دفترچه

نسخه‌ی کامل: انسان موجودی خطرناک و پلید!
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4
از وقتی که ویروس کورنا بوجود اومد دانستم انسان با این پیشرفت و تکنولوژی که در اختیار داره چقدر میتونه خطرناک و بی‌رحم باشه!
شما ببینید مردم چطور به سمت فروشگاه‌ مواد غذایی حمله میکنند و قبل از ظهر تمام فروشگاه را خالی و جارو می‌کنند، آن هم در کشورهایی که مدعی انسانیت و حقوق بشر و حقوق حیوانات هستند، البته این رفتار را نمیشود به آمریکایی‌ها و اروپایی‌های بومی تعمیم داد به هر حال اکثریت ساکنین این سرزمین‌ها آسیایی‌ها و اروپای شرق هستند که اونها هم بویی از تمدن نبردن و رفتارشان شنیع‌تر از مردمان آسیای غرب است، اما سیر کردن شکم و ترس از مرگ گویی این چیزه‌ها سرش نمیشود و انسان دارد به سمتی پیش میرود که برای زنده ماندن حاضر است دیگری را بکشد و از بین ببرد.

من خودم شخصا بعد از اینکه دانستم قرار است به قرنطینه طولانی مدت برویم، اولین کاری که کردم خودکار و دفتر خریدم برای درس خواندن و تمرین و تا این لحظه مایحتاح خورد و خوراک را به اندازه مصرف تهیه میکنم و اگر اوضاع حادتر شود اولین قربانی من هستم چون اکثریت انبار و خزینه خود را فول ذخیره کردن.
توی اینستا تصاویری دیدم که آشپزخانه از کنسرو تا برنج و حبوبات و روغن و گوشت به اندازه فروشگاه ذخیره داشتن.

اما چه ضمانتی وجود داره که اگر اوضاع وخیم‌تر بشه این انسان‌های نادان به خانه من حمله نکنند و به سبک اعراب اندک خوراکی‌های منو به غارت نبرن و با قساوت منو نکشن؟
امثال من که با کمترین امکانات و حداقل‌ها زندگی خود را میگذارنیم قطعا هیچ خطری برای جامعه نداریم و نهایت اگر وضعیت بدتر هم بشه میتونم
از رودخانه ماهی صید کنم یا اینکه به جنگل بزنم و با گیاهان خوراکی و قارچ و میوه خودم رو سیر کنم و تا یک مدت طولانی دوام بیارم اما وقتی میبینم مردم به سمت فروشگاه‌ها حجوم میبرن و قفسه‌ها را لخت میکنند بیشتر به حقارت و نادانی انسان‌ها پی میبرم.
کلا در ایران این غارت سوپرمارکت‌ها خیلی اتفاق نیافتاده چون مردم به زندگی در فلاکت و آستانه‌ی نابودی عادت کرده‌اند و تهدید مداوم موشک‌ و گلوله سپاهی، تهاجم خارجی، گرانی و ... ما را کمی مقاوم کرده.
Scary نوشته: از وقتی که ویروس کورنا بوجود اومد دانستم انسان با این پیشرفت و تکنولوژی که در اختیار داره چقدر میتونه خطرناک و بی‌رحم باشه!
شما ببینید مردم چطور به سمت فروشگاه‌ مواد غذایی حمله میکنند و قبل از ظهر تمام فروشگاه را خالی و جارو می‌کنند، آن هم در کشورهایی که مدعی انسانیت و حقوق بشر و حقوق حیوانات هستند، البته این رفتار را نمیشود به آمریکایی‌ها و اروپایی‌های بومی تعمیم داد به هر حال اکثریت ساکنین این سرزمین‌ها آسیایی‌ها و اروپای شرق هستند که اونها هم بویی از تمدن نبردن و رفتارشان شنیع‌تر از مردمان آسیای غرب است، اما سیر کردن شکم و ترس از مرگ گویی این چیزه‌ها سرش نمیشود و انسان دارد به سمتی پیش میرود که برای زنده ماندن حاضر است دیگری را بکشد و از بین ببرد.

من خودم شخصا بعد از اینکه دانستم قرار است به قرنطینه طولانی مدت برویم، اولین کاری که کردم خودکار و دفتر خریدم برای درس خواندن و تمرین و تا این لحظه مایحتاح خورد و خوراک را به اندازه مصرف تهیه میکنم و اگر اوضاع حادتر شود اولین قربانی من هستم چون اکثریت انبار و خزینه خود را فول ذخیره کردن.
توی اینستا تصاویری دیدم که آشپزخانه از کنسرو تا برنج و حبوبات و روغن و گوشت به اندازه فروشگاه ذخیره داشتن.

اما چه ضمانتی وجود داره که اگر اوضاع وخیم‌تر بشه این انسان‌های نادان به خانه من حمله نکنند و به سبک اعراب اندک خوراکی‌های منو به غارت نبرن و با قساوت منو نکشن؟
امثال من که با کمترین امکانات و حداقل‌ها زندگی خود را میگذارنیم قطعا هیچ خطری برای جامعه نداریم و نهایت اگر وضعیت بدتر هم بشه میتونم
از رودخانه ماهی صید کنم یا اینکه به جنگل بزنم و با گیاهان خوراکی و قارچ و میوه خودم رو سیر کنم و تا یک مدت طولانی دوام بیارم اما وقتی میبینم مردم به سمت فروشگاه‌ها حجوم میبرن و قفسه‌ها را لخت میکنند بیشتر به حقارت و نادانی انسان‌ها پی میبرم.
«آسیایی‌ها و اروپای شرق هستند که اونها هم بویی از تمدن نبردن»
«سبک اعراب اندک خوراکی‌های منو به غارت نبرن»

آری ! ولی به هرحال، شمار کسانی که کرونا آنان را به کام مرگ کشاند ؛ کمتر از کسانی خواهند بود که از نژادپرستی کشته شدند.
Metamorphosis نوشته: «آسیایی‌ها و اروپای شرق هستند که اونها هم بویی از تمدن نبردن»
«سبک اعراب اندک خوراکی‌های منو به غارت نبرن»

آری ! ولی به هرحال، شمار کسانی که کرونا آنان را به کام مرگ کشاند ؛ کمتر از کسانی خواهند بود که از نژادپرستی کشته شدند.

منظور سخنم این بود که مردمان اروپای شرق از فرهنگ پایین‌تری نسبت به آسیای غرب برخوردار هستند.
نگره‌ی بازیها را همواره در یاد بدارید. کشورهایی که بی‌رویه دارند میخرند و میانبارند به دولت و هم‌شهری‌هایِ خودشان اعتماد ندارند. اروپای شرقی یکی از آنهاست. آمریکا هم ندارند, چون سرزمین سرمایه‌داری و بکش‌بکش است, گرچِه در فراوانی و دارایی به سر میبرد. کشورهایی که خوب از پس آن بر آمدند: ژاپن, چین, (هنگ کنگ), کره‌ی جنوبی, ...
Ouroboros نوشته: کلا در ایران این غارت سوپرمارکت‌ها خیلی اتفاق نیافتاده چون مردم به زندگی در فلاکت و آستانه‌ی نابودی عادت کرده‌اند و تهدید مداوم موشک‌ و گلوله سپاهی، تهاجم خارجی، گرانی و ... ما را کمی مقاوم کرده.

بی‌پولی گمانم مهمتر است, کمتر کسی توانایی خرید و انبار کردن دارد, اگرنه ایران همه یک‌پا استاد احتکار و این چیزهاییم.
Mehrbod نوشته: بی‌پولی گمانم مهمتر است, کمتر کسی توانایی خرید و انبار کردن دارد, اگرنه ایران همه یک‌پا استاد احتکار و این چیزهاییم.

E421
پس چگونه پول برای خرید شب عید و پسته‌ی هر کیلو ۲۰۰ تومان و مسافرت در کمال بی‌مسئولیتی و بی‌خیالی و عیاشی فراوان است؟ احتکار هم به قصد سود بردن است نه از سر احتیاط. مردم ما به زندگی در شرایط آخرالزمانی عادت کرده‌اند و البته کمی هم دچار توهم شده‌اند که این سلسله‌ی سگجانیان هرگز قرار نیست جایی بروند و تا بوده همین بوده و تا هست همین خواهد بود، یک کامیونی بار می‌زنند و سوپر مارکتها را پُر نگه می‌دارند اگر خودمان خالی‌شان نکنیم. شاید هم ایمان کور و بیش از حد به نظام مستقر اجتماعی‌ست. به هر حال اگر شما هنوز در یکی از این شهرهای میلیونی و صدهزاری زندگی می‌کنید باید حسابی مراقب خودتان باشید، و تهدید اصلی ویروس نیست. من به یارانم همواره پیشنهاد می‌کنم که صدها و هزاران ویدیو از داعش، کارتل‌های مواد مخدر مکزیکی، خلافکاران برزیلی و ... نگاه بکنند تا کمی از توهماتی که درباره‌ی طبیعت انسان دارند برطرف بشود. هیچ ارتباطی هم با دین و فرهنگ و نژاد و اینها ندارد، طبیعت انسان است. ۴۸ ساعت به هر دلیلی به این کلان شهرها غذا و سوخت و دارو نرسد همه جا می‌شود «غرب وحشی». همین آدمهای متشخص و حسابی که امروز برای ما در نکوهش نژادپرستی مقاله می‌نویسند همسایه‌های کوچه پائینی را گردن می‌زنند برای یک لیتر آب.

این است که من اواسط بهمن از تهران گریختم به خانه‌ای رفتم در نقطه‌ای دور از تمدن، در روستایی کم جمعیت و فاصله‌ی بیش از صد کیلومتر با شهری چند هزار نفری که سالهاست برای این قبیل شرایط خریده و کنار گذاشته‌ام. اینجا من برای شش تا نه ماه آب و غذا ذخیره دارم، پنجاه کیلو برنج، سی کیلو آرد، بیست کیلو لوبیا و ده کیلو عدس به همراه بیست تا بیشتر تُن ماهی. در این چند سال چند بار اینها دور ریخته‌ام و از نو خریده‌ام چون اینجا انبار هستند، آن دو سه نفری که از این داستان خبر داشتند این را خُل‌بازی آدمی بجز این نرمال تلقی می‌کردند که زیاد فیلم ترسانک تماشا کرده، اما it's better to be safe than sorry!

ج.ا در این سالها هرچه نکرده ضریب نفوذ وسایل ابتدایی تمدن مدرن را به خوبی گسترش داده، و این دولت به اصطلاح سنت‌گرای مدرنیته‌ستیز اساسا گویا کاری بجز کشیدن آب و برق و گاز و تلفن و اینترنت و جاده به هر کوره‌دهاتی نداشته! اینجا همه چیز هست، فعلا. حتی یک بهداری کوچک در روستای مجاور که کمی بزرگتر است. اما من از آنها مجهزترم، دستگاه کمک‌تنفس و اکسیژن‌ساز و ده‌ها مدل دارو از آنتی‌بیوتیک و ضدقارچ تا ضد-درد و ... دارم. بذر سیب‌زمینی و گوجه فرنگی و گندم دارم. وسایل کشاورزی سنتی همه مدل دارم، دو عدد موتور برق کار گذاشته‌ام. می‌خواستم پنل خورشیدی بگیرم اما خیلی گران بود. تانکر هزار لیتری و دستگاه تصفیه آب هم دارم. حتی یک اسلحه‌ی گرم حرفه‌ای به قیمت بسیار بالا از بازار سیاه خریده‌ام و همراه صد قطعه فشنگ اینجا پنهان کرده‌ام! شراب ناب هم چند خمری انداخته‌ام! بیرون بنا و زمین را دستکاری نکردم مبادا اهالی بومی پی ببرند و به خانه دستبرد بزنند، زمین را هم اجاره سالیانه داده‌ام به همسایه روی آن سیب‌زمینی می‌کارد. اما درون خانه، کمی جلوتر از در ورودی یک درب آهنین سنگین و ضدسرقت کار گذاشتم و پنجره‌ها را حفاظ اهنین زده‌ام. فراهم کردن اینجا برایم به قیمت یک خانه متوسط در شمال ِ تهران تمام شد، مطمئن شدم که بهترین زمین روستا را می‌خرم که چاه داشته باشد و چشمه از آن بگذرد. حفظ آن برایم کمتر از سالی بیست میلیون هزینه دارد که آنهم هزینه سالی یکبار دور ریختن و نو کردن همان مواد مصرفی‌ست، این از اجاره‌اش در می‌آید. هر سال که هوای تهران دو سه ماه غیرقابل تنفس می‌شود، کار و بار را تعطیل می‌کنم و به اینجا می‌آیم و دور از شلوغی و کثافت سوپرشهر سوپرمدرن اندکی به ارامش و سلامت روانی و جان می‌رسم. اینبار هم اهالی گمان کردند پیرو سفر هر ساله به اینجا آمده‌ام اما واقعیت این است که امسال اصلا قصد آمدن نداشتم چراکه وضع کار خیلی خراب بود و نمی‌توانستم آن را تعطیل بکنم. اما مدتی پس از آغاز قرنطینه ووهان بیمناک شدم و همراه یکی از این دخترکان کم‌خرد به اینجا گریختم. اشتباهم این بود که سر خر آوردم و پس از درآمدن گند ِ اوضاع در قم و تهران او نگران خانواده‌اش شد و هر قدر تازینه‌اش زدم فایده نکرد و مرا وادار کرد او را برگردانم تهران و دو روزی هم در آن پیتری‌دیش سپری بکنم.

اینهمه را به شما گفتم که بگویم آغازگر این جستار صد-در-صد محق است، من این کارها را نکرده‌ام از ترس ویروس بلکه از ترس آدمیزاد ِ متمدن ِ شهرنشین!
تفرقه بیانداز و حکومت کن...در ایران علاوه بر ان شایعه بینداز و حکومت کن...فکر کنم روز شنبه بود که شایعه کردن تهران قرنطینه خواهد شد و فردای ان روز مردم چنان هجوم اوردند که فروشگاه ها خالی شد...جالب اینجاست که مردم از قحطی می ترسند ولی از کنار هم ایستادن و صف بستن که احتمال ابتلا به کرونا را بالا می برد نمی ترسند....این شایعه که تهران را قرنطینه می خواهند بکنند واقعا جیب عده ای را پر کرد.
Ouroboros نوشته: E421
پس چگونه پول برای خرید شب عید و پسته‌ی هر کیلو ۲۰۰ تومان و مسافرت در کمال بی‌مسئولیتی و بی‌خیالی و عیاشی فراوان است؟ احتکار هم به قصد سود بردن است نه از سر احتیاط. مردم ما به زندگی در شرایط آخرالزمانی عادت کرده‌اند و البته کمی هم دچار توهم شده‌اند که این سلسله‌ی سگجانیان هرگز قرار نیست جایی بروند و تا بوده همین بوده و تا هست همین خواهد بود، یک کامیونی بار می‌زنند و سوپر مارکتها را پُر نگه می‌دارند اگر خودمان خالی‌شان نکنیم. شاید هم ایمان کور و بیش از حد به نظام مستقر اجتماعی‌ست. به هر حال اگر شما هنوز در یکی از این شهرهای میلیونی و صدهزاری زندگی می‌کنید باید حسابی مراقب خودتان باشید، و تهدید اصلی ویروس نیست. من به یارانم همواره پیشنهاد می‌کنم که صدها و هزاران ویدیو از داعش، کارتل‌های مواد مخدر مکزیکی، خلافکاران برزیلی و ... نگاه بکنند تا کمی از توهماتی که درباره‌ی طبیعت انسان دارند برطرف بشود. هیچ ارتباطی هم با دین و فرهنگ و نژاد و اینها ندارد، طبیعت انسان است. ۴۸ ساعت به هر دلیلی به این کلان شهرها غذا و سوخت و دارو نرسد همه جا می‌شود «غرب وحشی». همین آدمهای متشخص و حسابی که امروز برای ما در نکوهش نژادپرستی مقاله می‌نویسند همسایه‌های کوچه پائینی را گردن می‌زنند برای یک لیتر آب.

این است که من اواسط بهمن از تهران گریختم به خانه‌ای رفتم در نقطه‌ای دور از تمدن، در روستایی کم جمعیت و فاصله‌ی بیش از صد کیلومتر با شهری چند هزار نفری که سالهاست برای این قبیل شرایط خریده و کنار گذاشته‌ام. اینجا من برای شش تا نه ماه آب و غذا ذخیره دارم، پنجاه کیلو برنج، سی کیلو آرد، بیست کیلو لوبیا و ده کیلو عدس به همراه بیست تا بیشتر تُن ماهی. در این چند سال چند بار اینها دور ریخته‌ام و از نو خریده‌ام چون اینجا انبار هستند، آن دو سه نفری که از این داستان خبر داشتند این را خُل‌بازی آدمی بجز این نرمال تلقی می‌کردند که زیاد فیلم ترسانک تماشا کرده، اما it's better to be safe than sorry!

ج.ا در این سالها هرچه نکرده ضریب نفوذ وسایل ابتدایی تمدن مدرن را به خوبی گسترش داده، و این دولت به اصطلاح سنت‌گرای مدرنیته‌ستیز اساسا گویا کاری بجز کشیدن آب و برق و گاز و تلفن و اینترنت و جاده به هر کوره‌دهاتی نداشته! اینجا همه چیز هست، فعلا. حتی یک بهداری کوچک در روستای مجاور که کمی بزرگتر است. اما من از آنها مجهزترم، دستگاه کمک‌تنفس و اکسیژن‌ساز و ده‌ها مدل دارو از آنتی‌بیوتیک و ضدقارچ تا ضد-درد و ... دارم. بذر سیب‌زمینی و گوجه فرنگی و گندم دارم. وسایل کشاورزی سنتی همه مدل دارم، دو عدد موتور برق کار گذاشته‌ام. می‌خواستم پنل خورشیدی بگیرم اما خیلی گران بود. تانکر هزار لیتری و دستگاه تصفیه آب هم دارم. حتی یک اسلحه‌ی گرم حرفه‌ای به قیمت بسیار بالا از بازار سیاه خریده‌ام و همراه صد قطعه فشنگ اینجا پنهان کرده‌ام! شراب ناب هم چند خمری انداخته‌ام! بیرون بنا و زمین را دستکاری نکردم مبادا اهالی بومی پی ببرند و به خانه دستبرد بزنند، زمین را هم اجاره سالیانه داده‌ام به همسایه روی آن سیب‌زمینی می‌کارد. اما درون خانه، کمی جلوتر از در ورودی یک درب آهنین سنگین و ضدسرقت کار گذاشتم و پنجره‌ها را حفاظ اهنین زده‌ام. فراهم کردن اینجا برایم به قیمت یک خانه متوسط در شمال ِ تهران تمام شد، مطمئن شدم که بهترین زمین روستا را می‌خرم که چاه داشته باشد و چشمه از آن بگذرد. حفظ آن برایم کمتر از سالی بیست میلیون هزینه دارد که آنهم هزینه سالی یکبار دور ریختن و نو کردن همان مواد مصرفی‌ست، این از اجاره‌اش در می‌آید. هر سال که هوای تهران دو سه ماه غیرقابل تنفس می‌شود، کار و بار را تعطیل می‌کنم و به اینجا می‌آیم و دور از شلوغی و کثافت سوپرشهر سوپرمدرن اندکی به ارامش و سلامت روانی و جان می‌رسم. اینبار هم اهالی گمان کردند پیرو سفر هر ساله به اینجا آمده‌ام اما واقعیت این است که امسال اصلا قصد آمدن نداشتم چراکه وضع کار خیلی خراب بود و نمی‌توانستم آن را تعطیل بکنم. اما مدتی پس از آغاز قرنطینه ووهان بیمناک شدم و همراه یکی از این دخترکان کم‌خرد به اینجا گریختم. اشتباهم این بود که سر خر آوردم و پس از درآمدن گند ِ اوضاع در قم و تهران او نگران خانواده‌اش شد و هر قدر تازینه‌اش زدم فایده نکرد و مرا وادار کرد او را برگردانم تهران و دو روزی هم در آن پیتری‌دیش سپری بکنم.

اینهمه را به شما گفتم که بگویم آغازگر این جستار صد-در-صد محق است، من این کارها را نکرده‌ام از ترس ویروس بلکه از ترس آدمیزاد ِ متمدن ِ شهرنشین!

فکمان افتاد از این همه دور اندیشی آخر الزمانی برادرE404!!!
البته این تحلیل هایی که در مورد تفاوت هجوم مردم مغرب زمین به فروشگاه ها با ایران میشه هیچ کدام کاملا درست و دقیق نیستند. نه مردم ایران از روی بی حسی ناشی از بدبختی همیشگی، فروشگاه ها رو خالی نکردن نه اینکه در مغرب زمین به کل تمام فروشگاه ها خالی شدن. همین مردم ایران هم کم استعداد در هجوم برای خالی کردن فروشگاه ها یا پر کردن باک بنزین ندارن با اعلام یک شایعه که از فردا فلان اتفاق خواهد افتاد... اگر رسانه های مستقلی وجود داشت یک خبرنگار تشریف می‌برد در بسیاری از فروشگاه ها مشخص میشد که چه اقلامی همین امروز کمیاب یا نایاب شدن...

پ. ن : راستی آدرس بده اگر واقعا آخر الزمان شد بیایم در مزرعه شما مشغول به کار شیم E415
Ouroboros نوشته: E421
پس چگونه پول برای خرید شب عید و پسته‌ی هر کیلو ۲۰۰ تومان و مسافرت در کمال بی‌مسئولیتی و بی‌خیالی و عیاشی فراوان است؟ احتکار هم به قصد سود بردن است نه از سر احتیاط. مردم ما به زندگی در شرایط آخرالزمانی عادت کرده‌اند و البته کمی هم دچار توهم شده‌اند که این سلسله‌ی سگجانیان هرگز قرار نیست جایی بروند و تا بوده همین بوده و تا هست همین خواهد بود، یک کامیونی بار می‌زنند و سوپر مارکتها را پُر نگه می‌دارند اگر خودمان خالی‌شان نکنیم. شاید هم ایمان کور و بیش از حد به نظام مستقر اجتماعی‌ست. به هر حال اگر شما هنوز در یکی از این شهرهای میلیونی و صدهزاری زندگی می‌کنید باید حسابی مراقب خودتان باشید، و تهدید اصلی ویروس نیست. من به یارانم همواره پیشنهاد می‌کنم که صدها و هزاران ویدیو از داعش، کارتل‌های مواد مخدر مکزیکی، خلافکاران برزیلی و ... نگاه بکنند تا کمی از توهماتی که درباره‌ی طبیعت انسان دارند برطرف بشود. هیچ ارتباطی هم با دین و فرهنگ و نژاد و اینها ندارد، طبیعت انسان است. ۴۸ ساعت به هر دلیلی به این کلان شهرها غذا و سوخت و دارو نرسد همه جا می‌شود «غرب وحشی». همین آدمهای متشخص و حسابی که امروز برای ما در نکوهش نژادپرستی مقاله می‌نویسند همسایه‌های کوچه پائینی را گردن می‌زنند برای یک لیتر آب.

این است که من اواسط بهمن از تهران گریختم به خانه‌ای رفتم در نقطه‌ای دور از تمدن، در روستایی کم جمعیت و فاصله‌ی بیش از صد کیلومتر با شهری چند هزار نفری که سالهاست برای این قبیل شرایط خریده و کنار گذاشته‌ام. اینجا من برای شش تا نه ماه آب و غذا ذخیره دارم، پنجاه کیلو برنج، سی کیلو آرد، بیست کیلو لوبیا و ده کیلو عدس به همراه بیست تا بیشتر تُن ماهی. در این چند سال چند بار اینها دور ریخته‌ام و از نو خریده‌ام چون اینجا انبار هستند، آن دو سه نفری که از این داستان خبر داشتند این را خُل‌بازی آدمی بجز این نرمال تلقی می‌کردند که زیاد فیلم ترسانک تماشا کرده، اما it's better to be safe than sorry!

ج.ا در این سالها هرچه نکرده ضریب نفوذ وسایل ابتدایی تمدن مدرن را به خوبی گسترش داده، و این دولت به اصطلاح سنت‌گرای مدرنیته‌ستیز اساسا گویا کاری بجز کشیدن آب و برق و گاز و تلفن و اینترنت و جاده به هر کوره‌دهاتی نداشته! اینجا همه چیز هست، فعلا. حتی یک بهداری کوچک در روستای مجاور که کمی بزرگتر است. اما من از آنها مجهزترم، دستگاه کمک‌تنفس و اکسیژن‌ساز و ده‌ها مدل دارو از آنتی‌بیوتیک و ضدقارچ تا ضد-درد و ... دارم. بذر سیب‌زمینی و گوجه فرنگی و گندم دارم. وسایل کشاورزی سنتی همه مدل دارم، دو عدد موتور برق کار گذاشته‌ام. می‌خواستم پنل خورشیدی بگیرم اما خیلی گران بود. تانکر هزار لیتری و دستگاه تصفیه آب هم دارم. حتی یک اسلحه‌ی گرم حرفه‌ای به قیمت بسیار بالا از بازار سیاه خریده‌ام و همراه صد قطعه فشنگ اینجا پنهان کرده‌ام! شراب ناب هم چند خمری انداخته‌ام! بیرون بنا و زمین را دستکاری نکردم مبادا اهالی بومی پی ببرند و به خانه دستبرد بزنند، زمین را هم اجاره سالیانه داده‌ام به همسایه روی آن سیب‌زمینی می‌کارد. اما درون خانه، کمی جلوتر از در ورودی یک درب آهنین سنگین و ضدسرقت کار گذاشتم و پنجره‌ها را حفاظ اهنین زده‌ام. فراهم کردن اینجا برایم به قیمت یک خانه متوسط در شمال ِ تهران تمام شد، مطمئن شدم که بهترین زمین روستا را می‌خرم که چاه داشته باشد و چشمه از آن بگذرد. حفظ آن برایم کمتر از سالی بیست میلیون هزینه دارد که آنهم هزینه سالی یکبار دور ریختن و نو کردن همان مواد مصرفی‌ست، این از اجاره‌اش در می‌آید. هر سال که هوای تهران دو سه ماه غیرقابل تنفس می‌شود، کار و بار را تعطیل می‌کنم و به اینجا می‌آیم و دور از شلوغی و کثافت سوپرشهر سوپرمدرن اندکی به ارامش و سلامت روانی و جان می‌رسم. اینبار هم اهالی گمان کردند پیرو سفر هر ساله به اینجا آمده‌ام اما واقعیت این است که امسال اصلا قصد آمدن نداشتم چراکه وضع کار خیلی خراب بود و نمی‌توانستم آن را تعطیل بکنم. اما مدتی پس از آغاز قرنطینه ووهان بیمناک شدم و همراه یکی از این دخترکان کم‌خرد به اینجا گریختم. اشتباهم این بود که سر خر آوردم و پس از درآمدن گند ِ اوضاع در قم و تهران او نگران خانواده‌اش شد و هر قدر تازینه‌اش زدم فایده نکرد و مرا وادار کرد او را برگردانم تهران و دو روزی هم در آن پیتری‌دیش سپری بکنم.

اینهمه را به شما گفتم که بگویم آغازگر این جستار صد-در-صد محق است، من این کارها را نکرده‌ام از ترس ویروس بلکه از ترس آدمیزاد ِ متمدن ِ شهرنشین!

کاملا درست است. نسیم نیکولاس طالب می‌گوید:
نقل قول:Those who panicked early don't have to panic today
.
و همچنین:
نقل قول:When paranoid, you can be wrong 1000 times & you will survive.
If non-paranoid; wrong once, and you, your genes, & the rest of your group are done.
نکته دیگر اینکه بنظرم اگر واقعا چنین کرده‌اید، باید ذخیره آذوقه‌تان را بیشتر کنید. چون جدای از شیوع کرونا -که بیشتر خواهد شد و در پاییز مرگبارتر بازخواهد گشت - و جدای از وخامت شدید اوضاع اقتصادی که از ۹۶ شروع و در نیمه اول ۹۹ به نهایت خود می‌رسد، بنده تحرکات نظامی این ۳ سال اخیر را هم رصد کرده‌ام و با احتمال فوق‌العاده بالایی می‌توانم بگویم یک درگیری نظامی مستقیم از جنس حمله ناتو به یوگسلاوی در ۱۹۹۱، پیشروی ماست (که به معنی چند ماه بی‌برقی، بی‌آبی و ... است). اگر کسی درباره این پیشبینی شک دارد و آن را همرده حرف‌های زیرشکمی ۴۱ ساله مجریان شبکه‌های ماهواره‌ای می‌گیرد، من حاضرم جدا و واقعا روی آن «شرط بزرگ» ببندم تا از طریق وارد کردن «پوستم در بازی» میزان دقت پ جدیت‌ام در این پیشبینی را اثبات کنم.

پ.ن: اینترنت ماهواره‌ای فراموش‌تان نشود!
صفحات: 1 2 3 4