08-07-2016, 01:32 PM
قسمت چهارم
(مفاهیم و كلمات قرآن در شعر جاهلی)
● عبد الطابخة بن ثعلب از شعرای دیگر جاهلی می گوید:[۱]
و انت القدیم الاول الماجد الذی تبدأ خلق الناس فی اكتم العدم و انت الذی احللتنی غیب ظلمة الی ظلمة فی صلب آدم فی ظلم.
ترجمه: (تو قدیم اول و باعظمتی هستی كه) (شروع كردی خلق مردم را از عدم) (و تو كسی هستی كه مرا در غیب ظلمتی قراردادی) (به ظلمتی دیگر در صلب آدم در ظلماتی)
– مفهوم قدیم بمعنی “ازلی” در قرآن آمده است.
– همچنین لغت “اول” برای خدا در قرآن ذکر شده است: هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ(الحدید/۳)
– همچنین شروع خلق توسط خدا بطور مكرر در قرآن آمده است. مثلا: “اللَّهُ یبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یعِیدُهُ(یونس/۳۴)”.
– مفهوم ظلمتهای سه گانه كه از نطفه تا رحم طی می شود نیز در قرآن آمده است: “یخْلُقُكُمْ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِی ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ(زمر ۶)” یعنی شما را در شكمهاى مادرانتان آفرینشى پس از آفرینشى [دیگر] در تاریكیهاى سه گانه خلق كرد.
● حاتم طائی از شعرای جاهلی كه در سخاوت و شعر مشهور بود می گوید:[۲]
اما والذی لا یعلم السر غیره و یحیی العظام البیض و هی رمیم
ترجمه: (سوگند به آنكه سر را نمی داند غیر از او) (و زنده می كند استخوانهای سفید پوسیده را)
– کلام “یعلم السر” عینا در قرآن آمده است: “فانه یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أُخْفِیَ(طه/۷)
– همچنین مصرع دوم عینا در قرآن آمده است: “قَالَ مَنْ یُحْیِی الْعِظامَ وَ هِیَ رَمِیمُ(یس/۷۸)”
● زهیر بن ابی سلمی از شعرای جاهلی می گوید:[۳]
لقد نازعتهم حسبا قدیما / و قد سجرت بحارهم بحاری
مصرع دوم در قرآن بصورت “وَ اذا الْبِحارُ سُجِّرَتْ(تكویر/۶)” آمده است.
● امرؤ القیس از برترین شعرای عرب جاهلی است كه محمد در مورد او گفته”امرؤ القیس پرچمدار شاعران است بسوی جهنم”. وی اشعار بسیار زیبائی دارد و بعضی از جملات وی عینا در قرآن آورده شده است[۴] مثلا:
یتمنى المرء فی الصیف الشتاء (مرد در تابستان طالب زمستان است) حتى إذا جاء الشتاء أنكره (وقتی زمستان می آید آنرا بد می داند) فهو لا یرضى بحال واحد (او به وضعیت واحد راضی نمی شود) قتل الإنسان ما أكفره (كشته باد انسان، چرا اینقدر كفران پیشه است)
– مصرع چهارم عینا در قرآن آمده است: “قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ(عبس/۱۷)”
و در اشعار عاشقانه ای می گوید:
اقتربت الساعة وانشق القمر (زمان نزدیك شد و ماه شكافته شد) عن غزال صاد قلبی ونفر (از غزالی كه قلبم را شكار كرد و روی بگردانید) و در انتهای آن می گوید:
قلت اذ شق العذار خده (وقتی موی او رخسار او را شكافت، گفتم) دنت الساعه و انشق القمر (زمان نزدیك شد و ماه شكافت)
– مصرع اول عینا در قرآن آمده است: “اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ(القمر/۱)”. جالب است كه ادعا شده است كه این آیه حكایت معجزه ی شق القمر است در حالیكه شعر زیبای عاشقانه ای بوده كه محمد از امرؤ القیس گرفته است.
و در جای دیگر میگوید:
إذا زلزلت الأرض زلزالها (وقتی زمین بلرزد لرزیدنی) وأخرجت الأرض أثقالها (و زمین ثقلهایش (مرده ها) را بیرون افكند.
تقوم الأنام على رسلها (مردم بر پا می ایستند)
لیوم الحساب ترى حالها (برای روز حساب كه حالش را می بینی) عبارات این شعر عینا در قرآن آمده است دقت كنید:
– إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها(زلزال/۱) وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها(زلزال/۲) غیر از عین جملات، مفاهیم اشعار فوق (بجز شعر عاشقانه) نیز در قرآن آمده است.
● زبراء كاهنه كه یك زن شاعر كاهن جاهلی بود می گوید:[۵]
واللیل الغاسق و اللوح الخالق و الصباح الشارق و النجم الطارق و المزن الوادق، ان شجر الوادی لیأدو ختلا، و یحرق انیابا عصلا و ان صخر الطود لینذر ثكلا، لاتجدون عنه معلا…
ترجمه: سوگند به شب تاریك و سوگند به لوح خالق و سوگند به ستاره ی كوبنده و سوگند به ابر باران ریز، درخت وادی فریبنده می آید…
مشاهده می كنید شبیه قرآن و با همان زیبائی به جلوه های طبیعت قسم خورده و در آخر شروع به بیان مطلبش می كند. این اشعار نشان می دهد كه محمد این سبك بیان را از شعراء عرب فرا گرفته است و انرا به نام قران و یا كلام الهی به مردم زمانش عرضه كرده. بعلاوه كلمات مشابه شعر فوق در قرآن نیز بكار گرفته شده است. مثل: “وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ(الطارق/۱)”
حاتم طائی از شعراء و سخاوتمندان بزرگ عرب جاهلی اشعار بسیار زیبا و پر از مفاهیم انسانی و اخلاقی دارد.[۶]
همچنین عنتره از شعرای دیگر جاهلی نیز دارای اشعار لطیف با مفاهیم اخلاقی است. در مجموع مشاهده كردید كه مفاهیم اصلی قرآن در ادبیات جاهلی وجود دارد و سبك شعرگونه سوره های مكی قرآن نیز در اشعار جاهلی وجود داشته است و در مواردی حتی عین جملات و كلمات شعراء جاهلی در قرآن آمده است. كه وسعت تأثیر محیط را در گفته های محمد نشان می دهد و این همان چیزی است كه از هر انسان عادی دیگری انتظار می رود.
نتیجه گیری:
همه ی ما بشدت تحت تأثیر محیطمان هستیم؛ اما گفته های خدا باید بسیار وراتر و جهانی تر و بلند افق تر از كلمات انسانهای عادی باشد و قرآن چنین نیست. بلاشك قرآن هم مثل اشعار شعرای بزرگ جاهلی خصوصا سوره های كوچك مكی ان زیبایی دارد ولی ازین حیث نمیشود نام معجزه بر ان نهاد. اولا زیبائی همه ی قرآن مشابه نیست. از جملات شعرگونه ی زیبای سوره های مكی تا آیات مبهم بهم ریخته در قرآن وجود دارند. بنظر می رسد كه نهج البلاغه منسوب به علی، خلیفه چهارم مسلمانان در مواردی هم از نظر زیبائی و هم مفاهیم برتر از قرآن است. مثنوی مولوی از نظر مفاهیم از هر دو برتر است. گرچه نثر بعضی از ایات قرآن زیباست ولی به پای گلستان سعدی نمی رسد و گرچه بعضی اشعار قرآن زیباست ولی هرگز به پای شعر حافظ نمی رسد.
منابع :
[۱] بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب للالوسی، ج۲
[۲] بلوغ الارب فی معرفة احوال العرب للالوسی، ج۱
[۳] الدر المنثور، سوره تكویر
[۴] فیض الغدیر ۱۸۷/۲
[۵] بلوغ الرب، ج۳، ص۲۸۸
[۶] بلوغ الرب، ج۱، ص۷۷ به بعد
منابع قرآن ۴
منابع قرآن ۴