02-26-2016, 01:19 PM
ابر مرد نیچه بر وسوسه های ماورا الطبیعی غلبه کرده است و معنی زمین است ،معیار و ملاک و سنجش ارزش هاست .
انسانی که نه گوسفندی میان گله است ونه دارای اخلاق فرومایگان و نه حکیم الهی و نه فیلسوف ایده الیست .
مردی است سرشار از زندگی،" آری گوی" به خواست هستی، خواست قدرت. انسانی است غلبه کرده به ترس از واقعیت و
عبور کرده از نفرت از طبیعت .
هان! برپا! انسانهای والاتر! تنها اکنون است که کوه آینده بشر، درد زایمان میکشد. خدا مرده است: اکنون ما
میخواهیم که ابرمرد بزید!
فریدریش ویلهلم نیچه، چنین گفت زرتشت.
بنده هم با شما همنوا هستم چه اگر ابر مرد نیچه قابل تحقق بود تد کازینسکی سرنوشت دیگری می داشت.
اما خارج از موارد بالا ،من آزادی و فردیت را در ارتباط تنگاتنگی با اگاهی و خوداگاهی می بینم.
درست است که انسان پیشامدرن درگیرو دار قوانین گسترده اجتماعی و انواع شرکت ها و دیوان سالاران نبوده
است.درست است که در نوعی سادگی و دور از بمباردمان اطلاعات زیست می کرده است.لیکن در زندگی اسیر عرف و
سنت و عادتها وکلیشه ها بوده است.تحت نظارت و کنترل خدا یا خدایان یا نماینده انان (قدیسان و روحانیون ...)بوده و
مجبور به اطاعت و پرستش انان . به شکل نا اگاهانه ای مسلمان یا مسیحی یا...بوده به چیزی باور داشته که بیشتر موروثی
بوده.دنیای انان پر بوده از اوهام و موهومات وباورهایی کذایی. باورهایی که درستند چون فلانی گفته ،درستند چون در فلان
کتاب امده ..دنیایی که جولانگاه جنیان وپریان و فرشتگان بوده انسان هایی که اسطوره ها و افسانه ها را حقیقی می پنداشتند.
عقیده و باور ،چنان مهم بوده که بی اعتقادی حکم مرگ را داشته.ادمیان عمری را در آزار و اذیت خویش والبته دیگری ،
تحت عنوان مذهب و خوشنودی خدا یا خدایان ورسیدن به رستگاری سپری می کردند. انسان امروزی می تواندالبته آزاد
باشد از چنین دنیایی که در سطور بالا توصیف شد و لیکن اسیراست به دنیایی که شما توصیف کردید .
انسانی که نه گوسفندی میان گله است ونه دارای اخلاق فرومایگان و نه حکیم الهی و نه فیلسوف ایده الیست .
مردی است سرشار از زندگی،" آری گوی" به خواست هستی، خواست قدرت. انسانی است غلبه کرده به ترس از واقعیت و
عبور کرده از نفرت از طبیعت .
هان! برپا! انسانهای والاتر! تنها اکنون است که کوه آینده بشر، درد زایمان میکشد. خدا مرده است: اکنون ما
میخواهیم که ابرمرد بزید!
فریدریش ویلهلم نیچه، چنین گفت زرتشت.
بنده هم با شما همنوا هستم چه اگر ابر مرد نیچه قابل تحقق بود تد کازینسکی سرنوشت دیگری می داشت.
اما خارج از موارد بالا ،من آزادی و فردیت را در ارتباط تنگاتنگی با اگاهی و خوداگاهی می بینم.
درست است که انسان پیشامدرن درگیرو دار قوانین گسترده اجتماعی و انواع شرکت ها و دیوان سالاران نبوده
است.درست است که در نوعی سادگی و دور از بمباردمان اطلاعات زیست می کرده است.لیکن در زندگی اسیر عرف و
سنت و عادتها وکلیشه ها بوده است.تحت نظارت و کنترل خدا یا خدایان یا نماینده انان (قدیسان و روحانیون ...)بوده و
مجبور به اطاعت و پرستش انان . به شکل نا اگاهانه ای مسلمان یا مسیحی یا...بوده به چیزی باور داشته که بیشتر موروثی
بوده.دنیای انان پر بوده از اوهام و موهومات وباورهایی کذایی. باورهایی که درستند چون فلانی گفته ،درستند چون در فلان
کتاب امده ..دنیایی که جولانگاه جنیان وپریان و فرشتگان بوده انسان هایی که اسطوره ها و افسانه ها را حقیقی می پنداشتند.
عقیده و باور ،چنان مهم بوده که بی اعتقادی حکم مرگ را داشته.ادمیان عمری را در آزار و اذیت خویش والبته دیگری ،
تحت عنوان مذهب و خوشنودی خدا یا خدایان ورسیدن به رستگاری سپری می کردند. انسان امروزی می تواندالبته آزاد
باشد از چنین دنیایی که در سطور بالا توصیف شد و لیکن اسیراست به دنیایی که شما توصیف کردید .