على الثرى قلت فعلى أی شیء الثرى فقال هیهات عند ذلك ضل علم العلماء.
الحدیث الخامس والخمسون : صحیح.
(حدیث ٥٥ : صحیح است)
منبع:
مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول العلامه المجلسی جلد : ۲۵ صفحه :۲۰۱

امام صادق دریاى علم

امام صادق دریاى علم
پاسخ
#5

علمایی که تا پول نمی گرفتند تفسیر روایات را نمی گفتند
یکی از شغل های پر در آمد روات احادیث ٬ فروش احادیث و تفسیر آن بوده است، تقوای این علماء تا جایی رسیده بوده که تا مبلغ زیادی پول دریافت نمی کردند دهان مبارک شان را باز نمی کردند.
عبدالعزیز بن عبدالله الراجحی در “الهدایة الربانیة” می نویسد:
متن عربى:
وان بعض الشیوخ امتنع عن تفسیره حتى اعطی مالا جزیلا فلما اعطی مالا جزیلا فسره
ترجمه :
و بعضی از شیوخ از تفسیر این روایت امتناع می کردند تا زمانی که پول زیادی بگیرند و هنگامی که پول زیادی دریافت می کردند،آن را تفسیر می کردند
منبع :
الهدایة الربانیة فی شرح العقیدة الطحاویة.ج۱ ص۱۳۷.ط دار التوحید

علماى پولكى اسلام

علماى پولكى اسلام
پاسخ
#6

احاطه امام صادق به علم نجوم

زندیقی از امام صادق علیه السلام سئوال كرد: در باره خورشید به من بگو، كجا غروب می­كند؟
آن حضرت علیه السلام در پاسخ فرمود: یكی از علما گفته است: وقتی خورشید غروب می كند و از گنبد آسمان به زیر می آید، فلك آن را همچنان بالا می برد تا به جایگاه طلوعش برساند. یعنی خورشید در چشمه گل آلودی غروب می كند سپس زمین را می شكافد و به مطلع خود باز می گردد. پس در زیر عرش به سجده می­افتد تا اذن طلوع بگیرد و هر روز نورش با نور جدیدی جایگزین می شود.
گفت: كرسی بزرگتر است یا عرش؟ فرمود: به جز عرش، هر چیزی كه خدا خلق كرده است در درون كرسی قرار دارد. عرش بزرگتر از آن است كه كرسی، آن را احاطه كند. گفت: آیا روز را پیش از شب خلق كرده است؟
فرمود: بله، روز را پیش از شب خلق كرده است، خورشید را پیش از ماه و زمین را پیش از آسمان. زمین را بر پشت ماهی و ماهی را در آب و آب را در دل صخره­ای توخالی و صخره را بر شانه یك فرشته و فرشته را بر روی خاك و خاك را بر روی باد عقیم و باد را بر روی هوا قرار داد و هوا توسط قدرت (خداوند) كنترل می­شود و در زیر باد عقیم، چیزی جز هوا و تاریكی وجود ندارد و در ورای آن پهناوری و تنگی و چیزی كه به وهم درآید، نیست. سپس خداوند كرسی را خلق كرد و آسمان­ها و زمین را در درون آن قرار داد. كرسی از هر چیزی كه خلق شده است، بزرگتر است. سپس عرش ‌‌ را كرد و آن را بزرگتر از كرسی قرار داد.
منبع :
احتجاج صفحه ۳۵۱

توضیحی مختصر در مورد منبع :
نویسنده آن، ابومنصور شیخ احمد بن علی بن ابیطالب طبرسی از محدثین موثق و علمای بزرگ نیمه اول قرن ششم هجری قمری است. این کتاب، محاجات و مناظرات پیغمبر اسلام و ائمه شیعه و استدلال‌های برخی از اصحاب ائمه در برابر مخالفان و افراد مختلف و پیروان ادیان غیر اسلامی، نسبت به اصول و فروع دین اسلام و مذهب شیعه اثنی عشری است. همچنین برخی از مکاتبات امام زمان که در زمان غیبت صغری از طریق نواب ایشان بوده و نیز ذکر توقیعاتی از ناحیه مقدسه به بعضی از علما، در قسمت آخر، درج شده‌است. نام دیگر «احتجاج» «الاحتجاج علی اهل اللجاج» است که ظاهراً ساخته دیگران می‌باشد و در خطبه مولف نیامده‌ است.

احاطه امام صادق به علوم مختلف

احاطه امام صادق به علوم مختلف
پاسخ
#7

امام حامد غزالى بزرگترین عالم و فیلسوف اسلام در مورد زنان چنین میگوید:
قانع کننده ترین و محکم ترین گفته در مورد ازدواج این است که ازدواج شکلی از بردگی است. زن برده مرد است و بنابراین وظیفه و مسئولیت زن اطاعت مطلق از شوهر و پاسخگویی به هر خواست اوست.چنانچه پیامبر اسلام خودش گفته بود، زنی که به هنگام مرگ رضایت کامل شوهرش را براورده باشد به بهشت می رود.
منبع:
امام محمد غزالی، احیا علوم الدین،جلد ۲،ص ۶۴
نصیحة الملوک امام محمد غزالی ( فیلسوف – متکلم – و فقیه ایرانی ) کتابی است در باره پند و اندرز به پادشاهان و وزرا و امرا ، که پس از کیمای سعادت بزرگترین و مهمترین کتاب او محسوب میشود .
در بخشی از این کتاب در مورد زنان آمده است : خداوند زنان را به علت نافرمانی حوا و خوردن گندم عقوبت کرده است .
« حق تعالی زنان را هشت ده عقوبت فرمود کردن ،
اول : حیض ،
دوم : زادن
سوم : جدا شدن از پدر و مادر و مرد بیگانه را شوهر کردن
چهارم : به نفس خویش آلوده شدن
پنجم : آنکه مالک تن خویش نباشد
ششم : کمی میراث
هفتم : طلاق که به دست ایشان نگردد
هشتم : آن که مرد را با چهار زن حلال کرد و زن را با یک شوی
نهم : آنکه درخانه معتکف باید بودن
دهم : آنکه در خانه سر پوشیده دارد
یازدهم : آنکه گواهی دو زن برابر یک مرد نهاده اند
دوازدهم : آنکه از خانه بیرون نیارد تنها ، مگر با کسی از محارم
سیزدهم : آنکه مردان را نماز عید و نماز آدینه و نمازه جنازه بود و از پس جنازه روند و عزا کنند و زنان را این ها نباشد
چهاردهم : امیری را نشایند و نه نیز قضا را و نه حکم را
پانزدهم : آنکه فضل را هزار بهره است و یک بهره از آن زنان راست
شانزدهم : آنکه چندانکه جمله امت را عذاب بود یک نیم زنان فاجره را بود
هفت دهم : چون شویش بمیرد چهار ماه و ده روز عدت بباید داشتن
هشت دهم : آنکه چون شویش طلاق دهد سه ماه یا سه حیض عدت بیابد داشتن »
امام محمد غزالی در این کتاب سیرت و خوی زنان را به ده حیوان تشبیه نموده است :
« ۱ – خوک ۲ – بوزینه ۳ – سگ ۴ – مار ۵ – استر ۶ – کژدم ۷ – موش ۸ – کبوتر ۹ – روباه ۱۰ – گوسفند .
جناب غزالی بهترین زن را زن با سیرت و صفت گوسفند دانسته است .
این مغز متفکر جهان اسلام ادامه میدهد :
« و آنکه خوی سگ ماند آن است که هر وقتی شوی با وی سخن گوید بر وی اندر جهد و بانگ بر او زند و جنگ کند مانند سگ ، و چون کیسه سیم و زر ببیند و خانه پر نعمت میوه و گندم و گوشت و هر آنچه بدین ماند . شوی را کرامت کند و گوید جانم فدای تو باید ، وحق تعالی مکروه تو مرا منمایاد و مرگ من پیش تو باد و چون بر خلاف این بود همچو سگ به روی شوهر اندر جهد و دشنام دهد و حسب و نسب او را بنکوهد و بیرونش کند و گوید که تو درویشی و آن روز البته خاموش نشود .. و آن زنی که خوی استر دارد »
این فقیه عالیقدر اما در مورد مردان میگوید :
مرد باید که با حمّیت و رشکین بود و بر اهل و مردم خویشتن ، بر اهل و مردم خویشتن زیرا که حمیت از دین بر خیزد و بی حمّیت بد دین بود ، و فی المثل غایت رشک و حمیت تا بدان حدّست که چنان واجب کند که هاون زنان ( را ) مردان بیگانه نشنوند »
حالا باید از اخوندهایی كه با خواندن كتاب اصول و فروع كافی و لمعة الدمشقیه احساس دانشمند بودن میكنند پرسید :
شما بیشتر اسلام و قران و سیرت محمد را میشناسید یا امام حامد غزالی؟؟

زن از دید علماى اسلام

زن از دید علماى اسلام
پاسخ
#8

مفسرین قرآن مصلحت دین اسلامی را در دروغگوئی و تغییر و تحریف آیات قرآن میبینند و از آنجا که الله دروغ مصلحتی را دوست دارد، آنها نیز این تحریفات در ترجمه قران برای حفظ اسلام را کاری نیكو میپندارند.
تحریف مترجمین قران در رفـع و رجـوع تـنـاقـضات موجود در ایات قران
سـوره القصـص آیه ۵۲ :
“الـذیـن أتـیـنـاهـم الـكـتـاب مـن قـبـلـه هـم بـه مـؤمـنـیـن
تـرجـمـه۱ : كسانى كه قبلا كتاب اسمانى به انها داده ایم به آن /(قران) ایمان مى اورند”【تفسیر نمونه، جلد ١٦، ص ١٠٦】
تـرجـمـه۲ : كسانیكه پیش از آن به ایشان كتاب آسمانى داده بودیم، به آن ایمان مئ اورند.”【قران، ترجمه بهاالدین خرمشاهى】
تـرجـمــه۳ : “كسانى كه قبل از قران كتاب به آنان دادیم به قران ایمان مى اورند.”【تفسیر المیزان، جلد ١٥، ص ٦٦】
اما ترجمه حسین الهى قمشه اى معنى و مفهوم دیگرى دارد و عباراتى را در بر مى گیرد كه در متن اصلى وجود ندارد.
ترجمه ۴: آنان كه ما به آن ها پیش از این كتاب ((آسمانى تورات و انجیل)) فرستادیم ((یعنى موسى و عیسى و پیروان حقیقى ان ها)) به این كتاب آسمانى قران البته آنان ایمان مى آورند【قــران، الــهـى قـمـشـه اى】
در ترجمه ایشان داخل پارانتز اول (یعنی: تورات و انجیل) توضیحى بر متن اصلى است و باید با معنى متن اصلى ترجمه شده قبل از خود خوانایى داشته باشد، كه دارد.
“امـــا تـوضــیـح داخـل پـارانـتـز دوم، هـیـچ سـابـقـه اى در این آیه یا آیات قبل از خـود نـدارد “و “حــرف دیگـرى اسـت كــه وى به زبـان و نــام خـدا بـیـان كـرده اسـت.
این نوشتارهای اضافه بر متن قران ترجمه وى را در برابر این سوْال قرار می دهد كه :
چرا مترجم قران (جناب الهى قمشه اى) چنین آشـكـارا براى تغییر معنا و مفهوم ایه اى از قران می كوشد؟؟
چه موضوع و مسئله مهمى باعث این شده كه با اضافه كردن عبارت “یعنى عیسى و موسى و پیروان حقیقى ان ها” به متن قران، براى اصلاح و تغییر متن قران بكوشد؟؟
مگر از نظر ایشان متن موجود آیه قرآن چه کاستی دارد و یا چه مسأله اى ایجاد مى كند كه وى براى رفع و رجوعش به كارى چنین مهم، یعنى سانسور “آیه قرآن” تن در داده؟
اما داسـتـان از ایـن قـرار اسـت :
۱⃣ ایــن آیـه پـیــش بـیـنـى مـى كـنـد كـه اهـل كـتـاب(یـهــودى و مـسـیـحـى)بـه ایـن دلـیـل كـه كـتـاب دیـنـى مـشـابـهـى دارنـد، الـهـى بـودن قـرآن را خـواهـنـد پـذیـرفـت و بـه دیـن اســلام گـردن خــواهـنـد نــهـــاد، امـــا برخلاف این آیه و پیش بینى، دیدیم كه یهودیان مورد نظر شبه جزیره عربستان آن روز، قرآن را نپذیرفتند و حتى در این راه به جنگ تن داده و جان و مال خود را در راه امتناع از ترك دین یهودیت و مسیحیت و پذیرش اسلام، فدا كردند.
۲⃣در همان حال آقاى الهى قمشه اى به خوبى واقف بوده كه در قرآن، آیه دیگرى نیز وجود دارد كه بر خلاف آیه فوق میباشد، توجه بفرمایید:
“آیـــا طــمــع داریـد یــهــودیــان بـه دیــن شــمــا بــگــرونـد در صـورتـى كـه گـروهـى از آنـان كـلام خـدا را شـنـیـده و بـه دلـخـواه خـود تـحـریـف مـى كـننـد. بـا آنـكـه در كــلام خـدا تـعـقـل كـرده و مـعـنـى آن را یـافـتـه انـد”【ترجمه حسین الهى قمشه اى ،سوره بقره، آیه ٧٦】
همانطور كه دیدید این دو آیه ( بقره ۷۶ و قصص ۵۲) كاملا با هم مغایر و متضادند.
“اولى دال بر پذیرش قران و اسلام از سوى یهودیان است و دومى حتى فكر سازش و گرویدن آنان به اسلام و قران را زیر سوءال مى برد”
۳⃣ ولى غیراز این آیــه، آیه دیگرى نیز وجـود دارد و آن آیه ٢٥٣ سوره بقره است كه اختلاف بین یهودیان و مسیحیان با مسلمانان را امرى الهى معرفى مى كند و اذعان میكند كه اساساً از روز ازل این انگیزه خلق شده كه اینان به دین اسلام نگروند و حتى با مسلمانان در جنگ و اختلاف به سر ببرند.
در نتیجه، هرگز انتظار آن نمى رفته است كه اینان به دین اسلام ایمان بیاورند یا كتاب قران را تایید كرده و بپذیرند.
آیه ٢٥٣ بقره:
“…. و اگر خدا مى خواست كسانى كه پس از ایشان آمدند، پس از روشنگرى هایى كه برایشان آمد، كشمكش و كارزار نمى كردند، ولى اختلاف پیشه كردند؛ و بعضى از ایشان ایمان آوردند و بعضى كفر ورزیدند، و اگر خدا مى خواست كشمكش و كارزار نمى كردند، ولى خداوند هر آن چه اراده كند انجام مى دهد【سوره بقره، ایه ٢٥٣، ترجمه بهاالدین خرمشاهی】
باز دیدید كه این آیه با هر دو آیه قبلى در تضاد قرار دارد و میگوید اهل کتاب ( مسیحی و یهودی) به اسلام نمیگروند آنهم با اراده خدا.
ظـاهـرا ایـن مـتـرجـم مـى خواهد به وظیفه شرعى خود عمل كرده و این مسأله و دوگانگى مندرج در كتاب دینى خود را با تحریف در ترجمه، حل و فصل كند.
جناب آقاى حسین الهى قمشه ای با این ابتكار كه حاصل سابقه طولانى خود در علم تفسیر است، معنى و مفهوم این آیه قران را تغییر مى دهد. و براى انجام این کار، او مطابق معمول در قران ترجمه شده اش اسم پیامبران این ادیان را به متن ترجمه اضافه می كند و براى خالى نبودن عریضه، عبارت من در آورى خود را در داخل پارانتز داخل متن قران جا مى دهد.
این در حالى است كه او كاملا آگاه است كه بحث كلى آیه مربوط بر سر “یهودیان و مسیحیان به طور خاص ” است و نه بر سر “عیسی و موسی ( پیغمبر یهودیان و مسیحیان) ”
با این تردستى، جناب الهى قمشه اى به باور خود نشان مى دهد كه مقصود آیه ٥٢ سوره القصص نه خود یهودیان و مسیحیان، بلكه پیامبران این ادیان اند كه مثلا مى توان مانند برخى مفسیرین ادعا كرد كه “در روز قیامت به این كتاب ایمان خواهند آورد” و از این طریق: پـیـش بـیـنـى قـران تـحـقـق خـواهـد یـافـت.
وى در عین حال جلو كلمه “پیروان ادیان” كلمه “حقیقى” را مى افزاید تا نشان دهد كه اگر این پیش بینى قران درست نبوده است. براى آن است كه نظر قران بر “پیروان حقیقى” این ادیان بوده و اینان كه ایمان نیاورده اند، “پیروان حقیقى نیستند. در نتیجه، در حرف و پیش بینى قران خلافى نیست
آیا چنین كسانی كه نسبت به صحت آیات دینئ خود مطمئن نیستند، مى توانند مدعى ایمان به خدائى قادر، توانا، عالم و خالق باشند؟
آیا این امر نمیتواند درباره باقى مترجمین و مفسرین در مورد باقى ایات قرآن، صادق باشد؟؟؟

تحریف مترجمین قرآن و رفع تناقضات

تحریف مترجمین قرآن و رفع تناقضات
پاسخ
#9

یکی از چالش هایی که قرآن در برابر منتقدین خود وضع کرده است آوردن قرآنی همچون قرآن محمد است.
مسلمین استدلال خود را اینگونه میچینند: مقدمه اول : قریشیان أهل شعر و ادب بودند و شاعران در بین آنان جایگاه فراوانی داشتند
مقدمه دوم : محمد آنان را به آوردن شعر/متن/نثر/ سجع یا حدیثی مثل قرآن دعوت میکند
مقدمه سوم : قریش و عرب به چالش او نتوانستند پاسخ دهند
نتیجه : قرآن یک معجزه ی ادبی است.
استدلال بالا از مغالطه ی استدلال از راه سنگ ( Argumentum ad lapidem) و اطلاعات اشتباه تشکیل شده است.
این نکته باید در نظر خواننده باشد که محمد هیچ گاه شروع کننده این چالش نبود. قبل از اینکه محمد چنین آیاتی برای چالش بسراید خود قریش به محمد گفته بود اگر بخواهی به راحتی میتوانیم قرآنی مثل تو ارایه کنیم:
وَإِذَا تُتْلَى عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا قَالُواْ قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاء لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِیرُ الأوَّلِینَ ﴿۳۱﴾ انفال ۳۱
ترجمه: و چون آیات ما بر آنان خوانده شود میگویند به خوبى شنیدیم “اگر میخواستیم قطعا ما نیز همانند این را میگفتیم” این جز افسانه هاى پیشینیان نیست (۳۱)
مخاطبان قرآن به صراحت به محمد گفتند آوردن اشعاری مثل قرآن که مجموعه ای از داستان های پیشینیان است برایشان راحت است.
محمد برای پاسخ دادن به مخاطبان خود دو راه را برگزید:
۱- افزایش نزاع خود با اهل کتاب تا گمان شود محمد رابطه ی خوبی با آنان نداشته است تا مبادا تصور شود از جانب آنان حمایت میشود.
۲- افزودن کمیت داستان ها و تغییر دادن عمدی جزئیات آنان تا گمان شود محمد منبعی مستقل دارد.
عده ای از منتقدین اسلام، تفاوت در جزئیات موجود بین داستان های محمد و مصادر اصلی آن همچون عهد قدیم را دلیل بر بی دقتی محمد میدانند اما این نقد اشتباه است. این تغییرات “کاملا عمدی” بود تا محمد این تصور را ایجاد کند که مصدر او مستقل است.
این تغییرات عمدی فقط مختص داستان ها نبود. محمد برای تبرئه خود از اتهام شاعر بودن همین روش را در پیش گرفت. او خود را در برابر اشعار عرب کم اطلاع نشان میداد.
ان رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ كَانَ یَتَمَثَّلُ بِهَذَا الْبَیْتِ : “
كَفَى بِالإِسْلامِ وَالشَّیْبِ لِلْمَرْءِ نَاهِیًا ” ،
فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ : یَا رَسُولَ اللَّهِ ،
إِنَّمَا قَالَ الشَّاعِرُ : كَفَى الشَّیْبُ وَالإِسْلامُ لِلْمَرْءِ نَاهِیًا
وَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ،
یَقُولُ : كَفَى بِالإِسْلامِ وَالشَیْبِ لِلْمَرْءِ نَاهِیًا ” ،
فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ : أَشْهَدُ أَنَّكَ رَسُولُ اللَّهِ مَا عَلَّمَكَ الشِّعْرَ وَ مَا یَنْبَغِی لَكَ
ترجمه: “محمد این شعر را به عنوان ضرب المثل یا مثال استفاده میکرد“کفی بالإسلام و الشیب للمرء ناهیا”.
ابوبکر گفت: ای رسول خدا، شاعر اما اینگونه گفته است:”کفی الشیب و الإسلام للمرء ناهیا”،
اما محمد در همان لحطه باز اشتباه را تکرار میکرد: “کفی بالإسلام و الشیب للمرء ناهیا”.
ابوبکر میگفت : شهادت میدهم که پیامبر الله هستی همان کسی که به تو شعر را یاد نداد و شایسته تو نیز نیست.””
منبع : طبقات از ابن سعد واقدى حدیث ۹۰۸
عایشه همسر محمد هم می گوید:
“محمد به جز یک بیت هیچ گاه نتوانست شعری را بدون غلط بخواند”
این به تجاهل و نادانی زدنی های محمد نسبت به شعر عرب در جهت مبرا کردن خود از اتهام شاعریت بود. آنجا که قریش به مراتب قرآن را شعر و محمد را شاعر میدانست.
وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُو آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ ﴿٣٦ الصافات)
ترجمه: (قریش و عرب)می گویند آیا به خاطر یک “شاعر دیوانه” خدایانمان را ترک کنیم؟!
محمد وقتی این سخنان را شنید در کمال سرخوردگی پاسخ میدهد:
وما هو بقول شاعر قلیلا ما تؤمنون، <الحاقه>
(قران)سخنان شاعر نیست اما اندکی از شما ایمان می آورید
اگر مقدمه ی اول که در ابتدای مقاله ذکر کردم را در نظر بگیریم، نتیجه میگیریم برای عرب واضح بود که قرآن متنی شاعرانه است که عرب مثل آن را به راحتی میتواند بیاورد.
اما محمد به جای اینکه شعر بودن قرآن را به صورت منطقی رد کند از قریش فقط انتظار “ایمان” (تصدیق مبتنی بر عدم وجود دلیل) را دارد.
اشاره نمودیم که محمد بعد از شنیدن پاسخ عرب بر مبنی آسان بودن آوردن قرآنی مثل محمد، داستان های خود را بیشتر و بیشتر کرد. آنقدر زیاد کرد که شاید در قرآن داستانی ذکر شود که عرب آن را نشنیده باشد و محمد برای خود دلیلی مصادره کند و همین اتفاق افتاد. به صورت جالبی در سوره “یونس” که داستان نوح، موسی و فرعون در آن ذکر شده و سوره “طور” که هر دو سوره مکی هستند محمد تحدی خود را تقریر میکند:
فلیاتوا بحدیث مثله ان کانوا صادقین.< طور ۳ >
ترجمه: اگـر بـه ایـن قـرآن ایمان نمى آورند در صورتى كه درست مى گویند خودشان سخنى نظیر آن را بیاورند. محمد به سادگی اینگونه نزد خود استدلال کرد:
الف- شعری را بر آن ها خواندم که حاوی داستان هایست که عرب آن را شنیده و اعلام آمادگی کردند که میتوانند مثل آن بیاورند.
ب- پس در اشعار خود داستان هایی را قرار میدهم که عرب کمتر آن ها را شنیده سپس ادعای تحدی میکنم که همچون آن را بیاورند
با این وجود عرب و شعرای عرب تسلیم نشدند و تحدی محمد را پاسخ دادند.
از آن جمله مسیلمة بن حبیب الحنفی بود که مسلمانان نام “مسیلمه کذاب” بر او نهادند.
او پاسخ محمد را برای تحدی اش کامل داد أما سرنوشتش کشته شدن توسط پیروان محمد بود.
مسیلمه از خود سوره های زیادی سرود و فقط تعدادی از آنها در دسترس ما است.
در پایان، مقال خود را با چند سوره از مصحف مسیلمه به انتها میرسانم و برای آن دسته از خوانندگانی که با داستان اعجاز ادبی قرآن آشنا نیستند می گویم: بعد از مرگ محمد عده زیادی از مسلمین به خصوص معتزله به اعجاز ادبی قرآن ایمان نداشتند و بعضی از آثار شعرای عرب را زیباتر از قرآن میدانستند.
از جمله “ابراهیم بن یسار النظام” که از بزرگترین علمای مسلمان و عالمان به ادب عربی بود….
در این قسمت قطعه هایی از مصحف مسیلمة را برای شما می اورم (لازم به ذکر است این سوره ها کامل نیست و در بین آیات آن،قسمت های مفقودی وجود دارد)
سورة الخابزات :
والمُبذرات زرعًا■ والحاصدات حصدًا■ والذاریات قمحًا■ والطاحنات طحنًا■ والعاجنات عجنًا■ والخابزات خبزًا■ والثاردات ثردًا■ واللاقمات لقمًا■ إهالة وسمنا■ لقد فضلتم على أهل الوبر■ وما سبقكم أهل المدر■ ریفكم فامنعوه■ والمعتر فآووه■ والباغی فناوئوه.
سورة الشمس:
وَالشَّمْس وَضُحَاهَا■ فی ضوئها ومنجلاها■ وَاللَّیْل إِذا عَداهَا■ یطْلبهَا لیغشاها■ فأدركها حَتَّى أَتَاهَا■ وأطفأ نورها فمحاها.
اذكروا نعْمَة الله عَلَیْكُم ■واشكروها إِذ جعل لكم الشَّمس سِرَاجًا■ والغیث ثجاجا■، وَجعل لكم كباشا ونعاجا ■وَفِضة وزجاجا ■وذهبا ودیباجا■ وَمن نعْمَته عَلَیْكُم أَن أخرج لكم من الأَرْض رمانا ■وَعِنَبًا وریحانا ■وحنطة وزوانا.
سورة النساء:
إن الله خلق النساء أفواجا■، وجعل الرجال لهن أزواجا،■ فنولج فیهن قَعسا إیلاجا■ثم نخرجها إذا شئنا إخراجا■فینتجن لنا سِخالا نِتاجا.
إنكن معشر النساء خلقتن أفواجًا■ وجعلتن لنا أزواجًا■ نولجه فیكن إیلاجا
سورة الاعلى:
سبح اسم رَبك الْأَعلَى■ الذی یسر على الحبلى■ فَأخرج مِنهَا نسمَة تسْعى■ من بَین أحشاء ومعى■ فَمنهم من یموت ویدس فی الثرى■ وَمِنهم من یعِیش وَیبقى إِلَى أجل ومنتهى■ وَالله یعلم السر وأخفى■ وَلَا تخفى عَلَیهِ الآخِرَة وَالأولی
سورة الجماهر:
إِنَّا أَعْطَیْنَاكَ الْجَوَاهِرْ■ فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَهَاجِرْ■ إِنَّ مُبْغِضَكَ رَجُلٌ كَافِرْ.
برای دیدن و خواندن مصحف مسیلمه اینجا را کلیک کنید.


چالش قرآن براى قرآن

چالش قرآن براى قرآن
پاسخ
#10

• دانش بی حد و مرز امام جعفر صادق، دانشمند شیعیان
[حدیث شماره ١]
امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) هر روز سیصد و شصت بار، به تعداد رگهای بدن، حمد خدا می کرد و می گفت «الحمدلله رب العالمین کثیراً علی کل حال» «در تمام حالات و به طور فراوان حمد و ستایش مخصوص پروردگار جهانیان باد» (الکافی جلد دوم صفحه ٥٠٣)
[حدیث شماره ٢]
از قول رسول خدا(ص) فرمود: در بدن آدمی سیصد و شصت رگ وجود دارد، که یکصد و هشتاد رگ آن متحرک و یکصد و هشتاد رگ دیگر ساکن است، اگر رگ های متحرک ساکن شوند یا بالعکس رگ های ساکن متحرک گردند آدمی خوابش نمی برد.
از این رو رسول خدا(ص) چون صبح می کرد سیصد و شصت مرتبه می گفت
«الحمدلله رب العالمین کثیراً علی کل حال»
ترجمه : «در تمام حالات و به طور فراوان حمد و ستایش مخصوص پروردگار جهانیان باد»
و چون شب فرا می رسید ذکر گذشته را نیز به همان شماره تکرار می فرمود. (الکافی جلد دوم صفحه ٥٠٣) ( سنن النبی صفحه ۳۲۵ )
[حدیث شماره ٣]
مردی به حضرت امام جعفر صادق علیه السلام عرض كرد: فدایت شوم، مردم می پندارند عمر دنیا هفت هزار سال است. حضرت فرمود: چنان نیست كه می گویند. خداوند دنیا را خلق كرد و پنجاه هزار سال گذشت و ده هزار سال دیگر آن را خالی و بی گیاه و بدون هیچ موجودی رها كرد. سپس خداوند بر آن شد كه بیافریند. آن گاه موجودی را كه نه جن بود و نه فرشته و نه انسان، در آن آفرید و برای آنها ده هزار سال مقدّر فرمود. چون اجل آنها نزدیك شد، در زمین به فساد پرداختند. پس خداوند نابودشان كرد. باز خدا دنیا را خالی و بی گیاه و بدون هیچ موجودی ده هزار سال رها كرد. سپس در آن جن ها را آفرید و برای آنها ده هزار سال مقدّر فرمود. چون اجل آنها نزدیك شد در زمین به فساد و خون ریزی پرداختند كه این همان گفته فرشتگان است «أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِكُ الدِّمَاء» همان گونه كه جن ها كردند. پس خداوند نابودشان كرد. سپس بر آن شد كه آدم را بیافریند، او را آفرید و ده هزار سال برایش مقدّر فرمود. از آن روز هفت هزار و دویست سال می گذرد و اكنون شما در آخرالزمان هستید. ( تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۴۹، ح ۷ )

امام صادق و علم بى پایانش

امام صادق و علم بى پایانش
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 4 مهمان