02-07-2016, 04:03 PM
سارا نوشته: دیدگاهِ هایدگر بر این بود که هرمنوتیک تنها مبتنی بر فهم ارتباط زبانی نیست. همچنین هرمنوتیک مبنایی روش شناسی برای علوم انسانی ایجاد نمی کند. از دیدگاه هایدگر هرمنوتیک، وجود شناسی است و در باب اساسی ترین شرایط هستی و وجود آدمی در جهان بحث می کند.هر چند که همش copy past بود ولی خوب جالب بود و استفاده کردم .
در حوزه ی هرمونتیک ِ هایدگر. خود هرمونتیک دیگر به عنوان یکی از ابزارهای فلسفی مطرح نمی شود بلکه هرمنوتیک خودش آنچه فلسفه در بادی امر در باب آن است به حساب می آید.
این نکته بر مبنای تعریف هایدگر از اصطلاحاتی چون فهم، تفسیر و بیان است. بر طبق دیدگاه وی فهم نه روشی برای خوانش است و نه نتیجه شیوه عملی خودآگاهانه از تأمل انتقادی. این چیزی نیست که ما بطور آگاهانه انجام دهیم یا انجام ندهیم بلکه ما اینگونه هستیم. فهم در حقیقت از وجود بوجود می آید و ریشه می گیرد فهم ما از جهان در حقیقت خود گونه ای از دانش تجربی است در حقیقت جهان بر ما از طریقی شهودی آشکار می گردد .
نزد اسپینوزا، است و شلایرماخر دور هرمنوتیکی بر حسب ارتباط متقابل میان یک متن به مثابه کل و اجزای جزیی آن درک می گردد. اما در دیدگاه ِ هایدگر دور هرمنوتیکی به چیزی دیگری اشاره دارد و آن تعامل بین ِ خودآگاهی ما ودرکمان از جهان هستی است.
اما برگردیم به مسئله ی عرفان ! از دیدگاه دکتر فردید بینِ عرفان نظری ابن عربی با هایدگر رابطه ی تنگاتنگی وجود دارد. برای نمونه ایشان معتقد بود شباهت هایی میان "دازاین" هایدگر با "انسان کامل" ابن عربی وجود دارد.
ابن عربی کسی بود که عرفان نظری را تکمیل کرد از روش ِ وی به دلیل استفاده از روش های نمادین برای تعریف هستی به هرمونتیک مدرن ،
عنوان می گردد.وی در عرفان نظری از تمام اشکال نمادین، از شاعرانه گرفته تا هندسی و ریاضی، در نظریه خود استفاده کرده است. بر اساس نظر ابن عربی، روند تفسیر می تواند بر تمام پدیده های طبیعت و تمام آن چه که انسان را در زندگی اش در برمی گیردبکار برده شود.
ویلیام چیتیک در کتابش تحت عنوان "معرفت شناسی و هرمنوتیک از منظری عرفانی" ،معرفت شناسی و هرمنوتیک را از دیدگاهی عارفانه و از نگرِ عارفی مورد بحث قرار می دهد که در عرفان و سلوک سرآمد است یعنی شیخ محی الدین ابن عربی.
در حقیقت ابن عربی نخستین کسی بود که کوشید عرفان عملی را به عرفان نظری نزدیک سازد و بر این امر اهتمام داشت که از عرفان عملی به بیانی نظری برسد و از اینرو به گونه ای عارفانه از هستی شناسی و هرمونتیک بگوید.
بعد از ابن عربی کسانی چون عین القضات همدانی و شیخ اشراق راه وی را ادامه دادند. عین القضات شعر را به مانند آینه دانسته است که هرکس تصویر خویش را در آن می بیند (بسته به سن و جنس و نژآد و شغل و تحصیلات و..) اما این آیینه هستی است و هرکسی به اقتضای درونش از آینه بهره مند می گردد در حقیقت آینه یک تصویر را نشان می دهد و این دیگران هستند که باید به آن تصویر حقیقی نزدیک گردند . از اینرو هر تصویری غیر ازآن تصویر ِ حقیقی ، مجاز است. پس در عرفان و متون عارفانه و الهی اینگونه نیست که هر کس به نظر خودش دست یابد. بلکه هدف رسیدن به همان حقیقت و دیدن ِ تصویرِ وی بجای خویش است.
بقول شاعر
روشنترین آیینه تصویرِ تو در خویش است
هرکس تو را در خویش پیدا کرد درویش است