9 ساعت قبل
(10 ساعت قبل)Scary نوشته:(دیروز, 11:24 PM)Anarchy نوشته: از مرذم عادی که انتظاری نداریم اما برای مثال حتی همینجا هم به صرف مخالفت یا محکوم کردن حمله اسرائیل من رو متهم کردید به حمایت از رژیم یا حرکت در مسیر گفتمان رژِیم ... متاسفانه جریان رسانه ای هم دست امثال کانال کسشعر نشنال افتاده که در جفنگ گفتن و تحلیل آبکی و فیک نیوز با صدا و سیمای میلی رقابت تنگاتنگی داره . همین کانال در سفید شویی جنگ و حمله اسرائیل به ایران نقش موثری رو بازی کرده و میکنه .
فکر نمیکنم خوشحال شده ها از حمله اسرائیل صرفا بخش کوچکی باشن و این برای آینده ایران خبر خوبی نیست .
براندازی جمهوری اسلامی هم فشار دادن یک دکمه نیست که بزنیم و خلاص !! تا اون زمان برسه هم نمیشه بگیم فعلا بیخیال بذاریم اسرائیل حمله کنه و ما هم تشویق کنیم ... در هیچ حالتی نباید از چنین حمله ای خوشحال باشیم. نباید انقد در تحلیل ها سطحی و تنگ نظر باشیم که هر مخالف جنگی رو هم طرفدار رژیم بدونیم ...
مقوله براندازی اون هم براندازی یه حکومت تمامیت خواه مذهبی کار پیچیده و به شدت پر زحمتی هست . این نیست که شاهزاده بره دو تا مصاحبه به زبان خارجی بکنه و کار تموم شه . نیاز به مشارکت همه جانبه بیش از نود درصد مردم داره . نیاز به آموزش مبارزه میدانی و حتی مسلحانه داره . نیاز به بودجه و رسانه استاندارد با جنبه های ملی گرایانه واقعی و نه وابسته داره . نیاز به کارشناس خبره و مسلط داره . نیاز به اپوزیسیون واقعی در قامت یک حکومت داره نه یه سری الاف بی سواد بی هنر از همه جا رونده لنگ پول !!
آیا چنین شرایطی رو الان مهیا میبینید ؟
یه نظریه خیلی نا محبوب هم بدم ... از بین تمام حرکت های مردمی که از سال هشتاد و هشت تا الان دیدم ، اتفاقات سال هزار و چهار صد و یک بدترین و بی مایه ترینش بود و ضربه ای که به براندازی زد از همه بیشتر بود ... کلیت اون حرکت در اپوزیسیون نیم بند ما ، برون ریخت مشتی افکار عقده گشایانه فمینیستی و قومیت گرایانه بود و همون باعث شد به کلی از براندازی نا امید شم و اون رو موکول به امری در آینده دور و به صرف گذر زمان بدونم. در سطح خیابان هم بیشتر مشارکت با جوانان و نوجوانانی بود که اولین تجربه اعتراض رو داشتن و بی پناه و بی برنامه و بی آموزش وسط مشتی گرگ تا بن دندان مسلح رها شده بودن ...
درباره براندازی و شرایط سختش. بله، همونطور که خودت گفتی، ما نه سازمان سیاسی واقعی داریم، نه رسانه مستقل حرفهای، نه اپوزیسیون کارآمد. اما درست در همین لحظهست که انتخاب ما مشخص میشه: آیا چون وضعیت اپوزیسیون و جامعه مدنی فاجعهباره، پس به کل از تغییر ساختاری چشم ببندیم و تبدیل به ناظر خاموش رنج همگانی بشیم؟ یا حتی در همین وضعیت بغرنج، به دنبال ساختن حداقلهایی باشیم که مسیر آینده رو ممکن میکنه؟ اینکه صرفاً بگیم «نیست»، هیچ چیزی رو حل نمیکنه؛ برعکس، ما رو به سکون و درماندگی دائمی میکشونه.
در مورد سال ۱۴۰۱. قطعاً میشه از بسیاری ضعفها و حتی خطاهای آن خیزش سخن گفت — اما تقلیل اون اتفاق بزرگ و پرهزینه به "عقدهگشایی قومگرایانه یا فمینیستی"، یک بیانصافی جدی در حق هزاران جوانیه که با جان خودشون وارد میدان شدن، و حتی اگر بیبرنامه بودن، این تقصیر رو باید در جایی دیگه جست — نه در آرمانخواهی نسلی که تمام عمرش زیر بار سرکوب زیسته.
آنها بیتجربه بودن، اما شجاعتشون، دردشون، و مطالبهشون واقعی بود. اینکه اپوزیسیون و نخبگان نتونستن اون انرژی رو سازمان بدن، مسئلهایست جدا — اما نادیدهگرفتن اون خروش انسانی، به نظر من، پاککردن بخشی از حقیقت تلخ و شریف این دوران ماست.
اما مسئله اینه: اگر تشخیص ما اینه که اپوزیسیون مؤثر وجود نداره، مردم آمادگی لازم ندارن، و مسیر دشواره — که در اینها تردیدی نیست —
سؤال بعدی باید این باشه: خب، از این نقطه چه باید کرد؟
اگر فقط قراره این وضعیت رو توصیف کنیم و هیچ راهی برای خروج ازش متصور نباشیم، در واقع خودمون هم بخشی از همون بنبست میشیم.
نه برای اینکه راه سادهای وجود داره، بلکه چون راهی جز مواجهه تدریجی، آموزش، گفتوگو و بازسازی اعتماد عمومی وجود نداره.
و این مسیر، دقیقاً از دل همین ناامیدی و بیاعتمادی باید آغاز بشه، نه در لحظهای فرضی که همهچیز مهیاست.
خب کار شما هم جز توصیف چیز دیگه ای نیست ... منتها توصیف مثبت از رویداد هایی که نتیجه حاصله از اونها شکست بوده ... یعنی فرار از واقعیت و عدم پذیرش ضعف های آشکار و اساسی که در موردش صحبت کردم.
حرف های شما حکایت پکیج های فشرده راهکارهای موفقیت در زندگی در هفت جلسه اس ... حرف های شیرین اما دور از واقعیت و امکان عملی شدن !