04-01-2020, 07:22 PM
(04-01-2020, 03:27 PM)Mehrbod نوشته: این فرجامیابی شما هم شناختشناسانه گیر دارد, ببینید شما دارید نخست میگویید آ بد است, سپس میگود برخی ذاتا آ را دارند و بخش بامزهی داستان, نمیدانیم چرا ولی هست!! (ارجاع به جادو و از ما فرا و ...).
خب گیرش کجاست؟
اذغان به ندانستن و ندانستنی بودن یا دستکم هنوز دانسته نشده بودن ِ چیزی گیر شناختشناسیک است؟ هرچه در شما احساس نا-امنی پدید میآورد و خرافههایی که جهت نظم بخشیدن به عینیت بینظم بیرونی و احساس آرامش کردن در مواجهه با مغاک، درونی کردهاید را به چالش میکشد اشتباه نیست.
ضمن آنکه من هیچکجا نگفتم آ بد است. صرفا گفتم آ هست و شما باید جوری زندگی بکنید که آ هست چون هیچیک از کسانی که قربانی آ شدند گمان نمیبردند قربانی آ بشوند. ذاتی یا غیرذاتی بودن آن را نمیدانیم. به احتمال بسیار زیاد ذاتیست. اینکه چرا ذاتیست یا چگونه ذاتی شده را نمیدانیم. به احتمال زیاد ذاتیست چون تحت تاثیر عوامل بیرونی نیست.
(04-01-2020, 03:27 PM)Mehrbod نوشته: ولی بروشنی چیزهایی که از بزرگ شدن اش تعریف میکرد نشان میدادند از کجا ریشه گرفته است
هیچ «روشنی» در کار نیست، اینها تلاش ذهن ِ مواجه شده با آشوب شما برای به نظم درآوردن و بازگشتن به خواب شیرین است که ارتباط علیتی در جایی که ارتباط علیتی به هیچ عنوان نمیتوان گفت وجود دارد پیدا میکند. مثل زنی که شوهرش را میکشد و هرکس از راه میرسد میگوید «لابد بلایی چیزی سر زن آورده بوده». شما برای احساس آرامش نیاز به چیزی دارید که پدیده غیرقابل توضیح را توضیح بدهد وگرنه ناچار میشوید بپذیرید «منطق» اینجا هم زاییده. من آدم میشناسم، دوست خودم، که در کودکی مورد تجاوز جنسی شدید و آزار جسمی بسیار هولناکی قرار گرفته و تمام بدنش جای زخم و پارگی و سوختگیست، اما امروز آدمی بسیار سربهزیر و آرام و مهربان است و هر روز میرود به گربههای پارک لاله غذا میدهد!
شک ندارم که الان شما برای ما با منطق خللناپذیر خود توضیح میدهید که دقیقا چگونه دو واقعهی مشابه در دو انسان به دو واکنش متفاوت منجر میشوند، و هیچ هم احساس نخواهید کرد که مدل ِ ذهنی شما از ابطالناپذیری رنج میبرد.
نقل قول:بویژه زمانیکه فرگشتانه هیچ "انگیزهی نیست" که رفتاری که به خود آسیب میرساند بفرگردد. پس ریشه در "روانگرههای" مغزی'ست.خب من با این موافقم، اگر منظور از روانگره این است که «طرف کسخل است». سوال این است که چرا. تنها حیوانی که پس از جفتگیری ماده را میکشد انسان است. کسی نمیداند چرا. سوال دیگر هم این است که ما باید چطور با اینها مواجه بشویم.
(04-01-2020, 03:27 PM)Mehrbod نوشته: منطقا, سرشت آدم بسوی نیکی بیشتر میگراید تا بدی, چون سود آن برایِ جاندار بالاتر است که نیک و آشتیجو باشد و درزی به سخن من نمیرود که اگر بنمایههای بسنده هر کس بدارد, خودبهخود تراز خشونت به ۰ خواهد گرایید. در طبیعت هم میبینیم, جاهایی که بنمایهها فراوان بودهاند جانداران آشتیجو و هتا تیرههایِ آدمی آشتیجو پدید آمدهاند (جزیرههایِ کاراییب), و هر کجا بنمایهها کم بود اند, جنگ و ستیز و درندهخویی.
عده و شمار و درصد هم اینجا بیارزش است، یک جنونپیشه کل قبیلهی هزار نفری را میتواند به نابودی بکشاند، در جهان امروز که دیگر به لطف «بخردانگی» و تکنولوژی و ... یک جنونپیشه میتواند میلیونها انسان را بکشد! تحقیقاتی هم آن بیرون هست که اینها یک درصد جمعیت جامعهی عادی هستند اما نیمی از جامعهی مجرمان ِ خشن زندانها را تشکیل میدهند. پس آسیبی که میزنند ارتباطی با شمار آنها ندارد و هرقدر شما بکوشید با برنامههای اجتماعی و اقتصادی و تربیتی تعداد آنها را کاهش بدهید باز از میزان آسیب آنها الزاما کم نخواهد شد.
زنده باد زندگی!