12-10-2020, 03:01 AM
(11-29-2020, 09:53 AM)زریر نوشته: این جستار میخواهد بگوید ساسانیان به یک اندیشۀ مذهبی باور داشتند که قرار بوده اهریمن به ایران حمله
کند و آنان هیچ راهی ندارند جز اینکه بپذیرند!! این اندیشۀ دینی(دین نوزرتشتی نه آن اصالت ناب اوستایی)
چنان لرزهای بر ایران و جهان انداخت که هنوز هم پس از 1400 سال طبعات آن از بین نرفته است.
درود. نکتهی عجیبیست رفیق جان. لطف میکنید اگر منبعش را هم ارسال کنید.
قوانین برای سیستمها وضع میشوند و نه سیستمها برای قوانین. یعنی وقتی سیستمها در معرض تهدید جدی قرار بگیرند تمام قوانین دیگرشان را فدای دفاع از هستهی سیستم میکنند و موقتاْ بقیهی عملکردهای سیستم از کار معاف میشوند، حالا چه حملهی اعراب باشد (تهدید جدی سیستم کشور) و چه سرماخوردگی (تهدید جدی سیستم ایمنی). هیچکس جز روحالله خمینی هم ناخودآگاهانه به درستی این قانون اشاره نکرد که "حفظ نظام[/سیستم] اوجب واجبات است و برایش روزه و حج و نماز را هم حرام اعلام میکنیم".
اینکه شکست ایران را صرفا به یک باور روی یک تکهکاغذ زرتشتی محدود کنیم مثل این میماند که آیندگان بگویند در جمهوری اسلامی شکنجه کردن ممنوع بوده، چون در اصل ۴۳ قانون اساسیاش نوشته شده "هرگونه شکنجه به هر نحو..." ممنوع است. اما در عمل میبینیم چنین نیست، و وقتی زندانی سیاسی بهعنوان تهدید جدی برای سیستم حساب شود قانون اساسی هم به تعلیق درمیآید و امثال بابااکبر تقیزاده به زیر شیشه نوشابه راضی نمیشوند. و بر فرض که ارتش صرفا بهخاطر دیدگاهی مذهبی روی کاغذ شمشیرش را زمین گذاشت، شکست ارتش بیزانس را قرار است چطور توجیه کنیم؟
(05-10-2019, 10:32 AM)زریر نوشته: با خواندن منابع پس از اسلام همواره این پرسش پیش میآید که چرا در برابر 8000 پابرهنه، ارتش توانمند ساسانی کاری نمیکرد. تنها
به پهلوان رستم فرخزاد و شماری سرباز که برای دفاع از تیسفون آماده بودند، فرمان دفاع داده شده بود و هیچ فرمان دیگری از سوی
دربار برای دفاع از ایران داده نشد!
میتوانید «گیر اخلاقی» بدهید که چرا مثلاْ خالد ابن ولید قبیلهی بنی جذیمه را بهخاطر کینهشتری قتلعام کرد، یا باز هم میتوانید «گیر ارزشی» دهید که چرا عبدالله ابن ابیسرح اولین کاتب وحی بود که مرتد شد، ولی نمیشود «گیر نظامی» داد که اولی برای ملحد و مومن بهیکاندازه فرماندهای ماهر بود و دومی اولین کسی که اعراب بیتجربه در نبرد دریایی را مقابل بیزانسیها پیروز کرد (با در نظر گرفتن اینکه امپراتوری رومی قبلی آنها سابقهی نبردهای دریاییشان به قبل از میلاد و در نبرد با کارتاژیها برمیگشت).
شکست فرخزاد هم بیشتر از اینکه نتیجهی یک باور مذهبی باشد، نتیجهی شگرد اعراب برای کشیدن عمدی ارتش او به شنزارها بود تا ایرانیهایی که تجربهی جنگ در شنزار نداشتند را راحتتر شکست دهند. شناخت زمین در این نبرد یا حذف تمام راههای فرار در نبرد یرموک (هر دو از تکنیکهای «هنر جنگ» سان تزو) نشان میدهد که ارتش اعراب مشتی «راهزن آماتور پابرهنه» نبود. ولی عجیب که این «پابرهنهها» اسمشان در تاریخ ماند ولی نام فرخزاد از شاهنامه دو خط آنورتر بیرون نمیرود.
(11-26-2020, 08:36 PM)Dariush نوشته: حقیقتاش را بخواهی، من به اخیرا دچار تردیدی عجیب در مورد تاریخ اسلام شدهام. شواهدی یافتهام از اینکه اساسا اسلام و محمد همگی اختراعاتی هستند احتمالا از رومیان و ایرانیانِ عرب، برای یکپارچه نگاه داشتن ایران پس از ساسانیان. این قطعا خیلی عجیب است، چنانکه هنوز خودم به سختی شهامت مییابم آن را هر جایی مطرح کنم، اما این نظریه چندان هم بیپشتوانه نیست و شواهدی محکمی در پشتیبانی از آن وجود دارد.
داریوش جان احتمالاْ حدس بزنم به کدام مستندات ارجاع میدهید. تام هالند با مستند Islam, The Untold History دیدگاه تجدیدنظرطلبان نسبت به تاریخ اسلام را بیشتر جا انداخت، با اینکه قبلاْ خود پاتریشیان کرون و کوک در کتاب Hagarism سالها قبل این شبهات را مطرح کردند. خود کرون بعدها بخشهایی از آن کتاب را مردود دانست، و هیچوقت هم وجود خود پیامبر اسلام را رد نکرد، بلکه در احادیث و تاریخ پیرامونش مشکوک بود. مستند بعدی دن گیبسون دربارهی تجدیدنظرطلبی در تاریخ اسلام هم باز معتقد نیست اسلام و محمد اختراع بودند، و تشکیکش تنها سر ریشههای شکلگیری اسلام است و حتی تا حدودی از احادیث را هم قبول دارد، که اگر قبول نداشت نمیتوانست با استناد به آنها مدعی شود اسلام از پترا و اردن شروع شد و نه مکه و عربستان.
تو فیسبوک، امین قضایی چندتا متن خواندنی دربارهی دیدگاه تجدیدنظرطلبان نوشته بود. شما اگر دسترسی دارید سری به آنها بزنید (شرمنده، دسترسی به فیسبوک ندارم). به هر حال حرف تجدیدنظرطلبها را اگر بپذیریم، باید تبعات منطقی که در ادامهاش میآید را هم قبول کنیم:
۱. وقتی آنها میگویند ما برای اثبات یک موضوع (تاریخ اسلام) نیازمند «منابع بیرونی» همعصری هستیم که دربارهی همان موضوع نوشته باشند (مثلاْ طوری که اولین بار یک نویسندهی ارمنی، بهعنوان منبع بیرونی، به محمد اشاره میکند)، در ادامه باید بپذیرند که بخش زیادی از تاریخ هم مردود است، چون ما تواریخ زیادی را صرفا با اتکا به منابع درونی خودشان پذیرفتهایم.
۲. تا الان ما بسیاری از اندیشههای سکولاری و لیبرالی را با ارجاع به ادیان ابراهیمی ریشهیابی میکردیم، و اگر ادیان ابراهیمی همه ساختگیاند، پس باید اعتراف کنیم این بزرگترین «اندیشههای خردگرایانهی قرن ما» از هوا آمدهاند و لابد در جایی بیرون از تاریخ شکل گرفتهاند (؟)
اگر هم مستند و شواهد جدیدی آمده که ما را حتما از آنها باخبر کنید.