02-10-2018, 01:14 PM
Canary نوشته: ببینید وقتی شما یه خونواده کمی تا قسمتی سنتی داشته باشید و اون رفتار ها و محدودیت های خاص این خونواده ها بهتون اعمال میشه خب طبیعیه که از دستشون حتی تا سال ها ناراحت باشید به خصوص که طعم آزادی و زندگی مدرن رو هم تو بزرگسالی چشیده باشید.
اما برای من تعجب برانگیز اینجاست که چنین شخصی به علت اینطور محدودیت ها از خونواده خودش متنفر باشه و مثلا بیاد علیهشون تو یه فضای عمومی حرف بزنه و علیهشون رمان بنویسه!
اونطور که فهمیدم این فرد بسیار عصبی،پرخاشگر دارای رفتارهای مردانه و به شدت هم فمنیسته و مثلا به خاطر اینکه مادرش از موش میترسیده اونو تو داستانش تحقیر میکنه و کینه چند تا نیشگونی که مادرش تو بچگی ازش گرفته رو داره و...
اوایل فکر میکردم ممکنه به خاطر عقده الکترا باشه اما اونطور که فهمیدم تنفرش محدود به مادر نمیشه و از پدرشم متنفره(البته ممکنه این تنفر یه جور پوشش خودآگاه برای کاور کردن تنفر عمیقش از مادر باشه).
پ.ن: ایشون داستان نویسه و قهرمان بسیاری از داستاناش یا یه مرد میانساله یا دختر بچه ای که با یه مرد میان سال رابطه عاطفی داره.
اگر از طرف خانواده آسیب دیده باشه کاملن مشخص و قابل درکه!
اگر آسیبی در کار نبوده باشه به نظر من یک جور اختلال روانی هست. از اونجایی که من روانپزشک نیستم نظرم دو زار ارزش علمی نداره و شخصیه
خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری