دفترچه

نسخه‌ی کامل: انسان موجودی خطرناک و پلید!
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2 3 4
(04-02-2020, 10:21 PM)Mehrbod نوشته: [ -> ]درسته, من هم نبود گواهی را گواهی نبود نگرفتم. ولی از دید کاربردگرایانه, و نگاهی فرگشتمندانه, من هر چه مینگرم نمیبینم چرا باید رفتاری که به جاندار اسیب میزند بتواند بفرگردد.

من با شما موافقم که احتمال دارد فرگشتیک نباشد، در همان پست هم گفتم که انسان تنها موجودی‌ست که ممکن است ماده را پس از جفت‌گیری بکشد و هرگز فرگشت نمی‌تواند چنین انحراف شدیدی را بلافاصله تا انقراض کامل اصلاح نکند(توضیح آن هزاران بار سخت‌تر از مشکل توضیح‌ناپذیر همجنسگرایی‌ست). در عین حال این تئوری هم نزدیکترین تئوری به حقیقت به نظر می‌رسد: https://en.wikipedia.org/wiki/Killer_ape_theory

اما اینها هم نمی‌توانند خشونت و خباثت خارق‌العاده‌ی انسان را توضیح بدهند. 
ضمن آنکه در هرگونه بحثی پیرامون فرگشت انسان بسیار مهم است که به خاطر داشته باشیم این پروسه همچنان در جریان است و به پایان نرسیده و ما محصول «بی‌نقص نهایی» نیستیم، و ممکن است هنوز طبیعت در حال از میان برداشتن نقص‌هایی بوده باشد که اینهم یکی از آنهاست. 

ضمن اینکه ممکن است من و شما برخطا باشیم، و تئوری‌های بنا شده بر بستر متریالیسم توانایی توضیح همه‌ی جوانب و کارکردهای ذهن انسان را نداشته باشند. 



(04-02-2020, 10:21 PM)Mehrbod نوشته: [ -> ]اینکه ما نمیتوانیم درست انگشت بگذاریم روی عامل‌های ویرانگار تنها از ناتوانی کنونی ما در واکاوفی و خواندن ذهن میباشد. همین گرفتاری با پیشرفته‌تر شدن نرمافزارهای دستساز ما هم دیده میشد, ولی آنجا ما ابزارهای بسیار خوبی برای واکاوی و بازشناسی گیرها داریم, ولی برای ذهن نداریم.


شاید فرصتی برای یپشرفته‌تر شدن برای ما باقی نمانده باشد؟ جنون‌پیشه از ساده‌لوحی ِ نهفته در دل ِ لیبرال دموکراسی مدرن غربی و آزادیهایی که سرمایه‌داری پدید می‌آورد برای تسخیر نهادهای قدرت بهره‌ می‌برد و موفقیتی حسرت‌برانگیز برای خود جفت و جور. سیستم‌های اجتماعی همین حالا در همه جای دنیا تا مرز تکمیل ظرفیت تحت فشار قرار گرفته‌اند و نمی‌توانند به نحوی که طراحی شده بودند به حیات خود ادامه بدهند. تقریبا تمامی نهادهای اجتماعی مفید محصول جامعه‌ی سنتی‌‌یست که آدمها را از طریق تحمیل‌های اخلاقی-اجتماعی بسیار شدیدی وادار به رفتار در چهارچوبی محدود و منطبق با شماری مشخص از ارزشهای ثبات‌آفرین، اعتماد-افزا و تنش‌زدا می‌کرد. در یک کلام، این نهادها با این پیشفرض که قرار است توسط آدمهای «شریف» و «غیرتمندی» اداره بشود که عمیقا و تماما به مفاهیمی همچون آبرو و آخرت و حروم‌حلال و کارما و ... پایبند هستند، اما الان بیش از نیم قرن است که در اختیار آدم‌های مطلقا و تماما حقه‌باز، فریبکار، دروغگو و منفعت‌طلب قرار گرفته. هر لحظه احتمال فروپاشی کامل کل سیستم زیر این فشار وجود دارد. 

پیرو همین بحث من مدتی پیش به پدیده‌ی پلیس می‌اندیشیدم، که یک زمانی در شهروند قانون‌مدار ِ عادی احساس امنیت بوجود می‌آورد، باکونین و پرودون هر دو نوشته‌هایی دارند که چرا این احساس امنیت کاذب است و تلاش می‌کنند آنرا تقبیح بکنند که یعنی چنین احساس امنیتی یک زمانی وجود داشته. حالا اما در بیشتر جاهای دنیا پلیس که می‌بینید احساس نا-امنی می‌کنید. بخشی از این بدلیل خرابی ِ قوانین است، به نحوی که دیوان‌های اداری برای تقویت خود هزاران و ده‌ها هزار قانون بلاهت‌آلودی که هیچکس از آنها سر در نمی‌آورد روی کاغذ آورده‌اند و یک مامور فکسنی پلیس اگر از ریخت شما خوشش نیاید می‌تواند شما را به پنج جرم مختلف دستگیر بکند. اما یک دلیل مهمتر آن جذب شدن آدمهای قلدرمنش، بدطینت و ضعیف‌النفس که بجز با یک سلاح و نشان و یونیفورم نمی‌توانند در زندگی احساس قدرتمندی بکنند به این سبک حرفه‌ها جذب می‌شوند. کیفیت آدمهایی که به سمت پلیس شدن می‌روند پائین آمده و سادیست‌ها و جنون‌پیشگان و ... که خویشتنداری بیشتری دارند به سمت آن می‌روند نه مردان ِ دلیر غیرتمند قانونمند... 


(04-02-2020, 10:21 PM)Mehrbod نوشته: [ -> ]اینک دو تن این اندازه متفاوت به راهکار رسیده‌اند هم برایِ من کوچکترین چیز شگفتی در خود ندارد, ذهن آدم پیشرفته‌ترین نرمافزاری'ست که ما در هستی میشناسیم و نگره‌ی آشوب بخوبی میگوید که چگونه کوچترین تفاوت میتوند به برایاندی سراسر متفاوت بینجامد.

آن "بروشنی" که شما از من میخوانید این نیست که بفرمایید, گیر درست روی این نقطه است, بساکه "بروشنی" فلسفیک است که کران‌نگرانه چرایی را میداند و احتمالاتی میداند گیر از کجاست. آن قطعیت در کار نیست, ولی در گذر زمان آن هم در دست خواهد بود.
Dodgy

خب پس روشنی‌ای وجود ندارد دیگر جانم، شما اما امیدوار هستید به آینده که قطعیت آن در دست بیاید. یعنی هرچند به درستی آموخته‌اید که تکنولوژی نمی‌تواند مشکلات برآمده از تکنولوژی را بدون پدید آوردن مشکلات دیگر حل بکند، هنوز معتقد هستید روش علمی و بخردانگی می‌توانند مشکلات برآمده از روش علمی و بخردانگی را حل بکنند. از منظری کارکردگرایانه و پراگماتیستی، بنا گذاشتن فرهنگ و رهیافت اجتماعی بر پایه‌ی تئوری ِ «روح» بسیار موفق‌تر بوده در کاهش شدت آسیبهایی که جنون‌پیشگان و دگرآزاران می‌توانند اعمال بکنند. 

(04-02-2020, 10:21 PM)Mehrbod نوشته: [ -> ]اینکه چگونه با اینها روبرو بشیم را نسیم طالب پرداخته, آنهم پرداختن به بجای است. به این معنی که بجایِ درست کردن همگان, کوشش روی کاهشِ آسیب همواره باشد. ب.ن. بجای پیشبینی زمین‌لرزه, کوشش ساخت ساختمانهای پادزمین‌لرزه باشد.


من گمان می‌کنم به ترکیبی از هر دو نیاز داریم، با عنایت بیشتر به پیشگیری. مسیحیت راه‌حل این موضوع را دو هزار سال پیشتر پیدا کرده بود: با همه از بدو تولد جوری رفتار بکنید که انگار بدترین گناه عالم را مرتکب شده‌اند و عادی‌ترین و انسانی‌ترین و بی‌آزارترین و حتی گاهی مفیدترین عواطف آنها که به هر نحوی می‌تواند مایه‌ی خشونت ِ درون‌گروهی بشود را به شدت سرکوب بکنید. احساس گناه اساسا چیزی بجز ندای وجدان نیست، و بالا بردن حساسیت وجدان جامعه را به شاخصی بالاتر از امنیت و آرامش و اعتماد می‌رساند. احساس گناه باید پرورانده بشود و تشدید بشود. زن همسایه نظر دارید؟ احساس گناه مانع می‌شود از رفتار کردن بر این وسوسه. میهمانی گرفته‌اید؟ احساس گناه نمی‌گذارد همسایه‌ی پائینی را بیدار نگه دارید. مرغ و پلوی خوش عطر فراهم دیده‌اید؟ احساس گناه نمی‌گذارد بی‌اعتنا به شکم‌گرسنگان باشید. اینهم بی‌نقص نبود اما هزار هزار بار بهتر از «هر آنچه می‌خواهی بکن» جهان هیپی‌ها بود. یک دلیلی دارد که با آغاز زوال نظام اخلاقی مدرن و سر کار آمدن رهیافت‌های این چنینی برای مدتی شمار قاتلان سریالی سر به فلک گذاشت. من قبلا هم اینجا گفته‌ام که انسان مبتذل ِ رذل گمان می‌کند همه مثل خود او از گناه فقط سکس و شراب و طرب و ... اینها را می‌خواهند و برای گناه نبودن گناهان و روا بودن همه چیز و رجوع کردن به طبیعت و آری گفتن به انسان و ... شعارهای هیپی وار سر می‌دهند، در حالیکه بسیار در میان ما هستند که ندای دیوهای درونشان چیزهایی بجز اینها می‌طلبد. هرگونه ترویج آری گفتن به تن در جامعه منجر به رها شدن این دیوها خواهد شد.
(03-19-2020, 09:54 PM)Ouroboros نوشته: [ -> ]ج.ا در این سالها هرچه نکرده ضریب نفوذ وسایل ابتدایی تمدن مدرن را به خوبی گسترش داده، و این دولت به اصطلاح سنت‌گرای مدرنیته‌ستیز اساسا گویا کاری بجز کشیدن آب و برق و گاز و تلفن و اینترنت و جاده به هر کوره‌دهاتی نداشته! اینجا همه چیز هست، فعلا. حتی یک بهداری کوچک در روستای مجاور که کمی بزرگتر است. اما من از آنها مجهزترم، دستگاه کمک‌تنفس و اکسیژن‌ساز و ده‌ها مدل دارو از آنتی‌بیوتیک و ضدقارچ تا ضد-درد و ... دارم. بذر سیب‌زمینی و گوجه فرنگی و گندم دارم. وسایل کشاورزی سنتی همه مدل دارم، دو عدد موتور برق کار گذاشته‌ام. می‌خواستم پنل خورشیدی بگیرم اما خیلی گران بود. تانکر هزار لیتری و دستگاه تصفیه آب هم دارم. حتی یک اسلحه‌ی گرم حرفه‌ای به قیمت بسیار بالا از بازار سیاه خریده‌ام و همراه صد قطعه فشنگ اینجا پنهان کرده‌ام! شراب ناب هم چند خمری انداخته‌ام! بیرون بنا و زمین را دستکاری نکردم مبادا اهالی بومی پی ببرند و به خانه دستبرد بزنند، زمین را هم اجاره سالیانه داده‌ام به همسایه روی آن سیب‌زمینی می‌کارد. اما درون خانه، کمی جلوتر از در ورودی یک درب آهنین سنگین و ضدسرقت کار گذاشتم و پنجره‌ها را حفاظ اهنین زده‌ام. فراهم کردن اینجا برایم به قیمت یک خانه متوسط در شمال ِ تهران تمام شد، مطمئن شدم که بهترین زمین روستا را می‌خرم که چاه داشته باشد و چشمه از آن بگذرد. حفظ آن برایم کمتر از سالی بیست میلیون هزینه دارد که آنهم هزینه سالی یکبار دور ریختن و نو کردن همان مواد مصرفی‌ست، این از اجاره‌اش در می‌آید. هر سال که هوای تهران دو سه ماه غیرقابل تنفس می‌شود، کار و بار را تعطیل می‌کنم و به اینجا می‌آیم و دور از شلوغی و کثافت سوپرشهر سوپرمدرن اندکی به ارامش و سلامت روانی و جان می‌رسم. اینبار هم اهالی گمان کردند پیرو سفر هر ساله به اینجا آمده‌ام اما واقعیت این است که امسال اصلا قصد آمدن نداشتم چراکه وضع کار خیلی خراب بود و نمی‌توانستم آن را تعطیل بکنم. اما مدتی پس از آغاز قرنطینه ووهان بیمناک شدم و همراه یکی از این دخترکان کم‌خرد به اینجا گریختم. اشتباهم این بود که سر خر آوردم و پس از درآمدن گند ِ اوضاع در قم و تهران او نگران خانواده‌اش شد و هر قدر تازینه‌اش زدم فایده نکرد و مرا وادار کرد او را برگردانم تهران و دو روزی هم در آن پیتری‌دیش سپری بکنم.
Angel 

من نیز یک همچین مکانی را در شهری شمالی، دورافتاده و کم‌جمعیت تدارک دیده‌ام، البته نه با این جزئیات و نه توسط خودم! در واقع پیش از آن خانه آنجا وجود داشت، من تنها برای شرایط بحرانی آن را کمی مهیاتر کردهام. در زمان حمله‌ی ایران به پایگاه نظامی آمریکا، نیمه‌شب فوراً به آنجا گریختم! ولی به گمانم تمام اینها خودفریبی هستند امیر. مسخره است به نظرم. به قول مهربد، جایی که به راستی بتوان خود را از دست این وحوش مصون و امن نگه داشت، ناموجود است.
کاچی بعز هیچی!

 اگر هتا ۵% هم بخت فرازیست آدم  را بیافزاید این دوراندیشی بخوبی خواهد ارزید.
صفحات: 1 2 3 4